ای مگس...
حتما شما هم در خبرها خوانده اید که یک خواننده رپ ایرانی مقیم آلمان به نام: شاهین نجفی (بخوانید نجسی!) ، شیطان پرست ! در یک اقدام موهن و حساب شده ، ترانه ای را خوانده است که در آن به دین مبین اسلام ، ائمّه معصومین علیهم السلام به ویژه امام هادی علیه السلام و امام زمان( عجّل الله تعالی فرجه الشریف ) ، گنبد حرم امام رضا (علیه السلام) و امام خمینی(ره) و مقام معظّم رهبری (زید عزّه) اهانت نموده است و هر چه که لایق خود و هم کیشانش بوده را به آنان نسبت داده است. بعد از این هتّاکی سابقه دار ، واکنش های زیادی رخ داده است از : حمایت اسرائیل غاصب از او ، محافظت پلیس آلمان از جان بی مقدارش تافتوای به ارتداد او و مصداق سابّ النبیّ دانستن او- که کشتنش واجب است- و تعیین مبلغ 100 هزار دلار جایزه برای کسی که او را به درک واصل کند.
جواب به حرکات موهنانه از این دست آیه شریفه 8 سوره مبارکه صفّ: ” یُرِیدُونَ لِیُطْفِئواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون” و بیت زیبای حافظ شیرازی است که :
ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود می بری و زحمت ما می داری
مناسب است که حکایت زیبایی را در مورد امام هادی علیه السلام در این پست بیاورم تا مایه عبرت خفّاش صفتان نور گریز قرار گیرد:
شعبده بازی از هند نزد متوكل آمد، تردستی های عجیبی از خود نشان داد كه متوكل حیران گردید، متوكل كه از هر فرصتی می خواست بر ضد امام هادی (علیه السلام) استفاده كند، و با پف كردن ، نور خورشید خدا را خاموش نماید، به شعبده باز گفت : اگر طوری كنی در مجلسی عمومی ، حضرت هادی (علیه السلام) را شرمنده كنی ، هزار اشرفی به تو جایزه می دهم . شعبده باز گفت : سفره غذا را پهن كن و قدری نان تازه نازك در سفره بگذار، و مرا كنار آن حضرت بنشان ، به تو قول می دهم كه حضرت هادی (علیه السلام) را نزد حاضران ، سرافكنده و شرمنده سازم .
متوكل مغرور، سفره ای با غذاهای رنگارنگ گسترد، و عده ای از رجال را دعوت كرد، از جمله امام هادی (علیه السلام) را ناگزیر كنار آن سفره آورد. مهمانان مشغول خوردن غذا شدند، حضرت دست بردند تا تکه نانی را بردارند، هماندم شعبده باز كاری كرد كه نان به جانب دیگر پرید، امام هادی (علیه السلام) دست به طرف نان دیگر دراز كرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید، و حاضران خندیدند، این حادثه چند بار تكرار شد و موجب خنده حاضران گردید.
امام هادی (علیه السلام) به توطئه پشت پرده ، آگاه شدند، خشمگین گردیدند، در آنجا متكائی بود كه صورت شیر در پارچه آن كشیده بودند، امام هادی (علیه السلام) بر همان صورت دست نهاد و فرمود: قم فخذ هذا: بر خیز و این شعبده باز را بگیر. همان صورت به شكل شیری در آمد و به شعبده باز حمله كرد و او را بلعید، سپس به جای اولش ، به همان صورت و نقش شیر در پارچه متكا باز گشت .
متوكل در آن مجلس ، آنچنان ترسید و وحشت زده شد كه بی هوش شده و از رو بر زمین افتاد، و حاضران در مجلس از ترس گریختند. بعد متوكل به دست و پای امام هادی (علیه السلام) افتاد و عاجزانه درخواست كرد كه كاری كنید آن شعبده باز برگردد، امام هادی (علیه السلام) به او فرمود: این كار نشدنی است، آیا تو دشمنان خدا را می خواهی بر اولیاء خدا مسلط كنی؟
و دیگر آن شعبده باز دیده نشد.(1)
………………
(1) منبع: داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی(ره)
حدیث سادات موسوی-طلبه پایه چهارم