به جهان آمديد و در اين تالار مجلل كه از گنبد فيروزه آسمان سقف بسته و با پرنيان سبز چمن فرش شده است، منزل گرفتيد . شمعهاى دل افروز اختران برطاق خانه شما مى درخشد و از پرتو خورشيد و ماه كانون حياتتان گرم و روشن است .
از روشندلان سپهر گرفته تا كرمهاى مستمند وعاجزى كه در دل تيره خاك جاى دارند، يعنى كليه عوامل طبيعت، همه فرمانبردار شما شده اند; و اين طبايع تندخو و سركش در مقابل بنى آدم سرتسليم پيش آورده و به زانو درافتادند .
آيا هيچ در اين فكر افتاده ايد كه به آدميزاده اين همه اقتدار و تسلط براى چه اعطا شده است؟
آيا مى دانيد كه بشر در مقابل اين همه لطف و موهبتبه چه چيز وامدار است؟
آرى، وظيفه!
در راه وظيفه شناسى نخستين قدم، خودشناسى است .
هر كس به ارزش خود پى نبرد، حتما نمى تواند وظايف خود را در زندگى ايفا نمايد، و آنهايى كه به تكليف خود آشنا بوده و در انجام وظيفه اندك مسامحه و سستى روا نمى دارند، مى توان گفت كه شخصيت خود را شناخته و از اسرار آفرينش سرى در آوردهاند .
در ميان موجودات فقط انسان بين زمين و آسمان معلق مانده، گاهى به نيروى شاهباز روح به عالم بالا بال مىگشايد، و زمانى مجذوب آغوش زمين مىگردد كه گهواره پرورش اوست، و همين طبيعت آشفته كه از غرايز متضاد تشكيل شده است، او را موجودى خارق العاده و مرموز جلوه داده، بر تمام كائنات سرورى و رياستبخشيده است .
مرام پيغمبران و نواميس آسمانى اصولا بر هدايت توده به وظايف فردى و اجتماعى قرار دارد، و قرآن مجيد به اين مطلب شاهدى صادق است; آن جا كه خدا مى فرمايد: «هدف ما از آفرينش جن و انس جز عبادت آنها چيز ديگر نيست» . يعنى: انجام وظيفه و در نتيجه طى تكامل .
نهج البلاغه، ترجمه جواد فاضل
حق نماز ( در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام )
امام سجاد علیه السلام :
حَقُّ الصَّلاهِ فَأَن تَعلَمَ أَنَّها وفادَهٌ الی الله وَ أَنَّکَ قَائِمٌ بِهَا بَینَ یَدَیِ الله ؛ فأذا عَلِمتَ ذلک ؛ کُنتَ خَلِیقاً أن تَقُومَ فیها مَقامَ الذَّلیلِ الرَّاغبِ الرَّاهبِ الخائفِ الرَّاجی المسکین المُتَضَرّعِ المُعَظِّمِ مَن قامَ بَینَ یَدَیهِ بِالسُّکُونِ وَ الاِطراقِ وَ خُشُوعِ الأطرافِ وَ لِینِ الجَناح وَ حُسنِ المناجاهِ لَهُ فی نَفسِهِ و الطَّلَبِ الیهِ فی فَکاکِ رَقَبَتِکَ التی أَحاطَت بِهِ خَطِیئَتُکَ وَ استَهلَکَتها ذُنُوبُکَ وَ لا قُوَه الا بالله.
حق نماز این است که بدانی با آن به مهمانی خدا می روی ؛ و در پیشگاه و منظر او می ایستی . پس چون این را دانستی سزوار است که همچون بنده ای خوار ؛ حقیر ؛ خواستار ؛ ترسان ؛ امیدوار ؛ بی قرار ؛ زاری کننده و بزرگ دارنده ؛ کسی که در مقابلش با آرامی و سرافکندگی و فروتنی اعضا ایستاده است و همراه با آرامش و وقار وراز و نیاز نیکویی ؛ که در دل با او دارد ؛و تقاضای آزادی از آتش جهنم نسبت به اشتباهات و خطاها که احاطه اش نموده و گناهانی که به نابودی اش کشانده ؛ به او روی می آوری . و قدرتی جز از ناحیه خداوند وجود ندارد.
