ذکر مصیبت
این چه حزنی است نهفته در نام تو که بی اختیار، دلها را می شکند واشک را در پشت پلکها بی قرار می کند؟
این چه غم شگرفی است که تداعی خاطره مقدس تو بر قلبها می نشاند وجگرها را خواه و ناخواه به آتش می کشاند؟
آدم علیه السلام که برای پذیرش توبه ی خویش خدا را به اسماء حسنای او سوگند می داد وقتی به نام تو رسید-یا قدیم الا حسان بحق الحسین- بی اختیار دلش شکست و برای اولین بار حضور اشک را در چشمها تجربه کرد، از جبرییل پرسید که چه سری است در این نام که فرق دل را می شکافد وآسمان چشم را بارانی می کند؟
آنگاه که جبرییل مصیبت عاشورای تو را بیان کرد، آدم سیر گریست و تازه پی به راز( انی اعلم ما لا تعلمون) خداوند برد.
باری این گریه دست ما نیست. اختیار اشک دراین مصیبت با ما نیست.ما برای ثواب گریه نمی کنیم،چه کسی برای ثواب گریه می کند؟
چگونه می شود که تو بر فراز قله ی حقیقت بایستی و فریاد بزنی:( هل من ناصر ینصرنی) وما در حسرت این چهارده قرن عقب ماندن از کلام تو، در حسرت چهارده قرن دیرتر رسیدن به عا شورای تو ،در حسرت چهارده قرن دیرتر شنیدن فریاد استمداد تو، در خویش مچاله نشویم؟
سید مهدی شجاعی