دهان پر از کرم!
مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. این جا بعضیا ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشان توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا علیها السلام حمل می شود را تحویل بگیرند. یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شست و شو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا،کرم های ریز زنده درحرکت بود!
خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم باتجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم.
آن بنده خدا بعد از چند بار استغفار گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا میگفت
وهیچ کس از زخم زبان او در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد!
خاطرات یک غسال/خانه خوبان/ ص25