ما باید رابطه مان را با قرآن روز به روز مستحکم تر کنیم.
در خانه ها قرآن بخوانید.
حتی در هنگام بیکاری، چنانچه مختصر فراغتی پیدا می کنید، خودتان را به قرآن وصل کنید.
هر روز مقداری قرآن بخوانید و آن را فرا بگیرید.
مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)
1370/11/17
ما از اهل بیت علیهم السلام چیزهای زیادی داریم ،چیزهایی است که اگر امروز عرضه بشود، دنیا را واقعا در مقابل خودش به اعجاب وا می دارد
مثل نهج البلاغه
روی نهج البلاغه کار بشود، نکات مهمش برداشته بشود ،مطالبش تفسیر و حلاجی بشود
در روایات فحص بشود.
این قدر ما معارف عالیه داریم که امروز بشر محتاج آن هاست.
این ها از زبان اهل بیت ،به عنوان بیان اهل بیت و به عنوان اسلامی است که اهل بیت معرفی میکنند.
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
1370/7/4
عزیزان با نهج البلاغه انس پیدا کنید.نهج البلاغه خیلی بیدار کننده و هوشیار کننده و خیلی قابل تدبر است .
در جلساتتان با نهج البلاغه و کلمات امیر المومنین صلوات الله و سلامه علیه انس پیدا کنید.
اگر خدای متعال توفیق داد و یک قدم جلو رفتید آن وقت باصحیفه سجادیه -که علی الظاهر فقط کتاب دعاست ؛
اما آن هم مثل نهج البلاغه کتاب درس و کتاب حکمت و کتاب عبرت و کتاب راهنمای زندگی سعادتمندانه انسان است انس بگیرید.
مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)
1378/9/1
مژده ای دل نور چشم مرتضی آمد خوشآمد / شام میلاد امام مجبتی آمد خوش آمد
غم مخور ای دل که در ماه دعا و استجابت / بهر تأثیر دعا، روح دعا آمد خوش آمد
در میان پارچه ای ابریشمی از پارچه های بهشتی پیچیده بودنتان که جبرییل نام مبارکتان را از جانب خدا به پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم هدیه کرد: “حسن”
وتمام نیکی ها در ذره ای از نام شما معنا شد.
بهشت به خود می بالد که زینتی چون شما دارد و چه افتخاری برا ی جوانان بهشتی از این بالاتر که شما سید آن ها هستید.
شمایی که جد بزرگوارتان می فرمود: “با بی انت و امی”
و محبت شما را هم ردیف محبت به خود و ضامن بهشت می دانست: “هر کس مرا و این دو فرزند و پدر و مادر این دو را دوست داشته باشد فردای قیامت در بهشت با من و در درجه من است”
و شما را وارث هیبت و سروری خود قرار داد.
شما چها رمین از پنج نفر اهل کسائید و میوه دل زهرای بتول سلام الله علیها و امیر المو منین علیه السلام هستید
روزی کنیزی شاخه گلی به شما هدیه کرد و شما اورا در راه خدا آزاد کردید. از شما پرسیدند که آیا به سبب یک شاخه گل او را آزاد کردید؟!
فرمودید: خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده است آن جا که می فرماید: “و اذا حییتم بتحیه باحسن منها”
و نیکوتر از هدیه او،آزادی در راه خدا بود.
آقا جان کاش دعایمان کنید تا مشمول دعای حجت عصرعج شویم و تا جان دلمان از قید هر چه غیر خداوند متعال و حضرتش است آزاد شود.
جهان قرآن مصور است
آیه ها در آن
به جای آنکه بنشینند، ایستاده اند
درخت یک مفهوم است
دریا یک مفهوم است
جنگل و خاک و ابر
خورشید و ماه و گیاه
باچشمهای عاشق بیا
تا جهان را تلاوت کنیم
سلمان هراتی
سجاده ام کجاست؟
می خواهم از همیشه ی اضطراب برخیزم
این دل گرفتگی مدام شاید
تاثیر سایه ی من است
که این سان
گستاخ و سنگواره، بین من و خدا و دلم ایستاده
است
سجاده ام کجاست؟
سلمان هراتی
یا علی و یا عظیم
بوی ماه نور، ماه مهربان خدا می شنوم
بوی قرآن و صیام و قیام می شنوم
سحر و مناجات و نیاز نیمه شبی
“بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم”
تندر/سطح 3
فرزند دلير حيدر آمد
عباس امير لشکر آمد
مي خواست نشان دهد ادب را
يک روز پي از برادر آمد
روزي كه در كوير غربت، سرگرداني سرگردان تو شد؛ روزي كه آتش، شرمندة سوز دل تو گردید؛ روزي كه نخلهاي سيراب، تشنة تشنگي تو و تبار تو بودند؛ نام تو بر صحيفة جاودان تاريخ حك شد و ما تو را شناختيم.
