تجربههاي زندگي
ابراهيم اخوي
* اول ماه تخم مرغ را شانهاي ميخريديم، اما آخرهاي ماه گاهي مجبور ميشديم شانهها را بفروشيم تا چند عدد تخممرغ بخريم!
* وقتي براي پرداخت قبض تلفن ميروم، در شلوغي بانك به اين جمله فكر ميكنم:« اين هزينه مادي حرفهايي است كه در دو ماه پيش گفتهايم»!
* «سرزنش» ويرانگر بود. به خوبيهايش فكر كردم. «ستايش» كارگر شد!
* روز معلم، اول براي همسرم هديه خريدم. او معلم خوبي براي بچههايم بود.
* لازم بود «مخالفت» كنم. وقتي اين داروي تلخ را با «محبت» همراه كردم، پذيرفت.
* صرفهجويي يكي از منابع درآمد است؛ بهشرطي که آنرا با بخل و خساست اشتباه نگيريم.
* كار براي زندگي است، نه زندگي براي كار!
* «شكوه» يك علامت است مانند تب. به ريشه آن فكر كن!
* «مهمان حبيب خداست»، اما نظر محبوب خانگيتان هم مهم است!
* مراسم غبار روبي از ضريح دلهاي پرمهري كه به هم پيوستهاند، هميشه لازم است و مقدس!
* خانه خوبان محل پرواز فرشتههاست، آنها را با تلخيهامان نرنجانيم.
* كوتاه آمدن از يك گفتوگوي رنجآور، معنايش كم آوردن نيست!
* نگهبان گنج زندگي، هميشه هشيار است.
آيت ا… بهجت(ره)
هماهنگي و موافقت اخلاقي بين زن و مرد در محيط خانواده از هر لحاظ و به هر صورت، صددرصد براي غير انبيا(علیهم السلام) غير ممکن است. اگر بخواهيم محيط خانه گرم و با صفا و صميمي باشد. فقط بايد صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشي و رأفت را پيشه خود کنيم تا محيط خانه گرم و نوراني باشد.
سيدمهدي شجاعي
اي خداي محمد!
تو گفتي که گنهکاران، با شفاعت و استغفار رسول، آمرزيده ميشوند. ما عقبماندگان از عصر ظهور پيامبر، چه کنيم اگر مصطفاي جاودانه تاريخ، برايمان دست استغفار برنياورد؟!
اي خداي علي!
اگر خلق عالم، علي را ميشناختند، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم، علي را دوست ميداشتند، جهنم آفريده نميشد. حضورمان را در بهشت عشق علي جاودان بدار.
اي خداي فاطمه!
اگر دست آرمان زنان، به گرد گامهاي زهرا ميرسيد، جهان گلستان ميشد. جهان را گلستان کن!
اي خداي مجتبي!
روح ما را به حلم، زيباترين فضيلت انسان بياراي تا چشمهاي از تشيع مجتبوي در ما ظهور کند.
اي خداي حسين!
ائمه معصوم، ابواب رحمتاند و کشتي نجات. ما را از بازترين باب و سريعترين کشتي نجات، محروم مساز.
اي خداي سجاد!
چه بزرگي تو که با وجود سجاد، ديگران را نيز بنده ميشماري، عبادتشان را به حساب ميآري و بر سرشان سايه خدايي ميگستري.
اي خداي باقر!
علم نيست آنچه در نزد مردمان است. علم، آن است که مظهرش، باقرالعلوم است. ما را سنگريزهاي از سلسله جبال علوم باقري عنايت کن!
اي خداي صادق!
ما را چنان تفقهي در دين عنايت کن که سره از ناسره بازشناسيم و تحريف و انحراف و التقاط را از حقيقت محض، تميز دهيم و شيعه راستين امام صادق باشيم.
اي خداي صابر!
ظرف صبوري و تحملمان را وسعت بخش و جانهايمان را براي پذيرش ابتلاء خودت سرشار از رضايت و اشتياق کن.
اي خداي عليبنموسيالرضا!
اماممان بيترديد شنواي سلاممان هست. ما را شنواي پاسخ ايشان قرار ده و ارتزاقمان را بر خوان سرشار از برکتش، مستدام و روزافزون کن.
اي خداي جواد!
باران کرامت جوادالائمه شايستگي نميطلبد و بر شورهزار گلستان ميبارد. ما را شناساي اين کرامت بينظير قرار ده.
اي خداي هادي!
آنگاه که خورشيد هدايت در محاق مظلوميت مستتر ميشود، براي دريافت انوار ولايت، ما را چشم بصيرت، عنايت کن.
اي خداي حسنبنعليالعسکري!
از زمان حضور آخرين امام حاضر، جهان همچنان تاوان بيلياقتياش را پس ميدهد. به ما لياقت ديدار فرزند عسکري را عنايت فرما.
اي خداي مهدي!
در جهان کيست که ريزهخوار سفره امام نيست. چشمي عنايت کن که ولينعمت خويش را بازشناسيم.
گنجشک و خدا
با الهام از حديث قدسي
حميده رضائي
صدايي از سمت ملکوت ميآمد. گنجشک به سمت صدا پرگشود. فرشتگان را ديد که در اضطرابند و سراسيمه بال ميزنند. خيره نگاهشان کرد، گفت:
«چه شده؟ مگر ميخواهند بالهايتان را بکَنند؟!»
فرشتگان گفتند «آخر نميداني، خدا هزاران تن از خوبانش را در صف جهنميان نشانده!»
گنجشک، مبهوت ماند. پرگشود و بر شاخهاي نشست.
خدا گفت «چه شده؟»
گنجشک گفت «خوب ميداني؛ اما اين از عدل تو به دور است!»
صدايي از سمت خدا به گوش نرسيد.
گنجشک گفت «يعني تو خوبانت را هم در آتش خواهي انداخت؟ براي چه؟!»
خدا گفت «خوبان من از دشمنانم بيزارند.»
گنجشک چيزي از حرفهاي خدا نميفهميد.
خدا گفت «آنان بندگان بيمعصيتي بودند، اما نرمش در مقابل معصيتکاران و سکوت در برابر متجاوزان، ميان شعلههاي عذابم کشاندشان.»
چيزي درون گنجشک فرو ريخت. بيحرکت ماند. به خود ميانديشيد و به خدا.
حجت الاسلام قرائتي :
در کارهاي دنيوي نيز ارزش کارها ، به نيت آنها بستگي دارد به اين مثال ها توجه کنيد:
جراح و چاقوکش هردو شکم پاره مي کنند، اما کار جراح خدمت است و کار چاقوکش جنايت.
همين جراح مي تواند براي پول کارکند و مي تواند براي نجات يک انسان کار کند ، هرکدام از اين هدف هانيز ارزش مخصوص به خود دارد.
مثالي ديگر:
يک ليوان آب را به سه نفر عرضه مي کنيم يکي نميخورد چون ميل ندارد ديگري نمي خورد چون قهر کرده است سومي نمي خورد و مي گويد: نفر چهارم ازمن تشنه تر است آب را به او بدهيد ! اين سه نفردر ننوشيدن آب يکسانند ولي به خاطر آن که هدف هاي آنها متفاوت است ،ارزش کارشان نيز تفاوت دارد.
دراسکناس ها نخي است که نشانه اصالت اسکناس و وسيله جدايي اسکناس اصلي از قلابي است در عبادات نيز بايد ريسماني محکم ميان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ يا پاره شود ، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نيست.
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي .
به كوشش منصورهسادات ميرغني
* و هميشه خدايي هست كه داشتنش جبران همه نداشتههاست.
* هر صبح كه از خواب پا ميشويم به سراغ پيامهايي ميرويم كه دوستانمان برايمان فرستادند، اما تا حالا چند بار شده كه از خواب بلند شويم و قرآن را برداريم و ببينيم كه پيام خدا براي ما چيه؟
* راه عشق ورزيدن به هر چيز، درك از دست دادن آن چيز است.
* پازل دل كسي رو به هم زدن هنر نيست. هر وقت تونستي با تكههاي شكسته دل كسي پازل محبت جديدي بسازي هنر كردي.
* هرگاه خدا تو را به لبه پرتگاهي كشاند به او اعتماد كن چون يا تو را از پشت ميگيرد يا پرواز كردن را به تو ميآموزد.
* نه در جايت بمان، نه در حالت بمان. هميشه روحيه مهاجر داشته باش از جايي كه هستي تا به جايي كه ميتواني باشي.
* هيچوقت مغرور نشو. برگها وقتي ميريزند كه فكر ميكنند طلا شدهاند.
* اگر در سكوت شب براي از دست دادن خورشيد گريه كنيد، ستارهها را هم از دست خواهيد داد.
* وقتي خدا بهت ميگه «باشد» چيزيرو كه ميخواي بهت ميده. وقتي ميگه «صبر كن» چيزي بهتري بهت ميده. وقتي ميگه «نه» داره بهترينرو براي تو آماده ميكنه.
* وقتي متولد ميشوي درِگوشت اذان ميخوانند و وقتي ميميري برات نماز ميخوانند. بهراستي زندگي چهقدر كوتاه است فاصله يك اذان تا يك نماز.
* كساني كه براي دانستن هزينه نميكنند، براي ندانستن بيشتر هزينه ميكنند.
