ایجاد زمینه های ظهور
منظور از ایجاد زمینه ظهور، صرفا آمادگی شخصی نیست که هر فردی موظف باشد خود را در بعد عقیدتی، اخلاقی و عملی آماده سازد؛ بلکه مقصود آن است که افراد صالحِ بانفوذ مانند مراجع تقلید، دانشمندان، خطیبان و صاحبان قلم، دست به اقدام اصلاحی در جامعه بزنند و مردم را از خطر دشمنان آگاه کرده، به آثار وجودی امام زمان(عج) و بیان زندگی سعادتمندانه در عصر ظهور توجه دهند و آنها را آماده سازند و در آماده باش کامل نگه دارند. صالحان باید طوری عمل کنند که جامعه از نظر عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی آماده ظهور حضرت و تشکیل حکومت واحد جهانی و اجرای دستورات دینی به طور کامل باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مردمی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه ظهور حضرت مهدی(عج) را فراهم می سازند».
یا بن الساده المقربین
ای فرزند بزرگان مقربان درگاه الهی
“سید” بر حسب معنا لغوی کسی را گویند که شریف و بزرگ قومی باشد و در اخبار و ادعیه ، انبیاء و اوصیاء را سید گویند.
المقربین : یعنی نزدیکان و آنان کسانی هستند که که به وسیله اعمال حسنه و رفتار پسندیده اشعه ای از نور خدا در وجودشان پرتو افکنده و متصف به کمالات و صفات عالیه شده اند و بدین وسیله به خدا تقرب پیدا کرده و از زهره مقربین شده اند اما نه قرب مکانی بلکه قرب روحانی و معنوی.
بوار الکافرین
نابود کننده کافرین
بوار از ماده “بور” به معنی کساد و بی بهره می باشد.
مؤمنین به جهت ایمانشان به ولایت و امامت آن حضرت مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. کافرین نیز به جهت ایمان نیاوردنشان دچار کساد و فساد در دنیا و آخرت می گردند.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
اکرم العلماء، فإنهم ورتة الأنبیاء ، فمن أکرمهم فقد أکرم الله و رسوله
علماء را گرامی بدارید زیرا آنان وازثان پیامبران هستند ، پس هرکس آنان را گرامی بدارد ، خدا و رسولش را گرامی داشته است.
نهج الفصاحة،ص84
امام صادق (ع):«مثل الدنيا مثل ماء البحر كلما شرب منهالعطشان ازداد عطشا حتى يقتله».
دنيا مانند آب درياست تشنه هر چه بيشتر از آن بنوشد عطش اوزيادتر گردد تا او راهلاك كند.
اصول كافى، ج2، ص136
امام على عليه السلام:
افضل الولاة من بقى بالعدل ذكره، واستمده من ياتي بعده
برترين پيشوا كسى است كه نامش به دادگرى، باقى بماند، و راهش را كسى كه بعد از او آمده ادامه دهد.
(ابن ابى الحديد، ج20، ص278)
پیوند: http://www.leader.ir
ترک اميال نفسانى
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
من اكل ما يشتهي ولبس ما يشتهي وركب مايشتهي لم ينظر اللّه اليه حتى ينزع او يترك.
(تحف العقول صحفه 38)
در جمله «ركب مايشتهي»، احتمال دارد كه معناى حقيقى كلمه مراد باشد؛ يعنى هر مركبى كه مورد ميل اوست، انتخاب كند و احتمال دارد به معناى «ركب الامر» باشد؛ يعنى هر كارى دلش خواست انجام دهد. بهرحال، نظر و توجه الهى كه رأس همه خيرات و مايه همه كمالات انسان در عالم وجود است؛ با ارتكاب اين امور از انسان گرفته مىشود و ترك آن هم به اين است كه با رياضت اختيارى، آنچه را كه هوس مىكند و مىتواند انجام دهد كنار بگذارد.
كسانى كه قدرت انجام تمام مشتهيات خود را ندارند بايد قدر بدانند؛ زيرا اين نعمت بزرگى است كه انسان در مقابل هوا و هوسهاى خود، ميدان گستردهاى نداشته باشد. گرچه اگر بتواند و مبارزه كند، ثواب بيشترى دارد.
جلسه نوزدهم 11/8/78
. . . گفتم: بسم الله النور .
گفتا: الذى هو مدبر الامور .
گفتم: بسم الله النور النور .
گفتا: الذى خلق النور من النور .
گفتم: مولا جان مىخواهم شيرينى وصال را بچشم .
گفتا: تا تلخى فراق نچشى، به شيرينى وصال خرسند نگردى .
گفتم: افضل اعمال كدامين است؟
گفتا: به فرموده جدم، انتظار فرج .
