ماچهکارهايم!
15 اسفند 1392
روز بلهبرون بود. داماد نيامده بود، اطرافيان سر تعداد سکههاي مهريه از 60 تا 250سکه چانه ميزدند.
آخر سر، عروس رو به پدر و مادر گفت: من با آقا داماد صحبت کردم و با 14سکه به توافق رسيديم. همه حيرتزده شدند و چندلحظه سکوت کردند.
مادر عروس سکوت را شکست و رو به جمع گفت شما (عروس و داماد) که حرفهايتان را زدهايد، ما چهکارهايم.
خاطرهاي از زهرا اکبري