حضرت امام در مصرف وهزينه هاى شخصى همواره به حداقل ، اكتفاء مىكردند واين يكى از ويژگيهائى بود كه هر كس با ايشان كمترين معاشرتى داشت ، خيلى زود آن را در مىيافتبا اين حال دقتها وظريف كاريهاى امام در اين زمينه گفتنى وبه يادماندنى است كه به يك نمونه اشاره مىكنم .
حضرت امام در اتاقى كه محل اصلى زندگى ايشان بود سه نوع وسيله روشنائى داشتند: لامپ مهتابى ، لامپ 100 وات ولامپ خواب از نوع بسيار كم مصرف كه همراه با ترانزيستورى كوچك به ديوار نصب مىشد ، هر گاه مىخواستند مطالعه كنند يا قرآن ودعا بخوانند بر حسب توصيه چشم پزشك لامپ مهتابى ولامپ 100 وات را با هم روشن مىكردند وآنگاه كه مشغول تماشاى تلويزيون يا در حال گفت وشنود بودند لامپ 100 وات را خاموش وفقط به مهتابى بسنده مىكردند ولى جالب تر اين بود كه به هنگام نماز وتعقيبات ونوافل تنها لامپ خواب روشن بود .
اين وضعيت را در تمام دفعاتى كه در زمان نماز مغرب وعشا وبعد از آن خدمت امام مىرسيدم شاهد بودم ودر هنگام روز هم هر گاه متوجه مىشدند كه بى جهت چراغى روشن است اگر در دسترس خودشان بود شخصا به طرف كليد مىرفتند وآن را خاموش مىكردند واگر در دسترس ايشان نبود تذكر مىدادند كه خاموش شود .
اين دقت ومراقبت امام معمولا در مواردى بود كه جنبه شخصى داشت وصرفا به جهت جلوگيرى از اسراف بود، وروشن است كه اگر هزينه اسراف وتبذير از جيب بيت المال واموال عمومى باشد دقت ورعايتبيشترى را مىطلبد . چرا كه گناه آن مضاعف مىشود وآنان كه در ادارات ومؤسسات متعلق به مردم وبيت المال از آب ، برق ، تلفن ، وسائل گرمايش وسرمايش و … گرفته تا قتخودشان كه در ساعات ادارى متعلق به غير است ، اسراف وتبذير مىكنند ، چگونه پاسخ خدا وصاحبان حق را خواهند داد ؟ وچه عذابى انتظار آنان است ؟ خدا مىداند.
نشریه پاسدار اسلام
در جماران بعد از اين كه اتاقى در مجاورت اتاق كار امام براى حاج احمد آقا ساخته شد با توجه به اين كه در دو ضلع آن ، ايوان باريكى به ارتفاع حدود 5/1 متر از كف حياط بود ، نرده اى فلزى را روى لب ايوان نصب كردند . حاج احمد آقا برايم نقل كرد - نقل به مضمون - كه يك روز امام سر زده به اين طرف آمدند وآنگاه كه ديدند بعد از اتمام اتاق باز هم كار جديدى روى ايوان انجام شده است ، با تلخى به اين كار و هزينه جديد اعتراض كردند .
حاج احمد آقا در ادامه گفت: در ذهنم خطور كرد كه آلان جواب قاطعى به امام مىدهم كه به خوبى قانع شوند على فرزند حاج احمد آقا در آن زمان دو سه ساله بود وبسيار مورد علاقه امام - خدمت امام عرض كردم: على نوپا است ومدام اينجا مىآيد . اگر از اين ايوان به پائين بيفتد ، ضربه مغزى مىشود به همين جهت نرده را درست كرديم امام درنگى كردند وفرمودند: «انسان قدم به قدم طاغوتى مىشود ! در هر قدم هم براى خود دلائلى پيدا مىكند !» .
حضرت امام (قدس سره) نارضايتى خود از اين كار با بيان يك قاعده كلى ويك درس مهم ابراز كردند . اين درست است كه حفظ جان ، تغذيه ، مسكن ، لباس ، وسيله نقليه و … براى انسان واجب است اما چگونه ؟ وبا چه قيمتى ؟ اگر انسان راه زياده روى وزياده خواهى را در امور مادى در پيش گرفت ، در چه نقطه اى متوقف مىشود ؟ مخصوصا براى مسئولان كه از يك سو دسترسى آنها به امكانات بيشتر است واز سوى ديگر رفتار و كردار آنان روى جامعه تاثير صد چندان دارد .