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام ؛ ص 294
حضرت زهرا در پاسخ بي تفاوتهاي بهانه جویان كه مي گفتند: اگر علي زودتر شروع ميكرد و براي مردم صحبت مينمود، منحرف نمي شدند، فرمود: پس از غدير خم، خداوند براي هيچ كس عذر و بهانه اي باقي نگذاشت.
(نهج الحياه، ص42)
پیوند: http://farsi.khamenei.ir
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و یكم دیماه 89 (ششم صفر 1432).
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْر»
شافی، صفحهى 652
فى الكافى، عن الصّادق (عليهالسّلام): «اختبروا اخوانكم بخصلتين». اخوان، منظور مطلق معاشرين، علىالظاهر نيست. يعنى آن كسانى كه ميخواهيد به عنوان برادران خود و افرادى كه با آنها صداقت داريد، افراد نزديك، كسانى را كه به اين عنوان ميخواهيد انتخاب كنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه كنيد. «فان كانتا فيهم»؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ يعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لايعزب عنه مثقال ذرّة»(1) كه در قرآن كريم هست. دورى كنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دورى كنيد.
فاطمه زهرا (س) در لحظه های غم بار احتضار خویش به شدت گریست.
امیرمومنان(ع) پرسید: چرا گریه میكنی؟ پاسخ دادند :
برای آنچه پس از من به تو خواهد رسید، میگریم.
(بحارالأنوار، ج 43 ،ص218)
پیوند: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10841
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و یكم دیماه 89 (ششم صفر 1432).
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْر» شافی، صفحهى 652
فى الكافى، عن الصّادق (عليهالسّلام): «اختبروا اخوانكم بخصلتين».
اخوان، منظور مطلق معاشرين، علىالظاهر نيست. يعنى آن كسانى كه ميخواهيد به عنوان برادران خود و افرادى كه با آنها صداقت داريد، افراد نزديك، كسانى را كه به اين عنوان ميخواهيد انتخاب كنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه كنيد. «فان كانتا فيهم»؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب».
عَزَبَ يعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لايعزب عنه مثقال ذرّة»(1) كه در قرآن كريم هست. دورى كنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دورى كنيد. اين دو صفت چيست؟ «محافظة على الصّلوات فى مواقيتها». يكى اين [كه محافظ نماز باشند]. در مواقيت، لابد مراد مواقيت فضيلت است؛ و الّا مطلق مواقيت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اينكه خب، اگر كسى نكند اين كار را، فاسق است.
امام سجاد علیه السلام :
حَقُ اللهِ الاَکْبَرُ عَلَیْکَ أَنْ تَعْبُدَهُ وَلا تُشْرِکَ بِهِ شَیئاً ؛ فَاِذا فَعَلْتَ ذلکَ بِاِخلاصٍ ؛ جَعَلَ لَکَ علی نفسِهِ اَنْ یَکْفِیَکَ اَمْرَ الدُّنیا و الاخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْها .
حق خدای بزرگ بر تو این است که تنها او را پرستش کنی و چیزی را شریک او به شمار نیاوری ؛ پس هر گاه از روی اخلاص و صفای باطن چنین کنی؛ خدای سبحان بر خود لازم می داند که امر دنیا و آخرتت را کفایت کند و آنچه را از آن دو دوست داری برایت حفظ نماید.
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام ؛ ص 289
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
اذا اَرادَ اللهُ عزّ و جل بِعبدٍ خَیراً فَقَّهَهُ فی الدِّینِ و زَهَّدَهُ فی الدُّنیا و بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفسِهِ.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد ؛ او را در دین فقیه و آگاه گرداند ؛ به دنیا بی اعتنایش کند و بینای عیب هایش سازد.