گفتم: عزيز على ان ارى الخلق و لاترى .
گفتا: غبار را پاك كن تا ببينى .
گفتم: اين استقرت بك النوى؟
گفتا: كنار قبر مادرم فاطمه .
گفتم: الى متى احار فيك يا مولاى؟
گفتا: صبرا جميلا .
زينب شبانى
برداشتى از دعاى ندبه
سيد مهدى شجاعى
اى فرزند احمد! آيا بالاخره راهى به سوى تو هست؟ آيا ديدار تو ممكن است؟ آيا زيارت تو ميسر است؟ آيا ملاقات تو شدنى است؟ آيا راهى به رؤيت تو مى انجامد؟
آيا اين گذران روزهاى ما، يك روز به تو مى رسد؟ آيا اين مسير عمر، جايى به تو پيوند مى خورد؟
آيا از اين همه درهاى بسته، روزنى به سوى تو هست؟ آيا از اين همه لحظه، يكى به حضور تو متبرك مىشود؟
آيا تو آمدنى هستى؟ آيا روى تو ديدنى است؟ آيا جمال تو به تماشا نشستنى است؟
پس كى به چشمه سار وجود تو مى توان رسيد؟ پس كى از زلال خوشگوار حضور تو مى توان نوشيد؟ چه طولانى شد اين عطش! چه طاقت سوز شد اين تشنگى!
كى مىشود صبح، ناشتاى چشمهايمان را به نگاه تو بگشاييم؟ كى مىشود شام، تصوير تو را به قاب خوابهايمان ببريم؟ كى مىشود شب و روزمان در فضاى ظهور تو بگذرد؟
كى مى شود عطر ظهور تو در شامه وجود بپيچد؟
كى مى شود صداى گامهاى آمدنت در گوش هستى طنين بيندازد؟
كى مى شود چشم در چشم هم اندازيم و تو را به معاينه ديدار كنيم؟
كى مى شود پرچم پيروزى ات را بر بام هستى بنشانى؟
كى مى شود آن روز، كه ما تو را در ميان خويش بگيريم و تو به عينه امامت كنى، زمين را از عدل و داد پر گردانى، دشمنانت را به خاك سياه عقوبت بنشانى و ريشه حق ستيزان و مستكبران و گردنكشان و ستمگران را بسوزانى .
و ما بگوييم: الحمدلله رب العالمين .
به جهان آمديد و در اين تالار مجلل كه از گنبد فيروزه آسمان سقف بسته و با پرنيان سبز چمن فرش شده است، منزل گرفتيد . شمعهاى دل افروز اختران برطاق خانه شما مى درخشد و از پرتو خورشيد و ماه كانون حياتتان گرم و روشن است .
از روشندلان سپهر گرفته تا كرمهاى مستمند وعاجزى كه در دل تيره خاك جاى دارند، يعنى كليه عوامل طبيعت، همه فرمانبردار شما شده اند; و اين طبايع تندخو و سركش در مقابل بنى آدم سرتسليم پيش آورده و به زانو درافتادند .
آيا هيچ در اين فكر افتاده ايد كه به آدميزاده اين همه اقتدار و تسلط براى چه اعطا شده است؟
آيا مى دانيد كه بشر در مقابل اين همه لطف و موهبتبه چه چيز وامدار است؟
آرى، وظيفه!
در راه وظيفه شناسى نخستين قدم، خودشناسى است .
هر كس به ارزش خود پى نبرد، حتما نمى تواند وظايف خود را در زندگى ايفا نمايد، و آنهايى كه به تكليف خود آشنا بوده و در انجام وظيفه اندك مسامحه و سستى روا نمى دارند، مى توان گفت كه شخصيت خود را شناخته و از اسرار آفرينش سرى در آوردهاند .
در ميان موجودات فقط انسان بين زمين و آسمان معلق مانده، گاهى به نيروى شاهباز روح به عالم بالا بال مىگشايد، و زمانى مجذوب آغوش زمين مىگردد كه گهواره پرورش اوست، و همين طبيعت آشفته كه از غرايز متضاد تشكيل شده است، او را موجودى خارق العاده و مرموز جلوه داده، بر تمام كائنات سرورى و رياستبخشيده است .
مرام پيغمبران و نواميس آسمانى اصولا بر هدايت توده به وظايف فردى و اجتماعى قرار دارد، و قرآن مجيد به اين مطلب شاهدى صادق است; آن جا كه خدا مى فرمايد: «هدف ما از آفرينش جن و انس جز عبادت آنها چيز ديگر نيست» . يعنى: انجام وظيفه و در نتيجه طى تكامل .
نهج البلاغه، ترجمه جواد فاضل