خدایا دلتنگ شده ام به اندازه ی آسمانت …
دیروز آرزو داشتم می توانستم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد
اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد؛
باز من زندگی خواهم کرد …
چون تو می خواهی
در نقاط دور افتادة سرزمين هند، رسم چنان جاري است كه هر صد سال يك بار، به سال نو، جشني بزرگ بر پا ميشود و مردمان شهر از كوچك و بزرگ و پير و جوان، همه، به دشتي خارج شهر ميروند كه در آنجا سنگي بزرگ برپاست.
سپس جارچيان شاهي جار هميزنند كه تنها كسي بر اين سنگ بر شود كه عيد قرن پيش را ديده باشد. و گاه شود كه پيري ناتوان و كور يا پيرزني كه از فرط كهولت ميلرزد، پيش آيند و بر سنگ فراز شوند و گاه يك تن پيش آيد و گاه هيچ كس. چه، شود كه آن قرن، تمامي ابناي خويش را از ميان برده باشد.
امّا كسي كه بر آن سنگ بر ميشود، با بلندترين صدايي كه ميتواند، ندا در ميدهد كه من در عيد گذشته، كودكي بودم و پادشاه آن روزگار فلان كس و وزير فلان و قاضي بهمان بود؛ و سپس يادي از مردمان گذشتة آن قرن به ميان ميآورد كه چگونه آسياي مرگ خردشان كرده است و بلايا چه سان از ميانشان برده و چگونه زير طبقات خاك خفتهاند.
سپس خطيبي بر ميخيزد و مردمان را موعظه ميكند و مرگ را يادآوريشان ميكند و غرور دنيا را و بازي روزگار را با اهل خويش.
يکي از دوستان شهيد بابايي مي گويد: در دوران تحصيل در آمريکا روزي در بولتن خبري پايگاه « ريس» که هر هفته منتشر مي شد، مطلبي نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد . مطلب اين بود : « دانشجو بابايي ساعت 2 نيمه شب مي دود تا شيطان را از خود دور کند.» من و بابايي هم اتاق بوديم . ماجراي خبر بولتن را از او پرسيدم .
هو الرِئوف
اکنون که کنار مزار خواهرت بی بی حضرت معصومه (س ) ایستاده ام؛ اما کبوتر اندیشه ام به یادتان به پرواز در آمده
مروارید اشک را بر گونه هایم رها میکنم تا با سوز دل بگویم:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ع
گرچه دیر زمانی نیست که به پابوس آستانت آمده ام اما دل غمدیده ام در تمنای وصالی دوباره بال و پر می زند و به هر تپش قلب ، دانه اشکی بر صفحه ی صورتم نقش می بندد و
دوری از تو را فریاد می زند!
مسافت من با تو گر چه به ظاهر بسیار است تا حرفهای دلم را برایت بازگو کنم اما قلم به دست گرفته ام تابنگارم
زیباترین و ناب ترین لحظات عاشقانه ام را
ای عزیز دل! یا ضامن آهو !
کبوتر دلم در غربت سرای جهان برای مزار غریب ترین غریب دنیا پر می زند و با حیرت می نگرد غربت این عزیز غریب نواز را !
هر بار با کوله باری از اندوه و غم به بارگاهت پناه می آورم، نقاره های حرمت؛ روح نواز ترین آهنگ را در گوش جانم می نوازند.
سحرگاهان که سر بر آستان بی مثالت می سایم، طوفان دلم به آرامش می گراید و دریای پر خروش چشمانم به ساحل امید و آرزو می رسد.
مرا دریاب از پس زمان و مکان!
چرا که اکنون دست به دامان خواهرت هستم و چون کودکان به بهانه ای تو را می جویم
و از ایشان تمنا دارم که لحظه های پر تشویش و قلب پر آشوبم را به ضریح مقدست گره بزند
و بار دیگر دستان ناتوانم را به آستان توانمندتان برساند تا شفیع من باشید،
در غریب ترین لحظات حسابرسی قیامت…
سودابه بیرامی/ موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه
بيا و ببار. اي سحاب رحمت حق! بيا و ببار بر زمين تشنة دلهاي شيعيانت.
اي زلالترين پاسخ آسمان! بيا و امروز با آن دستهاي پدرانهات، گونههاي نمناك شيعگيمان را نوازش كن!
اي مهربانترين امير! ساكنان سرزمين دلانگيز حكومتت را بنگر كه نام الهيات را بر بلنداي آسمان هستيشان نوشتهاند و نفسنفس از آن روح ميگيرند و لحظهلحظه از آن حيات.
بيا و در اين لحظههاي عاشقانة شيفتگي، پدرانهترين دعاي خود را بدرقة راه عاقبتمان كن.
بر سجادة آسمانيات، دستهاي مهرباني را كه بياجابت برنميگردد، بهسوي حق برافراز و از او بخواه پروندة آفرينش ما را به مُهر سبز پيروي تو، حسن ختام بخشد.
از او بخواه كه شيعه بودن، تنها، نامي نباشد كه بر خود نهادهايم و به آن ميباليم.
چنانمان كن كه ما را به شيعگي خود بپسندي.
طاهره موذن- سطح 3
یا علی و یا عظیم
بوی ماه نور، ماه مهربان خدا می شنوم
بوی قرآن و صیام و قیام می شنوم
سحر و مناجات و نیاز نیمه شبی
“بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم”
تندر/سطح 3
هو المنجی
روزگار بی امامی
از این بهتر نمی شود
هر روز جنگ
هر روز دود
هر روز خون!
هر لحظه غمی نو به مبارکباد بشر می آید!
سمیه تندر/ طلبه سطح 3
کشتار بیرحمانه و ددمنشانه اخیر شیعیان مظلوم را محکوم میکنیم.
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه علیه السلام
میلاد مرتضی اسدالله حیدر است
جشن ولادت علی(ع) آن میر صفدر است
زوجی برای فاطمه حق آفریده است
این زاد روز همسر زهرای اطهر است
در حین جست و خیزهای کودکانه اش از من پرسید:
-مامان! حضرت محمد الان کجاست؟
-پیامبر رفته پیش خدا!
برای لحظه ای می ایستد و خیره خیره نگاهم می کند. اسباب بازی اش را از زمین بر می دارد و با شادی می گوید:
- امام حسین کجاست؟
-امام حسین شهید شده رفته پیش خدا!
دستانش شل می شود، اسباب بازی ها را می اندازد. نام چند امام دیگر را بلد است، می پرسد، چهره اش گرفته می شود. کنارش می نشینم، در آغوشش می گیرم و می بوسمش. با صدای بلندتری می گویم: ولی! ولی… چشمانش درشت می شود گوش می دهد.
ـولی امام زمان ما، حضرت مهدی زنده هستند. سریع از بغلم بلند می شود ، می پرد و فریاد می کشد: هورا هورا…
زهرا سادات هاشمی
ای چراغ بیت الا حزان فرزندان زهرا س
شفاعت حسین علیه السلام و فاطمه علیها السلام شاه بیت غزل عاشقانه زندگی ات خواهد بود و
ماه درخشان وجودت، سرو رعنای امیدت، عباس،سرمایه جاودانه دنیا و آخرتت.
خوشا به سعادتت ای مادر پسران دلیر!
ای مادر شیرمردان شهید
وفات زوجه شیر خدا،مظهر صبر و وفا ،حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد