حميد نظري
قرار بود در عمليات والفجر سه، براي آزادسازي كلهقندي مهران شركت كنيم. شب عمليات سوار بر كاميونهايي شديم تا ما را به منطقه مشخص شده ببرند. كاميونها با چراغ خاموش حركت ميكردند و يك نفر هم در جلوي سپر از جانگذشتگي ميكرد و با فانوس آنرا هدايت ميكرد و جاده را به راننده نشان ميداد، واقعاً دل و جرئت ميخواهد كه در مناطق عملياتي و در ظلمات شبها همصدايت فقط نفسهاي خودت باشد كه آن هم به شماره افتاده است. مبادا كاميون راهي دره شود، مبادا خمپارهاي بيفتد و… هزاران ترس ديگر كه باعث شده بود صداي ضربان قلبمان هم از صداي ماشين بيشتر شود. بالاخره به منطقهاي رسيديم كه ديگر نميشد با كاميون جلو رفت و بايد بقيه راه را پياده طي ميكرديم، به ستون يك راه افتاديم، هيچ حرفي رد و بدل نميشد. من كه تا حالا اينقدر ساكت نبودم، سعي ميكردم مدام فكرم را مشغول مبارزه كنم.
فرماندهان مرتب از كنارمان رد ميشدند و با صدايي كه به سختي ميشنيدي هم هشدار ميدادند و هم روحيه، جلوتر، ميدان پر از مين در انتظارمان بود و بايد از ميان اين تلههاي مرگ ميگذشتيم تا بتوانيم كار را يكسره كنيم. وارد محوطه مينگذاري كه شديم، ديديم زودتر از ما كساني بودند كه به اينجا آمدهاند و با جانشان وداع كرده و راه را باز كردهاند تا بقيه راحت عبور كنند. در وسط ميدان مين لحظهاي سرم چرخيد و دنيا را تيره و تار ديدم. رزمندهاي را ديدم كه يك پايش را در حين خنثاسازي مينها از دست داده و در كنارش افتاده بود؛ با لبخند مليحي كه بر لبانش داشت براي ما دست تكان ميداد. من تا قبل از اين در اين فكر بودم كه واقعاً چه كسي اولين نفري است كه به اين نقطه رسيده است؟ و حالا او كه زودتر از همه آمده بود، بايد ميماند و نظارهگر ما ميشد…
نشریه امتداد - ش12
برگزيده دومين جشنواره فرهنگي هنري بانوان
حميده رضايي (باران)
وارد اتاق شد. پسرها سرگرم ديدن هديههاي همديگر بودند. كبوتر طوقي را در دستهايش جابهجا كرد و به سمت تختش رفت. از پنجرة كنار تختش كه به حياط كوچك كارگاه باز ميشد نور سرخ و كمجان خورشيد پيدا بود و به موازات پردة بيرنگوروي كركرهاي كه جلواش وصل بود چند لايه به سمت رختخوابش تابيده بود. كبوتر را به يك دست داد و سعي كرد آنرا بين انگشتها و سينهاش نگه دارد و با دست ديگر نخ چركمردة پنجره را پايين كشيد. حياط كوچك با تكدرخت مويي كه تنها زيبايي كارگاه بود ظاهر شد. كبوتر يك لحظه در دستهايش لغزيد و خود را به شيشة پنجره كوباند. نگاهها به سمت او برگشت:
ـ بچهها اينجا رو، حسن برا ننهاش كفتر گرفته.
يك پايش را روي پاية تخت گذاشته بود و سعي ميكرد كبوتر را كه حالا بالاي پنجره بود و مدام خودش را به شيشه ميكوباند بگيرد.
مرحوم طبرسي در كتاب شريف خود به نام احتجاج آورده است : روزي مهدي عبّاسي با حضور بعضي از علماء اهل سنّت و از آن جمله ابويوسف - كه يكي از علماء برجسته دربار به حساب مي آمد، جلسه اي تشكيل داد؛ و حضرت ابوالحسن امام موسي كاظم عليه السلام را نيز در آن جلسه دعوت كرد. امام كاظم عليه السلام پس از ورود، از ابويوسف مطلبي را پرسيد؛ ولي او نتوانست جواب سئوال حضرت را بدهد. پس از آن ، خطاب به حضرت كرده و اجازه گرفت تا سئوالي را مطرح كند؟ امام عليه السلام فرمود: آنچه مايل هستي سؤ ال و مطرح كن .
ابويوسف پرسيد: درباره حاجي كه در حال احرام باشد، آيا شرعاً مي تواند از سايه بان استفاده كند؟ حضرت فرمود: خير، صحيح نيست . پرسيد: چنانچه خيمه اي را نصب كند و داخل آن رود، چه حكمي دارد؟ فرمود: در آن اشكالي نيست . پرسيد: چه فرقي بين آن دو وجود دارد؟!