* امام علي(علیه السلام): نه مرگ آنقدر ترسناك است و نه زندگي آنقدر شيرين كه آدمي پاي بر شرافت خود بگذارد.
* همه دوست دارن به بهشت برن، اما كسي دوست نداره بميره. بهشت رفتن جرأت مردن ميخواد.
حجت الاسلام قرائتي:
حضرت علي عليه السلام به همام مي فرمايد:« عظم الخالق في انفسهم وصغرما دون ذلک» يعني چون خداوند در روح آنها عظمت دارد، غير خدا هرچه باشد کوچک جلوه مي کند. تا وقتي روي زمين هستيم ،يک هکتار زمين براي ما بزرگ است ، اما اگر سوار هواپيما شديم هرچه هواپيما بالاتر رود ، اين قطعه زمين براي ما کوچکتر مي شود.
اگر توجهي به پولهاي موجود در بانک بکنيم سرمايه خود را ناچيز خواهيم ديد . اگر به تسبيح گفتن همه موجودات توجه داشته باشيم گفتن چند « سبحان الله » را چيزي نمي دانيم . اگر به کتابخانه هاي بزرگ و مهم دنيا نگاه کنيم مطالعه چند کتاب ما را مغرور نخواهد کرد .
وقتي به امام سجاد عليه السلام گفتند: چرا اينقدر عبادت مي کنيد؟ فرمود:عبادت من کجا و عبادت علي بن ابيطالب کجا !
خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد: يادي از سختي هاي انبياي گذشته کن تا سختي ها براي تو آسان وسبک شود. آري اگر به پشت سر نگاه کنيم و راه رفته را ببينيم مغرور مي شويم بايد به راه نرفته نظر دوخت تا به فکر رفتن بيفتيم .
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي
قبل از انقلاب، پدرم مرتب با هيئتهاي عزاداري به مشهد سفر ميکرد، روزي مادرم گله کرد که چرا او را به مشهد نميبرد. پدرم گفت: من نميتوانم همراه عدهاي نامحرم شما را ببرم. اگر فردي مورد اعتماد پيدا شود، همراه او ميفرستمتان مشهد.
من گفتم: آيا من مورد اعتماد هستم؟ پدرم گفت: بله! و سيصد تومان براي هزينه مشهد مادر را به من داد. در همين لحظه عمهام هم براي آمدن ابراز علاقه کرد ، پدرم سيصد تومان او را هم داد، مادر بزرگم آمد و او هم همانطور، با 16نفر از خاله و عمه و… همراه من راهي مشهد شدند.
به مشهد که رسيديم، براي تهيه صبحانه از مسافرخانه بيرون رفتم. سرراه مقابل حرم مطهر روبهروي يکي از درهاي ورودي ايستادم و عرض کردم «يا امام رضا! چون مادرم منتظر است فعلاً براي زيارت به حرم نميآيم، عفو بفرماييد، اما خواستهاي از شما دارم، همسري ميخواهم با هفت شرط» و شرطها را رديف کردم. منتها گفتم شما هر شرطي که غلط است خودتان تصحيح کنيد.
به برکت امام رضا در مدت کوتاهي به راحتي مقدمات ازدواج من فراهم شد و حضرت بعضي از شروط من را در پاسخشان در نظر گرفته بودند و برخي را نه…
حالا بعد از گذشت سالها فکر ميکنم اگر فلان شرط را مثل فکر خودم به من ميدادند خدايناکرده چه ميشد؟
آوردهاند که فقيهي، دختري داشت به غايت(بسيار) زشتروي. به جاي(سن) زنان رسيده و با وجود جهاز(جهيزيه) و نعمت، کسي به مناکحت(ازدواج) او رغبت نمينمود.
فيالجمله، به حکم ضرورت، با ضريري(نابينا) عقد نکاحش بستند. آوردهاند که حکيمي در آن تاريخ، از سَرَنديب(سريلانکا) آمده بود که ديدة نابينا روشن همي کرد. فقيه را گفتند «چرا داماد را معالجت نکني تا بينا شود؟». گفت «ترسم که بينا شود و دختر را طلاق دهد؛ شوي زن زشتروي، نابينا به!».
گلستان سعدي
مهمترين برنامهاي که قرآن و احاديث به ما معرفي ميکنند تقواي الهي است .
( ان اکرمکم عندالله اتقاکم)( حجرات/ 13)
مرحله اول تقوا : ترک محرمات و عمل به واجبات
مرحله دوم تقوا : بهجا آوردن مستحبات و ترک مکروهات
مرحله سوم تقوا : انسان مباح هم انجام ندهد .
آداب الطلاب شاکر برخوردار فريد صفحه 81