دانستيم كه زينب (س)؛ يعني خلاصة علي (ع) كه چون لب به خطبه ميگشايد، مهر حيرت و سكوت زنگولهها را نيز استثنا نميكند. دانستيم كه زينب (س)؛ يعني شكوه تمام استقامتهاي تاريخ؛ يعني تجلّي همة پروانهصفتهاي زمين.
شايد تو يك معجزه بودي؛ معجزهاي كه خداوند براي احياي مجدّد دين خود، خلق فرموده بود و از علي (ع) و فاطمه (س) ايجاد چنين اعجازي بعيد نيست. و اگر تو همكلاس حسن (ع) و حسين(ع) بودهاي، در مكتب زهرا (س) و مرتضي (ع)، بايد كه چنين شوي.
شايد بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ يك شب در وجودت زمزمه شده و تو را به طوفاني خروشان تبديل نموده بود.
شايد تو نگهبان بزرگترين لالهزار تاريخ بودهاي از هر گزند و آفت.
شايد تو ملكوتيترين چهرة انسان، قبل از عصمت بودهاي؛ آخرين پلّة نردبان كمال براي آنان كه مصونيّتنامة عصمت ندارند.
نميگويم تو نيمة ديگر حسيني؛ چرا كه حسين(ع) خود، كمال اكمل است.
نميگويم تو تكرار حسيني؛ چرا كه تو مأمومي و او امام؛ تو مريدي و او مراد؛ بلكه ميگويم تو آيينة تمام نماي حسيني؛ آيينهاي در زلالي، در پاكي، در صفا؛ و تصوير حسيني در رشادت، شهامت و حتّي شهادت.
هيچ كس نميتواند شهادت تو را انكار كند.
وقتي ملاقات لبهاي تو و رگهاي حسين (ع)، در كربلاييترين لحظه اتّفاق افتاد، تو شهيد شده بودي.
هنگامي كه سجّادههاي نيمهشب، شاهد نافلة نشستة تو بودند، تو شهيد شده بودي.
وقتي كه مرواريدهاي حسين (ع) با خيزران بيحرمتي كشف ميشدند، تو شهيد شده بودي؛ و تمام شهيدان تاريخ، بر شهادت تو شاهدند.
نميدانم سوز كدام لحظة آتشناك، قلب آسمانيات را بيشتر به آتش كشيده است.
لحظهاي كه حسين(ع) ـ شيرينترين كلمة زندگيات ـ آمده بود تا كلمة تلخ وداع را چونان داغي تسكين ناپذير، بر پيشاني خاطرة كربلايیتان بگذارد؟
لحظهاي كه تلّ زينبيّه گامهاي استوار و نگرانت را بوسه ميزد و ديدگان مضطربت را به اضطراب تمام نظارهگر بود؟
لحظهاي كه انبوه نيزهشكستهها، گل گمشدهات را در بر گرفته بودند و تو براي بوييدن شميم آسماني حنجر بريدهاش، او را از ميان تيرها و نيزههاي نشسته بر سينة قرآن ناطق، بيرون كشيدي؟
… و يا لحظههاي غمبار شام؟
آه از شام! شهر دشنام؛ شهر سنگ؛ شهر چشمهاي ناپاك و زبانهاي پليد؛ شهر به خرابه نشستن آسماننشينان! شهر رقيّه را به بابا سپردن!
آن دل كه در سينة تو ميتپيد، اقيانوسي از صبر و استقامت بود. آن حنجرة عليگونه كه در كوفه و شام خطبه ميخواند، آية مجسّمي از قرآنِ ناطقِ اهلبيت بود و ما تا معرفتِ تمامتِ عظمتِ تو، جادة سالها انديشه و بررسي پيشرو داريم.
امّا زينبا! اي نستوه! اي پرچمدار! أين الطّالب بدم المقتول بكربلا، نداي ضربان قلبهاي عاشقان حسين(ع) شده است. ديدگاني كه در سوگ حسين(ع) ميگريند، همواره چشم به جادة ظهور دارند تا آن ذخيرة الهي، داستان حزنانگيز مظلوميّت اهلبيت را با تجلّي وَ نُريدُ أَنْ نَمُنّ عَلَى الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأَرْض به پاياني شيرين، ختم نمايد.
تو نيز با دستهاي مباركت كه آبرويي عظيم نزد خدا دارد، تعجيل ظهور منتقم را از خداي ثارالله بخواه تا در جمعة زيباي ظهور، يا لَثارات الحسين را با ياد نداي هذا حُسينك مُرَّملٌ بالدّماﺀ تو فرياد كنيم.