حضرت فرمود: درباره زن حايض چه مي گوئي ، آيا نمازهاي خود را بايد قضا كند يا خير؟ جواب داد: خير.
فرمود: آيا روزه هاي خود را بايد قضا نمايد؟ گفت : بلي . فرمود: چه فرقي بين نماز و روزه مي باشد؟ گفت : در شريعت اسلام حكم آن چنين وارد شده است . امام موسي كاظم عليه السلام فرمود: درباره احكام شخص حاجي در حال احرام نيز چنان وارد شده است . در اين لحظه مهدي عبّاسي خطاب به ابويوسف كرد و گفت : اي ابويوسف ! چه كردي ؟ كاري كه نتوانستي انجام دهي ؟!
ابويوسف گفت : او يعني ؛ امام كاظم عليه السلام - مرا با يك استدلال از پاي درآورد.
احمد بن عبدالله از پدرش نقل مي كند كه گفت : نزد فضل بن ربيع (از سران حكومت عباسي) رفتم (در آن وقت كه امام موسي كاظم (عليه السلام) تحت نظر او بود) ديدم بر پشت بام نشسته است ، به من گفت : بيا اينجا به اين خانه نگاه كن ببين چه مي بيني ؟ رفتم ديدم و گفتم : يك لباس افتاده مي بينم ، گفت : خوب نگاه كن ، خوب نگاه كردم ، گفتم : مردي را در حال سجده مي بينم . گفت : آيا اين مرد را مي شناسي ؟ اين موسي بن جعفر (عليه السلام) است ، كه شب و روز او را در اين حال مي بينم ، او نماز صبح را دراول وقت مي خواند سپس تعقيب نماز را مي خواند تا خورشيد طلوع نمايد، سپس به سجده مي افتد و همچنان در سجده است تا ظهر شود، كسي را وكيل كرده كه وقت نماز را به او خبر دهد، وقتي كه از ناحيه او با خبر مي شد كه ظهر شده بلند مي شد و بدون تجديد وضو، نماز مي خواند (معلوم مي شود كه از صبح تا ظهر خوابش نبرده است) وقتي شب مي شود پس از نماز عشاء غذائي ميل مي كند، سپس تجديد وضو نموده به سجده مي افتد و همواره در دل شب نماز مي خواند تا طلوع فجر. بعضي از مامورين مي گفت : بسيار شنيدم كه آن حضرت در دعايش مي گفت :خدايا من از تو مي خواستم فراغت و فرصتي براي عبادت تو بيابم ، خواسته ام را برآوردي ، تو را بر اين كار حمد و سپاس مي گويم . و در سجده خود مي گفت : قبح الدنب من عبدك فليحسن العفو و التجاوز من عندك . زشت است گناه از بنده تو، پس عفو و گذشت نيك از جانب تو مي باشد. و از دعاهاي معروف او است :
اللهم اني اسالك الراحه عند الموت و العفو عند الحساب خداوندا از درگاه تو آسايش هنگام مرگ و بخشش هنگام حساب را مي خواهم.
مرحوم شيخ مفيد رحمه اللّه عليه آورده است :
امام موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: همانا خداوند متعال دو جهان مرتبط با يكديگر آفريده است ، كه يكي از آن ها عُليا و ديگري سُفلي مي باشد. و آفرينش تشكيلاتي هر دو جهان را در انسان ايجاد نموده است ؛ همان طور كه اين جهان را كروي شكل آفريده است ، همچنين سر انسان را نيز چون گنبد، كروي شكل قرار داده و موهاي سر انسان به منزله ستارگان ؛ و چشمانش همانند خورشيد و ماه ؛ و مجراي تنفّس او را چون شمال و جنوب ؛ و دو گوش انسان را چون مشرق و مغرب قرار داده است . همچنين چشم بر هم زدن انسان ، مانند جرقّه و برق ، سخن و كلام او مانند رعد و صداي آسماني ، راه رفتن او همچون حركت ستارگان سيّاره است . همچنين نشست و نگاه انسان همانند إشراف ستارگان ؛ و خواب انسان مانند هبوط آن ها؛ و نيز مرگ او همانند فناء و نابودي آن ستارگان خواهد بود. خداوند كريم در پشت انسان 24 فقره و مهره استخواني همانند 24 ساعت شبانه روز، و درون او 30 روده به تعداد روزهاي ماه قرار داده است ؛ و بدن او را متشكّل از 12 عضو به مقدار حدّ اكثر حمل او در شكم مادر آفريده است .