طاغوتها معمولا از قدم اول طاغوتى نبوده اند . با غفلت وگم كردن راه درست در خط طاغوتى شدن قرار مىگيرند وآرام آرام پيش مىروند ودر هر مرحله اى قرار مىگيرند به پشتسر خود وكسانى كه سطح زندگى آنان پائين تر است نگاه نمىكنند تا احساس طاغوتى شدن به آنها دست دهد . بلكه با نگاه به بالا دستخود در امور مادى باز هم خود را مستضعف وساده زيست ! مىپندارند وبا توجيهات وتسويلات گوناگون وتحت عنوان رفع نيازها ، وتامين ضرورتها جلوتر مىروند وبه مراحل بالاتر طاغوتى شدن دست مىيازند !
اما انسانهاى الهى همواره با فقرا همنشينى ومعاشرت مىكنند وزندگى مادى خود را تهيدست تر از خود مىسنجند وبه اين ترتيب از پوسته خود بينى به فضاى نوعدوستى مىرهند ودر برابر فقرا از آنچه دارند خود را شرمگين ودر پيشگاه خداوند خود را شاكر وصابر مىيابند واز سوى ديگر در عرصه امور معنوى ، بالاتر از خود را مىجويند و خويشتن را با فراتر از خود مقايسه مىكنند. دچار عجب و خودبينى و ركود نمىشوند و همواره براى صعود وعروج به مراتب بالاتر مىكوشند .
امام اينگونه بود وفرزندان وشاگردان راستينش را اين گونه تربيت كرد . وچنين بود كه مرحوم احمد آقا با همه وجود در خدمت امام وانقلاب ونظام بود وبا آن كه همواره چه قبل يا بعد از انقلاب در سايه امام ومنزلتى كه در نظام داشت . هر نوع امكاناتى براى او قابل دسترسى بود ، ليكن هرگز دستبه دنيا ومظاهر دنيا نيالود وحتى از انبوه اموالى كه به عنوان هديه ونذر تقديم امام مىشد ، همچون امام هيچ ذخيره اى را براى خود نيندوخت وهمچون امام از حداقل امكانات مادى بهره گرفت ودر خانه استيجارى زندگى كرد ودر همان خانه از دنيا رفت . رحمة الله عليه وعلى والده الكريم.
نشریه پاسدار اسلام
حضرت مهـدی مـوعـود (عج)
بر منتظران و چشم انتظــاران ظهــورش تبریک و تهنیت باد.
و منتظر است که منتظرانش “به خود بیایند” تا او بیاید…
در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام حدیثی وارد شده است که آن را ابویعقوب یوسف بن یزیاد و علی بن سیار روایت کرده اند، این دو بزرگوار می گویند:
شبی در خدمت امام عسکری(ع) بودیم- در آن زمان حاکم آن سامان نسبت به امام (ع) تعظیم می کرد و اطرافیان او نیز احترام می نمودند- ناگهان حاکم شهر از آنجا عبورش افتاد و مردی دست بسته همراه او بود او امام(ع) را که در بالای خانه قرار داشت و از بیرون مشاهده می شد دید، همینکه چشمش به آن حضرت افتاد به خاطر احترام از مرکب پیاده شد.
امام عسکری(ع) فرمود: به جای خود برگرد، و او در حالی که تعظیم می کرد به جای خود یعنی روی مرکب برگشت و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا این شخص را امشب کنار یک دکان صرافی گرفته ام به گمان اینکه می خواسته راهی به دکان باز کند و از آن سرقت کند. همین که خواستم او را تازیانه بزنم- و این روش من است متهمی را که دستگیر می کنم پنجاه تازیانه می زنم تا تنبیه او باشد و بعد از آن جرم بزرگتری مرتکب نشود- او به من گفت: از خدا بترس و کاری که باعث خشم خداوند می شود انجام نده، من به راستی از شیعیان علی بن ابی طالب و شیعه این امام بزرگوار پدر کسی که به امر خدا قیام می کند می باشم.
من از او دست برداشتم و گفتم: تو را نزد امام(ع) می برم، اگر آن حضرت گفته ات را تصدیق کرد که از شیعیان او هستی تو را رها می کنم، و اگر دروغ گفته بودی بعد از آنکه هزار تازیانه به تو زدم دست و پایت را قطع خواهم کرد، اکنون او را به حضور شما آورده ام، آیا او همان طور که ادعا کرده است از شیعیان شما می باشد؟
امام، بعد از سخنرانى دوازدهم بهمن 1357 در بهشت زهرا، اظهار تمايل كردند كه به داخل جمعيت بروند. بعدها فرمودند: «بهترين لحظات من همان موقعى بود كه زير دست و پاى مردم، داشتم از بين مىرفتم». اين،نهايت تواضع و خلوص امام نسبت به مردم بود.
