الإمام زين العابدين علیه السلام ـ و قد ضَمَّ ابنَهُ الباقِرَ علیه السلام إلى صَدرِهِ لَمّا حَضرَهُ المَوتُ ـ :
يا بُنَيَّ اُوصِيكَ بما أوصاني بهِ أبي علیه السلام حِينَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ ، و بِما ذَكرَ أنّ أباهُ أوصاهُ بهِ ، قالَ : يا بُنَيَّ ، إيّاكَ و ظُلمَ مَن لا يَجِدُ علَيكَ ناصِرا إلاّ اللّه َ .( ميزان الحكمة، ج 13، اندرزهاي امام سجاد(ع))
امام زين العابدين علیه السلام در هنگام رحلتش و آن گاه كه فرزندش امام باقر علیه السلام را در آغوش كشيد فرمود: فرزندم! تو را به همان چيزى سفارش مى كنم كه پدرم هنگام وفاتش به من سفارش كرد و فرمود كه پدرش نيز او را به آن سفارش كرده است؛ فرمود : اى فرزندم! بپرهيز از ستم كردن بر كسى كه در برابر تو ياورى جز خداوند نمى يابد.
شهادت مظلو مانه ی امام علی بن الحسین ، زین العابدین ، حضرت امام سجاد علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم.
مسابقه نقاشی بود.
قرار بود آرامش رو به تصویر بکشند!
همه تلاش می کردند آرام بخش ترین تصویر رو خلق کنند.
- قطره ای شبنم بر گلبرگ گلی زیبا.
- پرواز پرنده ها در آسمون آبی.
- ساحلی آرام با چند رد پا.
- بازی دو کودک در پارک.
- جنگل ، هنگام غروب آفتاب.
- …
هیئت داوری آثار رو بررسی کردند.
و همه به اتفاق یک اثر رو انتخاب کردند.
تصویری که کوه های ناهموار، رعد و برق و رگبار بارون رو نشون می داد!
و جوجه پرنده ای که آرام و بی هراس زیر صخره ای نشسته بود.
آره عزیز دلم، آرامش حقیقی اونه که در شرایط سخت خودت رو نبازی.
توی تاریکی و رگبار و فشار، بدونی که یه سرپناه بزرگ و آسمونی داری.
و همیشه آروم آرو م باشی، حتی توی تند بادها و طوفان های زندگیت.
آخه خدای مهربون مون، هیچ وقت از بنده هاش غافل نیست. [1]
پی نوشت :
[1] . سایت خانه تحول
امام رضا علیه السلام :
إنَّ يَومَ الحُسَينِ أقرَحَ جُفُونَنا و أسبَلَ دُمُوعَنا و أذَلَّ عَزيزَنا
روز شهادت حسين سلام الله علیه ديدگان ما را مجروح ، اشك هاى ما را روان و عزيز ما را خوار كرد .
امالى، صدوق : ص ۱۹۰ / دانشنامه امام حسین : ج10، ص66
سربازان امام زمان عج ،از هيچ چيز جز گناهان خويش نمي ترسند. شهيد سيد مرتضي آويني
تازه قامت بسته بوديم براي نماز که صدايي آمد. بعد از چند لحظه يه چيزي محکم افتاد روي سنگر و گرد و خاک ريخت روي سر و صورت بچه ها. خونسرد و آرام نماز را خوانديم. بعد يکي يکي از سنگر آمديم بيرون. راکت بزرگي افتاده بود روي سنگر اما عمل نکرده بود. آخرين نفر که آمد بيرون و دور شد ، سنگر رفت هوا. پيش خودمان گفتيم : خوب شد که داشتيم نماز مي خوانديم ها…
چارلز دیکنس از نهضت امام حسین (ع) می گوید:
اگر منظور امام حسین (ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی خود بود، من نفهمیدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟! پس عقل چنین حکم می کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.
آیت الله بروجردی عزاداری خامس آل عبا و سایر ائمه اطهار (علیهم السلام) را هر سال در خانه خودشان برگزار میکردند ، در بروجرد هم این وضع برقرار بوده است ، در تمام ایام مصیبت و سوگواری ائمه (ع) متاثر و منقلب بودند.هنگامی که وُعاظ و سخنوران دینی موعظه میکردند یا مصیبت میخواندند به دقت گوش می دادند و زود منقلب شده اشک از دیدگان فرو می ریختند ، در این حالت بدنشان هم به سختی تکان میخورد ، زمانی که در بروجرد اقامت داشتند ، مبتلا به چشم درد سختی میگردند ، به طوری که اطباء از معالجه چشم ایشان عاجز میشوند ، در آن موقع ماه محرم فرا میرسد ، در بروجرد رسم است که عزاداران در روز عاشورا خرد و کلان گِل به سر و روی خود می مالند ، چون در روز عاشورای آن سال هیئت عزاداران به دین گونه طبق معمول هر سال برای عرض تسلیت به خانه آن فقید سعید ، وارد میشوند ؛ آن مرحوم با تمام علماء و مردم حاضر در مجلس روضه از جا برخاستند تکیه به دیوار میدهند.
