عدالت از ادعا تا عمل
همه میگویند : عدالت را دوست داریم و طرفدار تحقّق آن هستیم ؛ امّا آیا در این ادّعا صادق هستند ؟ اگر واقعا کسی از ظلم بیزار باشد ، خودش نباید حاضر به ظلم شود . آیا ما اینگونه ایم ؟ از ظلم بیزاریم ؟ یا فقط در مرحله ی شعار و گفتار دَم از تنفّر و مبارزه با ظلم و حمایت از عدالت میزنیم ؟ ولی وقتی به مرحله ی عمل میرسد ، عدالت را اگر به نفعمان نباشد ، زیر پا میگذاریم و ظلم را اگر به سودمان باشد ، با آغوش باز میپذیریم.
آری ، ما در حقیقت طرفدار رسیدن به منفعت و دفع ضرر از خودمان هستیم ولو به قیمت قربانی شدن حق و پایمال شدن عدالت . مهم آن است که منافع شخصی ما تأمین گردد حتّی اگر به وسیله ی ظلم به دیگران باشد . البته برای رسیدن به این هدف از استفاده ی ابزاری از واژه ی زیبای عدالت، ابائی نداریم.
ممکن است برخی از خوانندگان این مقاله،سخن ما را نپذیرند و همچنان خود را طرفدار و سینه چاک عدالت و بیزار از ظلم بپندارند . برای عرض خود دو مثال میزنم و از آنها میخواهم با دقت در این دو مثال تأمّل فرمایند :
مثال اول :
صحنه ی تصادفی را فرض کنید که شما یکی از دو راننده ی آن هستید . پرونده ی این تصادف به دادگاه ارجاع میگردد تا مقصّر سانحه مشخّص شود . خداوکیلی وقتی پایتان را در دادگاه میگذارید ، در دلتان چه آرزویی دارید؟ خداخدا میکنید که قاضی به نفع شما حکم کند یا آنکه از خدا میخواهید که جناب قاضی جانب حق و عدالت را رعایت و بر طبق آن حکم کند حتی اگر به ضرر شما تمام گردد؟ کدام!؟ اگر دومی است ، به شما تبریک میگویم و از جسارتی که در اول مقاله به شما روا داشتم ، عذرمیخواهم و از شما التماس دعا دارم ، چون شما از کسانی هستید که به آیه ی ( یا ایّها اللذین آمنوا کونوا قوّامین باالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم ) عمل کرده اید و خوشا به حالتان
ولی اگر هنگام ورود به دادگاه نه تنها در دل خواهان حکم قاضی به نفع خودتان هستید ، بلکه عملا هم از هر وسیله ای برای رسیدن به این هدف استفاده میکنید ، رشوه میدهید ، وکیل میگیرید ، دروغ میگویید ، شاهد دروغ میتراشید و . . . چگونه رویتان میشود که دَم از طرفداری از عدالت بزنید !؟
حالا قدری مثال را حسّاستر کنم : فرض کنید در واقع هم طرف مقابل مقصّر و شما بیگناه باشید و اتّفاقا جناب قاضی هم تحت تأثیر پیشنهاد رشوه ی طرف مقابل قرار نگرفت و حق را به جانب شما داد و به نفعتان حکم کرد و طرف مقابل را ( که در واقع مقِصّر بود ) محکوم نمود ، در اینصورت مطمئنّا هنگام خروج از دادگاه خوشحال هستید . امّا چرا ؟ چرا خوشحالید ؟ از اینکه عدالت اجرا شده ، خوشحالید یا از اینکه به نفع شما حکم شده ؟ اگر اولی ، پس چرا وقتی شما مقصّر باشید و قاضی به نفع طرف مقابل حکم کند ، خوشحال نمیشوید ؟ آنجا هم که عدالت اجرا شده . اگر شما واقعا خواستار اجرای عدالت هستید ، چه فرقی میکند که نتیجه ی این اجرای عدالت به نفعتان باشد یا به ضررتان ؟ اگر درصورتیکه نتیجه ی اجرای عدالت ، به نفع شما باشد ، خوشحال و در غیر اینصورت ناراحت شوید ، پس شما در حقیقت طرفدار منافع شخصی خودتان هستید نه اجرای عدالت !