برداشتهايى از سيره امام خمينى، غلامعلى رجايى، ج 1، ص 148
مى رسى از دورها دستت پر از لبخند و گل
چشمهايت فصلى از اميد مى آرند و گل
اندك اندك مى رود از ياد باروت و تفنگ
مى رسد از دورها رودى پر از پيوند و گل
باد مى آيد تمام ابرها را مى برد
چشمها از آسمان، پروانه مى چينند و گل
تا بخندى اى شبيه آرزوهاى قشنگ!
مى شكوفد در نگاه خيس من حتماً دو گل
مى وزد از سينه ها از سينه ها يك بند، شعر
مى چكد از آسمان، از آسمان، يك بند گل
س . حسينى
تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده ام
تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده ام
تازگی ها باورم شد اینکه مثل هرغریب
دورتر از خود دلی دارم که با آن زنده ام
هر کجا رفتم به چشمان من آمد خاک او
دور نزدیکی که از او سخت حیران زنده ام
گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من
با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده ام
کم نمی آرم که در امروز و در فردای خود
از سرانگشتان آن لطف فراوان زنده ام
سایه وار از خود ندارم هیچ دور از آفتاب
هر کجا باشم به خورشید خراسان زنده ام
علی محمد مودب
امام رضا علیه السلام در تشویق مردم به ولایت مداری و آگاه ساختن آنها از مقام والای امام معصوم، ثواب زیارت خویش را چنین بیان داشته است: «هر کس مرا زیارت کند، واجب است من نیز در قیامت به زیارت او بروم. سوگند به خدا… هر کس از شیعیان نزد قبر من دو رکعت نماز بخواند، مستحق آمرزش است». نیز از ایشان است که:"هر کس مرا زیارت کند، من نیز روز قیامت در سه جا نزد او می روم تا او را از سختی های قیامت برهانم: هنگامی که نامه های اعمال را به دست چپ و راست می دهند، هنگام عبور از صراط و هنگام نهادن اعمال در میزان.”
ای آستان قدس تو تنها پناه من بر خاک باد پیش تو روی سیاه من
می آید از درون ضریحت شمیم عشق پیچیده در فضای حرم سوز و آه من
چشمم به چلچراغ حریم تو روشن است ای چلچراغ چشم تو، خورشید راه من
گلدسته ات منادی صورت اذان عشق مأنوس با غروب و زوال و پگاه من
مهر از فروغ گنبد پاکت گرفته وام شمس الشموس هستی و نامت گواه من
ای غربت مجسم تاریخ، ای امام ای خاک پای مرقد تو بوسه گاه من
امام حسن علیه السلام در بستر احتضار گریه کرد.
به او گفتند:« شما دیگر چرا گریه می کنید؟ با اینکه فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم هستید و پیامبر در وصف شما سخنان بسیاری فرموده است. علاوه بر اینکه 20 بار پیاده به حج رفتهاید و سه بار تمام دارایی خویش را در راه خدا تقسیم کردهاید.»
فرمود:« به دو دلیل گریانم: ترس از موقف مطلع، جایی که پروردگار در محضر همه، بر پرونده انسانها اطلاع می یابد؛ و نیز جدایی از دوستان و آشنایانم.»
اي سرسبزي حياتم , اي چشمه ساز عطوفت , اي جويبار لطافت , اي ابر رحمت , اي صاحب هدايت , اي ميوه طراوت , اي سبزه زار صداقت , اي مبشر اميد , اي روح باغ زندگي , سلام بر تو و خاندان تو و بر هر انسان شايسته اي كه شور و شعور به پشت پنجره فولاد و ضريح آفتاب تو ميسايد .
آرزو دارم كه داربست دلم را در بست در اختيار رونق بهاري تو بگذارم تا اجازه دهي كه چلچلهي ياد تو بر بلندترين نقطهي آن به نغمه خواني خو بگيرد .
يا غريب الغربا بهترين دعايم را به سويت به پرواز در ميآورم كه : زمين تشنهي حضور عدالت است: پس گل غايب را به سوي دنياي حاضر روانه ساز و همهي ما را به فداي قیامش لياقت ده .
اي ضامن آهو ! آنكه دل من , آهوي رميده اي است رو به سوي تو . اماما ! از افقهاي دور از روشناي آينه و مهتاب به سوي تو آمدهام و در پي گرفتن «خط امانم »
اي ضامن؛ هرچه نياز و نيازمندي كه رو به سوي تو دارد و دل به عطوفت سبز تو ميسپرد ؛ اي تماميت انسان ! ايجلوه گاه بلند ايمان اي عشق تابناك خراسان ! اي افتخار سرزمين ايران ! اي كه آستان مقدس تو منظر و منزل ملايك آسمانهاست ! اي حج حاجتمندان ! اي نياز نمازگزاران … اي مولا ! روحم را در صحن و سراي نگاهت گذاشتهام با لطفت سيرابش كن.