بينشانها
16 اردیبهشت 1391
ديشب ميان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غريب من و غيبت تو بود
رفتي و همصداي دلم بغض کرده باز
سجادهاي که گريه بر آن عادت تو بود
من ماندم و هواي رسيدن به آسمان
همسايه ستاره شدن قسمت تو بود
آخر به راه آمدنت آب ميشود
چشمي که آشناي غم و غربت تو بود
بغضم در انتظار صدايت نميشکست
شايد اگر نشانهاي از تربت تو بود
محبوبه بزمآرا