صبح زود، برای گرفتن نان، در صف نانوایی ایستاده اید . شما نفر پنجم هستید و بعد از شما هم چهارنفر ایستاده اند . شخصی از راه میرسد و بدون رعایت نوبت ، خود را در صف جا میزند . عکس العمل شما چیست ؟ ناراحت و عصبانی میشوید یا بی تفاوت میمانید ؟ اجازه بدهید من به جای شما پاسخ بگویم : بستگی دارد این تازه وارد در کجای صف خودش را جا زده باشد ! قبل از من یا بعد از من . اگر بین نفر سوم و چهارم بایستد ، فریاد اعتراض من گوش فلک را کر خواهد کرد و همه از من خواهند شنید که : مردحسابی،چه وضعیه؟ چرانوبت مردم را رعایت نمیکنی؟ چرا حق دیگران را ضایع میکنی؟ و شاید هم کار به دست به یخه شدن با طرف بکشد . شاید در آن حالت خودم هم باورم شود که دارم از حقوق مردم حمایت میکنم و در رفع ظلم و تضییع حق دیگران میکوشم . اما این باور ، خیالی بیش نیست ! برای ادّعایم هم دلیل دارم : اگر این شخص تازه وارد ، به جای آنکه بین نفر سوم و چهارم می ایستاد ، خود را بین نفر ششم و هفتم جا میزد ، آیا باز هم به آن شدّت حالت قبلی،ناراحت و عصبانی میشدید!؟ یا اینکه ککتان هم نمیگزید! فوقش برای اینکه متهم به بی تفاوتی نشوید، مؤدبانه به طرف میفرمودید : آقای محترم، لطفا نوبت را رعایت فرمایید ! چه شد که لحنتان عوض شد ؟ چرا (مردحسابی) به (آقای محترم) و ( چرا حق دیگران را ضایع میکنی) به (لطفا نوبت را رعایت فرمایید) تبدیل شد !؟ چرا مثل دفعه ی قبل رنگتان سرخ نشد و رگ گردنتان ورم نکرد و وقتی با بی اعتنایی طرف مواجه شدید ، به جای دست به یخه شدن، بی خیالش شدید !؟ من میدانم چرا . چون ایندفعه پای ضایع شدن حق شما در میان نبود ! شما سر وقت به نانتان میرسید و چرا به خاطر چیزی که به نفع و ضرر شما ربطی ندارد ، اول صبحی اعصابتان را خرد و خونتان را کثیف کنید !؟
معلوم میشود : آنجایی هم که برآشفته شدید و فریاد زدید که (چرا نوبت مردم را رعایت نمیکنی ) و ( چرا حق دیگران را ضایع میکنی) ، منظورتان از مردم و دیگران ، خودتان بود ! ولی زشت بود که بگویید : چرا حق مرا … و چرا نوبت مرا … ! به همین خاطر از واژه ی مردم و دیگران استفاده کردید ! و گرنه چرا وقتی آن تازه وارد بین نفر ششم و هفتم ایستاد ، دَم از نوبت مردم و حق دیگران نزدید ؟ چون دیگر به منِ شما ضرری نمیرسید ! و این نفر هفتم و هشتم و نهم بودند که باید از نوبت مردم و حق دیگران دفاع کنند نه شما !
این دو مثال از دهها مثالی بوده که در زندگی روزمرّه با آن سر و کار داریم و در تمام آنها هم در (امتحان عدالت طلبی) مردود میشویم . آری عدالت واژه ای زیباست و به زبان آوردنش شیرین اما به مرحله ی عمل که میرسیم . . . !
اگر ما حقیقتا منتظر ظهور امام زمان (عج) هستیم ، باید اجرای عدالت در حق خود را تمرین کنیم . چرا که آن حضرت برای اجرای عدالت می آیند و وای به حال ما ، اگر اجرای عدالت حضرت با منافع شخصی ما منافات پیدا کند و ما از قبل خود را برای تسلیم محض بودن ، آماده نساخته باشیم.
حدیث سادات حسینی-طلبه پایه چهارم