ديدها و نگرگاهها
حجتالاسلاموالمسلمين سيدرضا تقوي
ديده را به ديدگاه کساني مياندازيم که هر کدام زن را با ديدي مخصوص و منظري محدود ديدهاند. فاصلة بين اين ديدها از ظلمت تا نور، از کفر تا ايمان، از آسمان تا زمين و از افراط تا تفريط است.
مردمان، زن را گاه بر توسن بادپاي خيال سوارش نموده و تا قلة غرورمند معبود عروجش دادهاند و زماني هم از بلنداي مقام انسانيت تا بردگي و لجن و کثافت به زيرش آوردهاند. زماني به شکل کالاي تجارتي در بازارهاي معروف در معرض فروش گذاشته شد و هنگامي ديگر او مشتري اجناس لوکس و قبضهکنندة بازارهاي پر زرق و برق جهان گشت.
روزي براي بيرون نيامدن از خانه پايش را ميشکستند و لقب خفتبار پاشکسته به او ميدادند و روزي ديگر براي اثبات اينکه او هم پاي دويدن دارد به صحنه آمد ولي پاهاي خود را براي رفتن کافي نديد و با شتابي عجولانه بر بال هواپيماها و صفحة فيلمها و روي سنها سوار شد تا به اصطلاح همة عقبماندگيهاي گذشته را جبران نمايد.
گاهي مردان او را به جرم زن بودن در گودالها زنده به گور ميکردند، و گاهي او با کلنگ طنازي و بيل عشوهگري قبر مردان جوان را ميکند. گاه اسباب ننگ و نفرت خانواده و قبيلهاي بود و روزي هم سوژهاي براي هنر هنرمندان و موضوعي براي شعر شاعران. که از موهايش طناب عشق ميبافتند و در چاه زنخدانش پايين ميرفتند و چشمانش را پياله شراب ميکردند.
يکي او را بلا ميدانست و ميگفت:
زن بلا باشد به هر کاشانهاي
بيبلا هرگز مبادا خانهاي
و ديگري ميسرود که:
در آن سراي که زن نيست حسن و شفقت نيست
در آن وجود که دل مرد مرده است روان
يکي او را بهترين نعمت ميدانست و جهان بيزن را بيتالحزن:
جهان را نعمتي بهتر ز زن نيست
ز زن مطبوعتر گل در چمن نيست
ز نعمتهاي گوناگون به از زن
سر خوان طبيعت بيسخن نيست
…
نباشد عيش، مردي را که زن نيست
جهان بيزن کم از بيتالحزن نيست
ولي ديگري او را گرگي در لباس چوپان:
امان از طينت و کردار زنها
فغان از شيوه و رفتار زنها
چه موجودي است اين زن بارالها
که کس آگه نشد از کار زنها
…
زنان گرگند در رخت شباني
امان از طينت و کردار زنها
و اينها که بر شمرديم نمونة اندکي است از ديدگاههاي متفاوت بسيار دربارة زن.
…………………………
مجله خانه خوبان