حجت الاسلام قرائتی :
راننده زمانی در جاده می ترسد که یا بنزین ندارد یا قاچاق حمل کرده یا اضافه سوار کرده یا با سرعت غیر مجاز رفته یا جاده را گم کرده باشد یا در مقصد جایی را آماده نکرده و یا همراهانش نااهل باشند .
اگر انسان برای بعد از مرگ خود زاد و توشه ی لازم را برنداشته باشد کار خلاف نکرده باشد ، راه را بداند،در مقصد جایی را در نظر گرفته باشد ودوستانش افراد صالح باشند و حرکتش طبق مقررات ومجاز باشد،نگرانی نخواهد داشت .
تمثیلات حجت الاسلام قرائتی.
حجت الاسلام قرائتی:
قرآن می فرماید: ( اتقواالله ویعلمکم الله) از خداوند پروا کنید تا خداوند حقیقت را به شما بیاموزد.
تقوا به معنای دوری از انواع بدی ها و زشتی هاست.آری کسیکه تعصب قومی و حزبی و نژادی و…. دارد حق را آنگونه که هست نمی فهمد مثل کسیکه عینک سرخ گذاشته وهمه چیز را سرخ می بیند و شلغم را لبو می پندارد و اگر عینک سبز بگذارد کاه را علف می بیند.
امام صادق (ع): «اذا دعوت فاقبل بقلبك فظن حاجتك بالباب».
هرگاه دعا كردى با دل روى آور و آنگاه گمان داشته باش كه حاجتت دم در است [ومطمئن باش به اجابت آن].
بحارالانوار: ج93، ص305.
مردى بود كه از راه دزديدن كفن مردگان و فروختن آنها امرارمعاش مىكرد. اين مرد، روزى سختبيمار شد و حكيم از معالجهاشمايوس گرديد. پس پسرش را كه تنها فرزندش بود صدا زد و گفت:
پسر جان من در تمام عمرم كارى كردم كه لعن و طعن همه را بهخودم خريدم. كس در اين دنيا بعد از مرگم ذكر خيرى از مننمىكند، تو كارى كن تا بعد از مردنم ذكر خيرى از من بماند.
پسر گفت: پدر خاطرت جمع باشد من كارى مىكنم كه نه تنها براىتو پدر بيامرزى بفرستند، بلكه براى پدرت نيز ذكر خير بگويند.
بعد از مدتى مرد كفن دزد مرد و مردم او را خاك كردند و رفتند.
پسر شب به سراغ خاك پدر رفت و كفن را از تن پدر بيرون آورد وبدنش را بيرون كشيد و ايستاده توى قبر نگهداشت. فردا كه مردمبراى فاتحه به قبرستان آمدند و آن وضع را مشاهده كردند گفتند:
خدا پدر كفن دزد اولى را بيامرزد! او اگر كفن را مىدزديد مردهمردم را از قبر بيرون نمىآورد.
(تمثيل و مثل جلد1)
به راهبى گفتند: چه چيز باعثشد تو بتوانى بر تنهايى صبر كنى؟
گفت: من تنها نيستم! زيرا خداوند همنشين من است، هر زمان بخواهم او با من صحبت كند، قرآن مىخوانم، و اگر بخواهم من با او حرف بزنم نماز مىخوانم.
(المحجةالبيضاء، ج4، ص12)
مجنونى را كه از گورستان مىآمد، پرسيدند: از كجا مىآئى؟ گفت: از نزد اين قافله فرود آمده. گفتند: از ايشان چه پرسيدى؟ گفت: پرسيدمشان كى براه افتاديد؟ گفتند: آن گاه كه شما پيش آمديد!
(كشكول بهايى، ص11)
صاحب كمالى مىگفت: آن گاه كه مىبينم شب در پيش است، به خود مىگويم كه با پروردگار تنها خواهم ماند. و آن گاه كه مىبينم صبحدم نزديك است، از فرط ناخوشنودى ديدار كسانى كه مرا از خداوند باز مىدارند اندوهناك مىشوم.
