حجت الاسلام قرائتي :
در کارهاي دنيوي نيز ارزش کارها ، به نيت آنها بستگي دارد به اين مثال ها توجه کنيد:
جراح و چاقوکش هردو شکم پاره مي کنند، اما کار جراح خدمت است و کار چاقوکش جنايت.
همين جراح مي تواند براي پول کارکند و مي تواند براي نجات يک انسان کار کند ، هرکدام از اين هدف هانيز ارزش مخصوص به خود دارد.
مثالي ديگر:
يک ليوان آب را به سه نفر عرضه مي کنيم يکي نميخورد چون ميل ندارد ديگري نمي خورد چون قهر کرده است سومي نمي خورد و مي گويد: نفر چهارم ازمن تشنه تر است آب را به او بدهيد ! اين سه نفردر ننوشيدن آب يکسانند ولي به خاطر آن که هدف هاي آنها متفاوت است ،ارزش کارشان نيز تفاوت دارد.
دراسکناس ها نخي است که نشانه اصالت اسکناس و وسيله جدايي اسکناس اصلي از قلابي است در عبادات نيز بايد ريسماني محکم ميان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ يا پاره شود ، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نيست.
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي .
فرزند اگر اينگونه ميبود
راضيه محمدزاده
چاپ اول، ناشر: مرکز فرهنگي– انتشاراتي منير(تهران)
دختر خوب و عزيزم!
اين شب بزرگ، اين آغاز شيرين، اين شروع دلپذير، «جشن تکليف» بر تو مبارک باد. اکنون که به لطف پروردگار قدم به سرزمين سبز و زيباي اطاعت و بندگي خدا گذاشتهاي، فرشتگان الهي، شادمان و مسرور منتظرند تا هميشه نظارهگر خوبيهاي تو باشند و خداي مهربان ياريات ميکند که همواره در صراط مستقيم و در راه رسيدن به مقربين گام برداري…
سعادت و موفقيت فرزندان آرزوي قلبي همه پدران و مادران است. آنها هميشه بهترينها را براي فرزندان خود ميخواهند. اين کتاب مجموعهاي از خاطرات مادر، پدر و معلم از فرزند خود است که در لابهلاي جملات سرشار از عشق و محبت خود تجربيات و دانستههاي زندگيشان را به رايگان در اختيار فرزندان قرار ميدهند. ميوههاي زندگي با خواندن و عمل کردن به نصايح اين کتاب که برگرفته از تعاليم انسانساز اسلام است و با همت و تلاش خود آيندهاي تابناک و پرنور را براي خود رقم خواهند زد.
کشتي در ميان توفان در دريا شکست و غرق شد. تنها دو مرد توانستند نجات بيابند و شناکنان خود را به جزيره برسانند. دو نجاتيافته هيچ چارهاي جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. هر کدام از آنها فکر ميکرد خدا دعايش را زودتر مستجاب ميکند. آنها تصميم گرفتند که جزيره را به دو قسمت کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بردارد تا ببينند کدام زودتر به خواستههايش ميرسد.
نخستين چيزي که مرد اول از خدا خواست، غذا بود. صبح روز بعد او ميوهاي را بالاي درختي در قسمت خودش ديد و با آن گرسنگياش را بر طرف کرد، اما سرزمين مرد دوم هنوز خالي از هر گياه و نعمتي بود. هفته بعد دو جزيرهنشين احساس تنهايي کردند. مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر کرد. روز بعد کشتي ديگري شکست و غرق شد و تنها نجات يافته آن يک زن بود که به طرف بخشي که مرد اول قرار داشت، شنا کرد. در سمت ديگر، مرد دوم هنوز هيچ همراه و همدمي نداشت.
به زودي مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذاي بيشتري کرد. در روز بعد مانند اينکه جادو شده باشد، همه چيزهايي که خواسته بود، به او داده شد، اما مرد دوم هنوز هيچ چيز نداشت. سرانجام مرد اول از خدا يک کشتي طلب کرد تا او و همسرش آن جزيره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد، يک کشتي که در قسمت او در کناره جزيره لنگر انداخته بود، پيدا کرد. مرد با همسرش سوار کشتي شد و تصميم گرفت جزيره را با مرد دوم که تنها ساکن آن جزيره دورافتاده بود، ترک کند، اما بعد با خودش فکر کرد که مرد دوم، ديگر شايسته دريافت نعمتهاي الهي نيست؛ چراکه هيچ کدام از درخواستهاي او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود. هنگامي که کشتي آماده ترک جزيره بود، مرد اول ندايي شنيد: چرا همراه خود را در جزيره ترک ميکني؟
مرد اول پاسخ داد: نعمتها تنها براي خودم است چون که من تنها کسي بودم که براي آنها دعا و طلب کردم، دعاهاي او مستجاب نشد و سزاوار هيچکدام نيست.