و درون انسان چهار نوع آب وجود داردكه عبارتند از: آب شور در چشمانش تا در گرما و سرما محفوظ و سالم بماند. آب تلخ در گوش هايش تا جلوگيري از ورود حشرات باشد. آب مَني در صلب و كمرش تا او را از فساد و ديگر عوارض مصون و سالم نگه دارد. آب صاف در دهان و زبانش تا كمك در جهات مختلف دهان و درون باشد. و به همين جهت هنگامي كه حضرت آدم عليه السلام لب به سخن گشود، شهادت به يگانگي خداوند سبحان داد. همچنين خداوند حكيم انسان را از نفس و جسم و روح آفريد، كه به وسيله نفس ، خواب هاي مختلف مي بيند؛ و جسمش مورد انواع بلاها و امراض گوناگون قرار مي گيرد، كه در نهايت به خاك باز مي گردد؛ و روح تا زماني كه جسم بر روي زمين باشد، با او است و پس از آن جدا خواهد شد.
يك جفت پوتين مانده با يك پيرهن تنها
با خاطرات كهنة اين پيرزن تنها
يادش به خير، آن روز از قرآن ردش ميكرد
با كاسة آبي كه ميلرزيد و… زن تنها
در چشمهايش خيره ماند و: زود برگردي
سخت است توي غربت اين شهر، من تنها…
شبهاي سختي بود، باور كن براي تو
دلتنگ بودم، ياد چشمانت، صداي تو
روحم فرو ميريخت، هي ديوانهام ميكرد
اما صبورم كرده انگاري خداي تو
تكرار ميكردم كه امشب… نه، نه فردا صبح
حتماً ميآيي يا خودت، يا نامههاي تو…
با نامههايت بوي باران ميفرستادي
بويي شبيه نان و ريحان ميفرستادي
هر وقت تنهايي مرا اندوهگين ميكرد
روز تولد ميشدي، جان ميفرستادي
در پاكتي كه بوي باروت و شهادت داشت
با خاكهاي جبهه، ايمان ميفرستادي
سر كردهام با يك دهه پاييز، دور از تو
با روزهاي سرد و دردانگيز، دور از تو
ارديبهشت از چشمهايم شرم خواهد كرد
مرداد هم، آذر و بهمن نيز دور از تو
در صفحههاي خستة تقويم ميميرند
مثل من از غصهات لبريز، دور از تو
من خواب ديدم خانة ما مثل سنگر شد
در عكسهايت، هر چه تو يك جور ديگر شد
دستي تكان دادي و دور و دورتر رفتي
تصويرت انگاري به خون غلتيد و پرپر شد
تو مثل يك نور سپيد از پيش من رفتي
مثل كسي كه ناگهان شكل كبوتر شد!
شكل كبوتر شد كه پابرجا بماني تو
مثل شكوه و آبي دريا بماني تو
دور از تمام چشمهاي شور و بد ـ تنها
مثل نگيني سبز بر دنيا بماني تو
شكل كبوتر شد كهاي آباد، اي ايران
تا زنده است و زندهاي، زيبا بماني تو
نجمه بنائيان
زهرا حاجيپور
خوب ميدانستند که او قدرتمندترين آفريدة خداست. هرچند جستهاش نحيف است ولي از نظر عاطفي و قدرت تأثيرگذاري، نيرويي شگرف دارد. با پندار عدهاي که او را عنصري ضعيف و خدمتکار ميدانستند بسيار مخالف بودند. از نظر آنها زن جواهري بود متعلق به خودش نه موجودي ضعيف متعلق به مرد! گفته «دکارت» جزيي از ايمانشان بود جملهاي که ميگفت: قدرت يک زن زيبا از يک قشون فاتح بيشتر است. به همين سبب با تأکيد فراوان بر ويژگيهاي ارزشمند اما ظاهري زن کوشيدند تا ارزشهاي واقعي و آسماني او فراموش شود، و اين شاهراه استثمار زن بود. استفاده از مواهب خدادادي زن يعني چهرة زيبا و دل مهربان او براي فزوني سرمايه!