صفحات: 1· 2
زیارت حرم حضرت سیدالشهداء (ع) باعث زیاد شدن عمر است و هر گامی که در آن راه بردارند با ثواب حجی برابر است و هرکه آنحضرت (ع) را زیارت کند و شناسا به حق او باشد ( با معرفت به حضرت حسین (ع) زیارت کند ) گناهان گذشته و آینده او آمرزیده میشود. (حدیقة الشیعه صفحه 502 )
امام محمد باقر (ع) فرموده اند : که یک نماز واجب در حرم حضرت با حجی برابر است و در تربت حضرت سیدالشهداء (ع) شفای هر مرض و دردی است. (حدیقة الشیعه صفحه 503 )
امام هفتم فرمود : هرکه قبر حسین (ع) را زیارت کند با معرفت به حق او خدا گناهان گذشته و آینده اش را بیامرزد. (امالی شیخ صدوق صفحه 142 مجلس بیست و نهم)
صفحات: 1· 2
زندگى اين دنيا محدود است. ولى آن چه لايتناهى و جاودان است، زندگى آخرت است.
شهيد محمدرضا حسينى
قالي مي بافت به چه قشنگي؛ولي در آمدش رو براي خودش خرج نمي کرد.هرچي از اين راه در مي آورد، يا براي دختراي فقير جهيزيه مي خريد و يا براي بچه ها قلم و دفتر.حتي جهيزيه خودش رو هم داد به دختر دم بخت؛ البته با اجازه من.يادمه يه بار براي عيدش يه دست لباس سبز و قرمز خيلي قشنگ خريده بودم.روز عيد باهاش رفت بيرون و وقتي برگشت درش آورد و گذاشت کنار.ازش پرسيديم:«چرا شب عيدي لباس نوت رو درآوردي؟»
گفت:«وقتي پيش بچه ها بودم با اين لباس احساس خيلي بدي داشتم.همش فکر مي کردم نکنه يکي از اين بچه ها نتونه براي عيدش لباس نو بخره… ديگه نمي پوشمش!»
(شهيده طيبه واعظي دهنوي)
حجتالاسلاموالمسلمين فرحزاد؛
«کان رسولالله(ص) اذا اصبح مسح علي رئوس ولده و ولد ولده.»1
يکي از سيرههاي پيغمبر اکرم(ص) اين بود که هر روز صبح دست مهر و محبت بر سر فرزندان و نوههايش ميکشيد. اين دست کشيدن، آرامش عجيبي براي فرزندان دارد. گاهي بعضي به پيغمبر(ص) ميگفتند: يا رسولالله! من تا به حال دختر و پسرم را نبوسيدهام. حضرت بسيار متأثر ميشدند و ميفرمودند: مثل اينکه خدا رحمتي در تو قرار نداده است.
در خانواده، صرف دوست داشتن قلبي قطعاً کفايت نميکند. بايد محبت را ابراز کرد. از سفارشات اکيد استاد بزرگوار حاجآقا دولابي اين بود که ميفرمودند: موقع خارج شدن از خانه بي خداحافظي نرويد. با همسرتان خداحافظي کنيد. ايشان ميگفتند: من گاهي که ميخواهم از خانه بيرون بيايم، حاجخانم پارچهاي ميآورد، کفشم را تميز ميکند و ميگويد: حاجآقا! شوهر به اين خوبي و قشنگي، مثل شما در اين عالم نيست. مقداري از من تعريف ميکند و سپس پولها را از جيب من بيرون ميکشد.
از آن طرف، اگر محبت هم فوقالعاده افراطي باشد، مقداري تعديل شود بهتر است، يعني اگر محبت فرزند و همسر در حدي است که فراتر از محبت خدا و اهلبيت(ع) است، بايد تعديل شود. در روايت داريم که پيغمبر خدا(ص) ميفرمايد: کسي به من ايمان نميآورد مگر اينکه من رسولالله را از خودش بيشتر دوست داشته باشد و اهلبيت مرا از اهلبيت خود بيشتر دوست داشته باشد. اگر من همسرم را از اهلبيت بيشتر بخواهم، فرزندانم را از اهلبيت بيشتر بخواهم، سر دو راهي به کژي رو ميآورم.
مرحوم آيتالله شاهآبادي به نقل از پدرشان ميفرمودند: ايشان به يکي از فرزندان علاقه افراطي پيدا کرده بود و ميترسيد در وقت مردن کار دست او بدهد و ايمان او را تحتالشعاع قرار دهد. لذا رياضت کشيد تا محبت به اين فرزند تعديل شود.
…………………………………………
1. بحارالانوار، ج 101، ص 99.
نشریه خانه خوبان
حاج شيخ عبدالکريم حائري
وقتي از ايشان پرسيده بودند از کجا شما به اين عظمت و مقام رسيدي؟ گفته بود: سالهاي سال خانمم مريض بود و من مريضي خانمم را براي تجديد فراش يا طلاق يا وانهادن او بهانه نکردم. سالهاي سال با او همزيستي داشتم. او را تميز ميکردم. از آفتاب به سايه ميبردم و از سايه به آفتاب و…، اينگونه با او مدارا کردم تا خدا به من نظر کرد.