(بحار الانوار ، ج77، ص8)
پیامبر همراه اصحاب خویش از کوچههای مدینه میگذشتند و با یاران خویش مشغول گفتوگو بودند. در بین راه گروهی از کودکان را دیدند که مشغول بازی هستند. پیامبر طبق سنت خویش به آنها سلام کردند و به روی آنان لبخند زدند. کودکان شادمان و خوشحال از توجه پیامبر از بازی دست کشیدند و به سوی ایشان شتافتند تا مورد ملاطفت و محبت ایشان قرار گیرند؛ چراکه عادت کرده بودند هرگاه پیامبر از کنار آنها بگذرد با ایشان بازی کند، و یا دست نوازش بر سر آنها بکشد. حتی اگر پیامبر به یک سلام هم به آنان اکتفا میکرد برای آنها مایة شادمانی بود زیرا خود را مورد توجه میدیدند، آن هم توجه مردی بزرگ مثل پیامبر عظیمالشأن.
امیر المومنین - علیه السلام - در توصیف نحوه پیروی خود از پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم -کلام نغز و زیبا و پرمعنایی فرمودند.طبق نقل سیّد رضی (ره) گردآورنده کتاب نهج البلاغه -که به برادر قرآن مشهور است – حضرت امیر در خطبه 190(خطبه قاصعه)* ، طولانی ترین خطبه نهج البلاغه ،می فرماید: « وَ لَقَد كنتُ أتَّبِعُهُ إتّباعَ الفَصیلِ أَثَرَ أُمّه» : من دنبال پیغمبراكرم (صلّی الله علیه و آله) می رفتم ؛ همانگونه که بچه شتر دنبال مادرش می رود و جای پای مادرش را دنبال میکند.»
کسانی که شتر ماده و بچّه اش را در حال رفتن در بیابان دیده اند میگویند که یک جای پا بیشتر وجود ندارد و بچّه شتر پایش را دقیقاً جای پای مادرش میگذارد و مطلب جالب دیگر اینکه بچّه شتر حتّی سر خود را بالا نمی آورد بلکه تمام همّ و غمّش دنباله روی جای پای مادرش است و آنقدر به مادرش اعتماد دارد که هر مسیری را که او برود بی دغدغه پا در جای پایش بگذارد. در دعای ندبه هم در توصیف پیشوای شیعیان آمده است: یحذوا حذو الرسول صلّی الله علیه و آله: پایش را جای پای پیامبر می نهاد.
دو پیرو/یک مدال/دو سرنوشت
1- سلمان محمّدی (فارسی) :در تاریخ آمده است که زمانی که غاصبان جانشینی پیامبر اکرم به خانه حضرت علی- علیه السلام- برای گرفتن بیعت یورش بردند و درب خانه را آتش زدند ؛ و امیر المومنین علیه السلام را دست بسته به مسجد آوردند ؛ یکی از افراد پیرامون حضرت سلمان بود . نحوه عملکرد سلمان در این فتنه عبرت آموز است ؛ سلمان دست بر قبضه شمشیر غلاف شده خود گرفته بود( آمادگی کامل داشت ) ولی نگاهش به چشمان حضرت علی علیه السلام دوخته شده بود تا هر وقت ایشان اجازه دهد شمشیر بکشد و بدون اجازه او گامی بر ندارد و همین خصلت و رویه او بود که او را مفتخر به مدال جاودانه «منّا أهل البیت» (1) نمود.
2- زبیر ، پسر خاله حضرت علی علیه السلام: او نیز در این فتنه و آزمون بزرگ امّت اسلامی حضور داشت و بی توجّه به خواست امیر المومنین علیه السلام شمشیر کشید و باعث بوجود آمدن درگیری و در پی آن خلع سلاح شدنش توسط غاصبان حکومت اسلامی شد. همین روحیه هم باعث شد که در آخر مدال « منّا أهل البیت» (2)خود را از کف بدهد و در جبهه مقابل حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل قرار گیرد.
از حضرات معصومین – علیهم السلام- میخواهیم که ما را از همگامان خود قرار دهند نه یک گام جلوتر و نه یک گام عقب تر.( قسمتی از زیارت جامعه کبیره)
پی نوشت
(1) اشاره به فرمایش پیامبر- صلی الله علیه و آله- در مورد سلمان فارسی