مجسمه بايد در دل مردم باشد، نه اينجا( خاطرات سید حسن مدرس)
وقتى ميرزا حسين كازرونى كارخانه وطن را به اصفهان آورد، روز افتتاح آن، مصادف با ورود سيد حسن مدرّس به شهر بود. از سيد خواسته شد كه كارخانه را افتتاح نمايد. مرحوم مدرّس با شور و شعف به كارخانه آمد. برخى رجال نامدار اصفهان نيز در مراسم، حضور داشتند. كارشناسان آلمانى هم براى راه انداختن كارخانه مهيا بودند.
مدرّس از مهندس آلمانى پرسيد: اين كارخانه ساخت كجاست؟ گفت: ساخت آلمان. مدرّس پرسيد: اگر خراب شد، چه بايد كرد؟ مهندس آلمانى گفت: ابزار مورد نياز آن را از آلمان مى آورند. مدرس خطاب به دوستان ايرانى اش گفت: پس اين قدم اوّل (پيشرفت) است. وقتى كار شما كامل مى شود كه لوازم كارخانه را در ايران تهيه كنيد. در غير اين صورت، كارخانه به جاى آنكه در آلمان پارچه ببافد در ايران به اين كار مشغول است.
پس از آن، يكى از متخصّصان آلمانى پيشنهاد كرد كه: اقّا! اجازه بفرماييد تنديس شما را در اينجا به يادگار نصب كنيم. مدرس نيز در پاسخ وى گفت: در درجه اوّل، مجسّمه سازى در اسلام حرام است. وانگهى، مجسمه بايد در دل مردم باشد، نه اينجا.
داستانهاى مدرّس، غلامرضا گلى زواره، ص 75