(كشكول بهايى، ص11)
اوصاف مجاهدين فى سبيل الله
پذيرش مجاهد در راه خدا شرايطى دارد:
1. التائبون: يكى از شرايط و ويژگيهاى مؤمنان مجاهد آن است كه همواره از گناهان، تخلفات و اشتباهاتى كه مىكنند و از مرز قانون و حكم خدا خارج مىشوند توبه نمايند. اگر هر فردى مواظب اعمال خود باشد و نفس خود را محاسبه كند و نسبتبه گناهان استغفار نمايد هرگز گرد خلاف نمىگردد.
2. العابدون: ويژگى ديگر مجاهدين عبادت و بندگى خداست، اگر مجاهدين بنده خدا باشند بتپرست، مقامپرست و پولپرست نخواهند بود و خودپرست و مغرور نخواهند شد.
در حالى كه يهوديان فقط 5/1 درصد جمعيت فعلى امريكا را تشكيل مىدهند اما حدود 49 درصد كل سرمايههاى شركتهاى بزرگ امريكايى را در اختيار دارند، آنان بيش از هر گروه ديگرى در امريكا داراى سازماندهى و تشكيلات هستند به نحوى كه داراى نفوذ گستردهاى در پشتيبانى مالى كانديداهاى رياست جمهورى امريكا مىباشند، البته مهمترين جنبه كمك يهوديان به كانديداها نه جنبه مالى آن بلكه همكارى عملىشان است، يهوديان مبارزات انتخاباتى را رهبرى مىكنند، نطقها را مىنويسند، برنامههاى تبليغاتى تلويزيونى را تهيه مىكنند و در مورد سياست مبارزاتى كانديداها تصميم مىگيرند. نتيجه آنكه مىبينيم دو نامزد رياست جمهورى (نيكسون و كندى) چنان با دقتخواستهاى صهيونيستها را مورد توجه قرار دادند و چنان قولهايى به آنان مىدادند كه گاهى اين احساس به وجود مىآمد كه اينان بيشتر خواستار به دست آوردن مقام رياست جمهورى اسرائيل هستند تا آمريكا! چنبره اقتصادى يهود چنان گلوى مالى تبليغاتى رئيس جمهوران امريكا را مىفشارد كه در صورت عدم تمكين در مقابل سياستهاى آنان، آنان خفه خواهند شد به همين دليل در انتخابات قريب الوقوع دوره بعد رياست جمهورى امريكا شاهديم كه چطور «ال گور» نامزد دموكرات رياست جمهورى، از كمكهاى نظامى بيشتر به اسرائيل سخن مىگويد و حتى براى اولين بار در طول تاريخ رؤساى جمهور امريكا، وعده انتخاب معاون اول خود از ميان يهوديان را مىدهد.
«اين راز را از خواننده پنهان نمىكنم، بىپرده مىگويم كه در آغاز - زمانى كه در هواپيما بودم - تصميم گرفتم من مجرى فتواى «امام خمينى» باشم، اما مسؤوليتى كه از سوى رئيس جمهور «حافظ الاسد» بر عهدهام بود از كشتن اين خوك معذورم مىداشت . . . كه بايد در لانهاش همچون موش فرومايه خفه شود .» (1)
اين بخشى از نوشتار ژنرال مصطفى طلاس، وزير دفاع وقتسوريه، در مقدمه كتاب «رد شيطان» است كه در خصوص موقعيتش براى كشتن «سلمان رشدى» نوشته است .
چاپ رمانى موهن و توهينآميز به سبك رئاليسم جادويى به نام «آيات شيطانى» توسط «سلمان رشدى» خشم مسلمانان جهان را برانگيخت . چاپ و نشر و ترجمه اين كتاب توسط انتشارات و مترجمان بزرگ در سطح جهان به همراه اعلام آمادگى برخى كمپانىهاى بزرگ فيلم سازى براى به پرده كشاندن اين رمان مىرفت تا مقدسات اسلامى در قالب هنر و ادبيات سخره دست ايادى استكبار سازد . در روز 25 بهمن 67 (مطابق 14 فوريه 1989) پيامى چند سطرى از پيرى روشن ضمير كه جز دغدغه دين و حاكميت قانون خدا در نهادش نمىگنجيد، تمام معادلات سياسى فرهنگى غرب را درهم شكست . متن پيام چنين بود:
باسمه تعالى
اناالله و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسرى جهان مىرسانم، مؤلف كتاب «آيات شيطانى» كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن محكوم به اعدام مىباشند . از مسلمانان غيور مىخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود شهيد است; ان شاء الله . ضمنا اگر كسى دسترسى به مؤلف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا به جزاى اعمالش برسد . والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته .
روح الله الموسوى الخمينى (2)
فراخوانى سفرا توسط اتحاديه اروپا از ايران، تشكيل كميته دفاع از سلمان رشدى، بر پايى راهپيمايى حمايت از رشدى و آزادى بيان، در لندن باز پسگيرى دعوت آلمان از ايران براى شركت در نمايشگاه كتاب، تحريك و تهديد دول عرب و كشورهاى اسلامى از سوى غرب براى ايستادگى در مقابل فتواى امام، و . . . سرنوشت فتواى حضرت امام و انزواى سياسى و اقتصادى ايران در جهان را در پرده ابهام قرار مىداد . امام باگامهاى استوار و آرام بر اجرا شدن حكم اعدام سلمان رشدى، حتى با امضا كردن تو به نامه، تاكيد كرد و در برابر غرب فرمود: «استكبار غرب شايد تصور كرده است از اين كه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به ميان بياورد ما درجا مىزنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف نظر مىنماييم . . . .» (3)
در پى اين پيام، در اروپا «پالماگيانى» ناشر ايتاليايى الاصل كتاب آيات شيطانى مورد حمله قرار گرفت . در آسيا «مترجم ژاپنى كتاب آيات شيطانى» در توكيو به قتل رسيد . در افريقا عبدالله محمد، وزير فرهنگ و تبليغات سودان، صريحا فرياد زد: «شخصا حاضرم، چنانچه سلمان رشدى را در دستم قرار گيرد، خودم گردنش را قطع كنم .» (4)
سلمان رشدى در جايى مخفى، حتى مخفى از نگاه بيشتر اعضاى اينتليجنتسرويس انگليس، چون موشى فرومايه در لانه خزيد و حتى روزى كه براى گرفتن جايزهاش در لندن، در مدتى كوتاه و تحتحفاظتشديد، در انظار جمعى محدود حاضر شد با گريه و با جملهاى كوتاه به ناكارآمدى فشارهاى سياسى و فرهنگى و امنيتى جهان غرب گفت: «دوست داشتم به صورت عادىترى در اين جا حضور به هم مىرساندم . دوست داشتم امشب بيشتر اين جا بمانم; اما در اين كشور آزاد، من آدم آزاد نيستم .» (5)
حمايتهاى همه جانبه جهان اسلام از فتواى قتل سلمان رشدى و حتى قرار گرفتن اين بند در بيانيه اجلاس هيجدهم وزراى امور خارجه كنفرانس اسلامى - «تمام كشورهاى اسلامى قويا كتاب كفرآميز شيطانى را محكوم كرده و نويسنده آن را به عنوان مرتد مىشناسند» (6) - جهان غرب را به انفعال كشاند . سفراى كشورهاى اروپايى به ايران بازگشتند و سلمان رشدى در تاريكى تنهايى باقى ماند . امام راحل (ره) كه در اعلام و اجراى حكم الاهى از هيچ قدرت سياسى، فرهنگى و نظامى جهان غرب واهمه نداشت، تنها در يك جا از واژه ترس استفاده كرد و آن ترس از ذبح احكام اسلامى و اجراى حدود الاهى در فرهنگ ديپلماسى است: «ترس من اين است كه تحليل گران امرزو ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده استيا خير و نتيجهگيرى كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى عليه ما موضع گرفتهاند، پس خامى نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم . (7) »
پىنوشت:
1 . رد شيطان، ژنرال مصطفى طلاس، ترجمه سعيد خاكرند، ص23و24 .
2 . صحيفه امام، ج21، ص263 .
3 . همان، ص 290 .
4 . رد شيطان . . . ، ص 17 .
5 . همان، ص 16 .
6 . سازمان كنفرانس اسلامى، مركز اسناد انقلاب اسلامى، ص 211 .
7 . صحيفه امام، ج 21، ص291 .