بهاى حق جان است
19 بهمن 1390
آسيه زن فرعون همسايگى حق طلب كرد وقربت وى خواست گفت خداوندا در همسايگى تو حجره اى خواهم كه در كوى دوست حجره نيكوست پس گفته آيد:
آرى نيكوست ولكن بهاى آن بس گران است.
گر هر چيزى به زر فروشند اين را به جان و دل فروشند.
آسيه گفت: باكى نيست، وگرنه به جاى جانى هزار جان بودى دريغ نيست. پس آسيه راچهار ميخ كردند، و در چشم وى ميخ آهنين فرو بردند، و او در آن تعذيب مى خنديد و شادمانى همى كرد اين چنان است كه :
هر جا كه مراد دلبر آمد يك خار به از هزار خرماست
(لطايفى از قرآن كريم، ص235)