آن صدا سرزنشکنان ادامه داد: تو اشتباه ميکني، او تنها کسي بود که دعاهايش مستجاب شد و گرنه تو هيچکدام از نعمتهاي خدا را دريافت نميکردي!
مرد پرسيد: به من بگو که او چه دعايي کرده که من بايد بدهکارش باشم؟
«او دعا کرد که همه دعاهاي تو مستجاب شود.»
……………………………………………………
مجله خانه خوبان
به كوشش منصورهسادات ميرغني
* و هميشه خدايي هست كه داشتنش جبران همه نداشتههاست.
* هر صبح كه از خواب پا ميشويم به سراغ پيامهايي ميرويم كه دوستانمان برايمان فرستادند، اما تا حالا چند بار شده كه از خواب بلند شويم و قرآن را برداريم و ببينيم كه پيام خدا براي ما چيه؟
* راه عشق ورزيدن به هر چيز، درك از دست دادن آن چيز است.
* پازل دل كسي رو به هم زدن هنر نيست. هر وقت تونستي با تكههاي شكسته دل كسي پازل محبت جديدي بسازي هنر كردي.
* هرگاه خدا تو را به لبه پرتگاهي كشاند به او اعتماد كن چون يا تو را از پشت ميگيرد يا پرواز كردن را به تو ميآموزد.
* نه در جايت بمان، نه در حالت بمان. هميشه روحيه مهاجر داشته باش از جايي كه هستي تا به جايي كه ميتواني باشي.
* هيچوقت مغرور نشو. برگها وقتي ميريزند كه فكر ميكنند طلا شدهاند.
* اگر در سكوت شب براي از دست دادن خورشيد گريه كنيد، ستارهها را هم از دست خواهيد داد.
* وقتي خدا بهت ميگه «باشد» چيزيرو كه ميخواي بهت ميده. وقتي ميگه «صبر كن» چيزي بهتري بهت ميده. وقتي ميگه «نه» داره بهترينرو براي تو آماده ميكنه.
* وقتي متولد ميشوي درِگوشت اذان ميخوانند و وقتي ميميري برات نماز ميخوانند. بهراستي زندگي چهقدر كوتاه است فاصله يك اذان تا يك نماز.
* كساني كه براي دانستن هزينه نميكنند، براي ندانستن بيشتر هزينه ميكنند.
* امام علي(علیه السلام): نه مرگ آنقدر ترسناك است و نه زندگي آنقدر شيرين كه آدمي پاي بر شرافت خود بگذارد.
* همه دوست دارن به بهشت برن، اما كسي دوست نداره بميره. بهشت رفتن جرأت مردن ميخواد.
حجاب از ديدگاه حضرت زهرا
روزي مرد نابينايي با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اكرم كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا پرسيد: «با اين كه اين مرد نابيناست و تو را نمي بيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمي بيند، من كه او را مي بينم، وانگهي او بو را استشمام مي كند». پيامبر (به نشانه تأييد شيوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّي؛ گواهي مي دهم كه تو پاره تن من هستي».
اميرمؤمنان علي فرمود: روزي همراه گروهي در محضر رسول خدا نشسته بوديم. آن حضرت به ما رو كرد و فرمود: «بهترين كار براي زنان چيست؟» هيچ كدام از حاضران نتوانستند جواب صحيح بدهند. هنگامي كه متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همين موضوع را از حضرت زهرا پرسيدم، و ماجراي سؤال پيامبر و پاسخ صحيح ندادن اصحاب را براي حضرت زهرا تعريف كردم، و گفتم هيچ يك از ما نتوانستيم پاسخ صحيح بدهيم. حضرت زهرا فرمود: ولي من پاسخ به اين سؤال را مي دانم، و آن اين است كه: «خَيْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لايَرِينَ الرِّجالَ وَلايَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
* حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلكه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ كرامت زن است.
من به محضر رسول خدا بازگشتم و عرض كردم: «اي رسول خدا! از ما پرسيدي كه چه كار براي زنان برتر است، پاسخش اين است كه برترين كار براي زنان اين است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
پيامبر فرمود: «چه كسي به تو چنين خبر داد، تو كه اين جا بودي و پاسخي نگفتي؟» علي عرض كرد: «فاطمه چنين فرمود».
پيامبر از اين پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه را پسنديد و به نشانه تأييد او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّي؛ همانا فاطمه، پاره تن من است».
……………………………………………
حجة الاسلام والمسلمين محمد محمّدي اشتهاردي
حجت الاسلام قرائتي:
حضرت علي عليه السلام به همام مي فرمايد:« عظم الخالق في انفسهم وصغرما دون ذلک» يعني چون خداوند در روح آنها عظمت دارد، غير خدا هرچه باشد کوچک جلوه مي کند. تا وقتي روي زمين هستيم ،يک هکتار زمين براي ما بزرگ است ، اما اگر سوار هواپيما شديم هرچه هواپيما بالاتر رود ، اين قطعه زمين براي ما کوچکتر مي شود.