روانشناسان صنعتي نظام سرمايهداري در پوشش کنگرهها و گفتوگوهاي علمي، فرياد آزادي زن سر دادند و بعد از آن بود که سيل نيروي کار ارزان بهسوي کارخانهها سرازير شد. البته هر زني براي به خدمت گرفتن مناسب نبود. زناني که به علت نياز اقتصادي انگيزه بيشتري براي کار داشتند براي استخدام در اولويت قرار گرفتند.1 مارکس، بنيانگذار مکتب کمونيسم در کتابش به نقل از يک کارخانهدار بزرگ مينويسد:
من براي کارخانة بافندگيام فقط زنان را استخدام ميکنم؛ البته تنها زنان شوهردار، اما نه هر زن شوهرداري، بلکه زني را به خدمت ميگيرم که اقتصاد و معاش خانه به او وابسته است. اين دسته از زنان به کار بيرون خانه، نياز بيشتري دارند، پس مجبورند تمام نيروي خود را در کارخانه به کار گيرند تا بتوانند درآمد بيشتري را براي تأمين وسايل ضروري زندگي بهدست آورند. بهعلاوه آنان به سبب داشتن فرزند و شوهر عواطف بيشتري دارند و اين به نفع من و کارخانة من است عواطف زن وادارش ميکند تا براي سير کردن شکم فرزندانش در کارخانه تلاش بيشتري کند.2
کارخانهداران و صاحبان سرمايه ميدانستند که چون قدرت اعتراض زن کمتر از مرد است، پس به مزد کم قانع ميشود و شورش و اعتصاب نميکند! امروز در ايالات متحده آمريکا حقوق ساليانه يک زن شاغل تمام وقت سهپنجم حقوق يک مرد شاغل با همان شرايط است. در ژاپن نيز متوسط حقوق دريافتي زنان، نصف حقوق دريافتي مردان در همان بخش است.
زنان، پنجاه درصد جمعيت بالغ جهان و يکسوم نيروي کار رسمي دنيا را تشکيل ميدهند اما با اينکه نزديک به دوسوم ساعات کار به دوش آنهاست، تنها يکدهم درآمد جهان را دريافت ميکنند و کمتر از يکدرصد داراييهاي جهان به آنها تعلق دارد.3
در اينکه زن جذابتر و تأثيرگذارتر از مرد است شکي نيست، به همين دليل کارهايي چون فروشندگي در فروشگاههاي بزرگ به او سپرده ميشود تا در جلب مشتري موفقتر عمل کند و درآمد افزونتري براي صاحبان سرمايه کسب کند.
شعار اشتغال زنان به منظور معطل نماندن نيروي آنان همواره از حنجرة مردان بيرون آمده آيا طرح چنين تئوريهايي، امضاي رسمي اين معاهدة اجتماعي نيست که:
مرد بر زن حق حيات بيشتري دارد؟
منابع
1. لذات فلسفه، ويل دورانت، فصل نهم.
2. زن در جستوجوي رهايي، ورند تونسن، ترجمه شهلا لاهيجي.
3. مجله زن روز، 13/5/85 و مجله پيام يونسکو شماره 153.
شهيد يدالله آرميده:
اي معبود و اي مهربانم! اي همدم شبهاي بيكسيام، باز هم مرا درياب و دل بيقرارم را تسكين ده. من به تو محتاجم و دست نيازم را كه لرزان از عشق به پاكي تو است، به سويت دراز كردهام. هر چه خواستهام لايقش نبودهام، به من ارزاني داشتي. پس اين بار هم با لطف و كرمت شادم كن و به من لياقت بده تا با مولايم امام حسين(ع) محشور گردم.
خدايا! هدف مرا امر به معروف و نهي از منكر قرار بده، تا پيروزي حق بر باطل و رسوايي يزيديان كافر. اي قادر متعال! در خلوت و تنهايي، در جمع و بين ديگران و در هر حالي و هر جايي به تو پناه ميبرم اي تنها ماية آرامش و آسايش من! آن قدر ضعيف و ناتوانم كه چشمهايم را به اميد رحمت تو بر آسمان دوختهآم و زمزمة مرام توحيد را سر دادهام.
مرا درياب كه حقيرم و تويي كه معشوق ازلي و ابدي من هستي، با من باش…
تقديم به جانبازان شيميايي
رد معطر و نجيب تو را گم كردهام
در ازدحام اين همه بو…
به جا نميآورم سرفههايت را
در گستاخي اين همه صدا…
اينجا پر از سلاحهايي است
كه در خداحافظ تو، جان ميگيرند
و كبوتران چاهي دلتنگي
كه از دهان تو پَر ميكشند
و در كرانههاي خاكستري
گم ميشوند
براي ديدنت از بلنديهاي زاگرس بالا ميروم
هواي پاك سر ميكشم
زهرا حيدري
چند نکته برای اینکه به زن بودنت افتخار کنی
1. یادت باشه که خداوند، تمام جهانرو به خاطر برکت وجود یک زن آفرید؛ «خانم فاطمهزهرا (س)»
2. بهشتم که زیر پای امثال شماست.
3. اونقدر زود همه چیرو میگیری که شش سال زودتر از آقایون به تکلیف میرسی.
4. هیچ موجود دیگهای مثل تو تا این حد ریزبین و با دقت نیست که در یک نگاه، مارک کفش زریخانم یا مدل موهای اقدسخانم رو بفهمه.
5. دیوار کعبه تنها به روی یک زن شکافته شد.
6. هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری؛ کافیه یه «بله» کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.
7. بزرگترین مزیت: خیالت از بابت سربازی راحته!