اگر توجهي به پولهاي موجود در بانک بکنيم سرمايه خود را ناچيز خواهيم ديد . اگر به تسبيح گفتن همه موجودات توجه داشته باشيم گفتن چند « سبحان الله » را چيزي نمي دانيم . اگر به کتابخانه هاي بزرگ و مهم دنيا نگاه کنيم مطالعه چند کتاب ما را مغرور نخواهد کرد .
وقتي به امام سجاد عليه السلام گفتند: چرا اينقدر عبادت مي کنيد؟ فرمود:عبادت من کجا و عبادت علي بن ابيطالب کجا !
خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد: يادي از سختي هاي انبياي گذشته کن تا سختي ها براي تو آسان وسبک شود. آري اگر به پشت سر نگاه کنيم و راه رفته را ببينيم مغرور مي شويم بايد به راه نرفته نظر دوخت تا به فکر رفتن بيفتيم .
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي
قبل از انقلاب، پدرم مرتب با هيئتهاي عزاداري به مشهد سفر ميکرد، روزي مادرم گله کرد که چرا او را به مشهد نميبرد. پدرم گفت: من نميتوانم همراه عدهاي نامحرم شما را ببرم. اگر فردي مورد اعتماد پيدا شود، همراه او ميفرستمتان مشهد.
من گفتم: آيا من مورد اعتماد هستم؟ پدرم گفت: بله! و سيصد تومان براي هزينه مشهد مادر را به من داد. در همين لحظه عمهام هم براي آمدن ابراز علاقه کرد ، پدرم سيصد تومان او را هم داد، مادر بزرگم آمد و او هم همانطور، با 16نفر از خاله و عمه و… همراه من راهي مشهد شدند.
به مشهد که رسيديم، براي تهيه صبحانه از مسافرخانه بيرون رفتم. سرراه مقابل حرم مطهر روبهروي يکي از درهاي ورودي ايستادم و عرض کردم «يا امام رضا! چون مادرم منتظر است فعلاً براي زيارت به حرم نميآيم، عفو بفرماييد، اما خواستهاي از شما دارم، همسري ميخواهم با هفت شرط» و شرطها را رديف کردم. منتها گفتم شما هر شرطي که غلط است خودتان تصحيح کنيد.
به برکت امام رضا در مدت کوتاهي به راحتي مقدمات ازدواج من فراهم شد و حضرت بعضي از شروط من را در پاسخشان در نظر گرفته بودند و برخي را نه…
حالا بعد از گذشت سالها فکر ميکنم اگر فلان شرط را مثل فکر خودم به من ميدادند خدايناکرده چه ميشد؟
حجت الاسلام قرائتي: اولا اگر شخص ديگري با بيان بهتري بگويد اثر ميکند از او بخواهيد که اين کار را انجام دهد، هنگامي که خداوند به حضرت موسي دستور داد نزد فرعون برود و او را ارشاد کند موسي از خداوند خواست که برادرش هارون که بيان بهتري دارد را همراه او بفرستد.( واخي هارون هو افصح مني لسانا فارسله معي)
ثانيا گاهي با يکبار اثر نميکند، اما با تکرار اثر مي کند آن هم با بيانهاي گوناگون .چنانکه چوب سخت با يک ضربه تبر شکسته نميشود تکرار لازم است. قرآن مي فرمايد : ما مطالب خود را در قالب هاي گوناگون بيان کرديم تا شايد اثر کند ( لقد صرفنا في هذا القرآن )
ثالثا ممکن است شيوه ما صحيح نبوده که اثر نکرده است . چون امر به معروف و نهي ازمنکر شرايط واصولي دارد و با هر منکر بايد به گونه اي متناسب برخورد کرد ؛
گاهي گرد و غبار روي لباس شما مي نشيند وگاهي دوده.غبار با ضربه محکمي که بر لباس ميزنيد برطرف مي شود اما اگر همين ضربه را به دوده بزنيد هم دستتان سياه مي شود هم دوده به لباس فرو مي رود برطرف کردن دوده با فوت است ولي برطرف کردن غبار با ضربه. پس هر منکري را بايد به گونه اي خاص برطرف کرد .
چنانچه قرآن مي فرمايد : ( واُتوا البيوت من ابوابها )
يعني هر خانه اي را بايد از راهش وارد شد.
رابعا براي باز داشتن مردم از فساد بايد راه ها ي حلال را به روي آنان باز کرد حضرت لوط عليه السلام هنگامي که ديد مردم به مهمانانش سوء قصد دارند فرمود :من حاضرم دخترانم را به ازدواج شما در بياورم تا شما دست ازمهمانان من برداريد من راه حلال را براي شما باز مي کنم تا شما به گناه گرفتار نشويد( هولاء بناتي هن اطهرلکم فاتقوا الله و لا تخزوني في ضيفي )
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي