اميرمؤمنان علي (ع) كه جان ما به قربان راه و مرامش باد، فرمود: «به آن خدايي كه همة صداها را ميشنود سوگند ياد ميكنم كسي كه قلبي را شاد سازد، خداي مهربان در برابرش، لطف ويژهاي در حق او ميكند؛ اگر هر گونه مصيبت يا مشكلي به او رو كرد، همچون آبي كه در سرازيري قرار ميگيرد و [خس و خاشاك را با خود ميبرد] خداوند آن مشكل و مصيبت را از جان و روح او دور ميسازد».1
در دنيا هيچ شادي و سروري چونان شادياي كه از روابط ميان انسانها به وجود آيد، نيست. خداوند دوست دارد بندگانش مثل خودش اهل رحمت و شفقت باشند، در هر گوشهاي از زمين پهناور و زير اين سقف نيلگون هر ندايي كه بوي مهروزي از آن بيايد، هر كاري كه ميان انسانها سرور و شادي بيافريند، سببساز شادي خداوند ميگردد تا آنجا كه به كارگزارانش ميفرمايد: اين بندهام را شاد كنيد، غم و اندوه را از او دور سازيد، گرفتارياش را برطرف كنيد [چراكه] بندهام دست به كاري زد كه مرا خوشحال نمود، و بر من واجب شد كه تلافي كنم.
ما به عنوان بندگان خوب خدا و به عنوان شكرگزاري از عنايات او، ميبايست همه روزه در پي شاد كردن دل انسانهاي اطراف خود باشيم؛ با زبان خود، با نگاهي مهرورزانه و حتي با لبخند و تبسمي اندك، غم و ناراحتي را از قلب محزون آنان دور كنيم. خداوند به پيامبر عزيزش فرمود: به بندگانم خبر بده كه من بسيار مهربان هستم و دوست ميدارم كه آنان همديگر را شاد و مسرور نمايند.
ايجاد شادي و سرور در محيط اجتماعي از آن جهت كه موجب احساس حمايت و امنيت اجتماعي ميشود، عامل مهمي در گسترش بهداشت رواني است كه امروزه از آن به «بهداشت رواني ـ اجتماعي» ياد ميكنند.
همة ما دوست داريم در محيطي سالم و با نشاط تنفس كنيم، دوست داريم از حضور ديگران در كنار خود لذت ببريم و از تنشهاي ميانفردي دور باشيم. خدا نيز دوست دارد مؤمنين شبكة اجتماعي، عاطفي و حمايتگر، و حياتي طيب و پاك ايجاد كنند. زندگي اجتماعياي كه انسان دائماً احساس خوف و نگراني كند مطلوب شرع، عقل و عرف نيست. بياييم با محبت و مهرباني، عطر صميميت و نشاط در محيط پيرامون خود بيفشانيم و حال و هوايي بهشتي به زندگي خود و اطرافيان خود بدهيم. انشاءالله
1. نهجالبلاغه، حكمت 257.
محمد دولتخواه
ماييم و يك بهار چمنهاي سوخته
آيينهدار دشت و دمنهاي سوخته
ماييم و يك بهار گل از خمّ خونچكان
ماييم و يك قطار بدنهاي سوخته
يعقوب را بگوي كه چشم انتظارِ كيست؟
از راه ميرسند كفنهاي سوخته
آن داغ سخت را كه دل كوه ميگداخت
گفتند مردمان به دهنهاي سوخته
بر شانه ميبرند شهيد قبيله را
دلهاي داغدار و بدنهاي سوخته
اين عصر كربلاست نه صبح قيامت است
خورشيد خون گرفته و تنهاي سوخته
آمد بهار و داغ دل لاله تازه شد
در حيرتم ز تازه شدنهاي سوخته
عباس كيقبادي
يک کتاب را اگر صحافي نکنند زشت و بدقواره ميشود. انگار که زير چرخ ماشين رفته باشد، اما وقتي صحافي ميکنند چه شکل شکيل و صافي به خود ميگيرد، البته صحافي کردن کتاب هم آداب خود را دارد؛ ساعتها بايد زير دستگاه فشار باشد و تا آن فشارها، قبضها و گرفتگيها نباشد آن شکل کشيده، هموار و صاف هم اتفاق نميافتد. يادمان باشد هر يک از ما چيزي شبيه يک کتابيم، قبضها، فشارها و گرفتاريها همان فشارهايي است که به صلاح ما بوده و ما را صيقل زده و اهل صفا و صدق قرار ميدهد.
چون که قبضي آيدت اي راهرو
آن صلاح توست، آتش دل مشو(مولانا)
تمثیلاتی از استاد رنجبر
مرحوم حاج اسماعيل دولابي
انشاءالله صابر باشيد، هر وقت در تنگنا قرار گرفتيد، خدا كمكتان ميكند. خدا غفور است، بزرگ است، صانع است، بيشتر از خودمان ما را دوست دارد، منتها دوست دارد كه ما دعا كنيم تا خودمان بهره ببريم. ميگويد من كار خودم را ميكنم، شما هم مرا ياري كنيد؛ يعني دعا كنيد. خدا كه يار نميخواهد؛ ياري يعني بياييد هممسلك من بشويد. غفار باشيد، ستار باشيد، خداوند محتاج كسي نيست. او كارهاي خوب انجام ميدهد. شما هم اگر كارهاي خوب انجام بدهيد، خدا را ياري دادهايد.
شما وقتي نماز ميخوانيد، انبيا و اوليا را كمك كردهايد. وقتي كار خوب انجام ميدهيد، آنان را ياري دادهايد. هر مسلكي كه هر كس دارد، اگر شما هم از آن پيروي كنيد، او را ياري دادهايد.
هر كس دوست اهلبيت (ع) را دوست بدارد، اهلبيت (ع) را دوست دارد. دوستي مؤمنان موجب دوستي خدا و ائمه (ع) ميشود. خدا و رسولش دوست دارند مؤمنان به همديگر علاقه داشته باشند.
به ياد حماسهسازان دفاع مقدس
جواد محدثي
هنوز هم «عطر شهادت» از وراي سالهاي دور، به مشام ميرسد.
هنگامي كه از «دفاع مقدس» ياد ميشود، ياد حماسهسازان ميدانهاي شرف و عزت، جان را لبريز از افتخار و مباهات ميكند.
آنان كه عطر معنويت و صفا را در سنگرهاي مقاومت و خط مقدم جهاد ميپراكندند، آنان كه «صلابت» و «عطوفت» را در هم ميآميختند، آنان كه تركيبي از «اشك و آهن» و «خشم و عاطفه» بودند، مزه خوب و طعم خوش «جهاد» و «عرفان» را چشيده بودند، «شور» و «شعور» را با هم داشتند.
يادشان بلند و ماندگار بود؛ آنان كه در سايه فداكاري و جان نثاري، «خط جهاد و شهادت» را بر بام بلند آسمان و در دفتر ماندگار تاريخ و ديباچه عشق، رسم ميكردند.
نگهبان مشعلهاي نوراني حق بودند و مرزبان حريم مكتب و ميهن.
با دلي روشن و پرباور، در ميدان جنگ، اهل «محراب نماز» و «سنگر دعا» بودند. شوق بندگي و عشق پرستش، در كنار روح حماسي و شور حمله و شجاعت رزم، به آنان شيوهاي علوي و روحي حسيني بخشيده بود و چاشني سلاح رزمشان ايمان و عقيده بود، نه باروت!
و نماز و ياد خدا، منبع تغذيه روح و جان آن سنگرنشينان به شمار ميرفت.
آنان كه «اسناد شرف» اين ملت در «محكمه تاريخ» بودند؛ براي خدا آغاز كردند و براي او هم جنگ را به پايان برده، شمشيرها را غلاف كردند و اين مفهوم روشن «تعبد در برابر ولايت» بود و رهايي از «بت نفس».
بلند باد نامشان كه رابطه «خاك» و «خدا» را حفظ كرده و جان خويش را ظرف نزول «امداد غيبي» ساخته بودند.
مكانيكي برايم گفت: همسايه تعميرگاهم فردي بود كه بيل مكانيكي تعمير ميكرد اما اهل تقوا و حلال و حرام نبود؛ اجرت وسيله نو را از ماشين قابل تعمير ميگرفت ولي وسيله دست دوم بر ماشين سوار ميكرد. هر چه به او ميگفتيم اين كار را نكن، گوش نميكرد. روزي فرزندش را به مغازه آورده بود. به او پول داد تا براي خودش پفك بخرد. بچه از كنار ماشينها به طرف بيرون ميرفت که پولش زير بيل يك ماشين ـ كه مدت طولاني آنجا بود ـ افتاد، بچه نشست كه پول را بردارد درست همانلحظه بيل ماشين جدا شد و بر سر بچه افتاد و جان کودکش را گرفت.
به نقل از نشریه خانه خوبان ،ش11
نام : حوريه شعبانيان بهنميري
عنوان : بشارت به ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه در روايات
استاد راهنما : حجة الاسلام و المسلمين آقاي دکترمحمد مهدي گرجيان عربي
چکيده :
مدعاي ما بر طبق آموزه هاي روايي آن است که زمين از حجت خداوند خالي نمي ماند لذا بايد حجتي در زمين باشد و الا زمين اهل خويش را مي بلعد . براي يقين پيدا کردن به چنين مطلبي لازم است درک صحيحي از حجت خداوند داشته جايگاه او را در نظام هستي درک نموده باور و يقين به اين چنين حجتي را در قلب و روح خويش بپرورانيم گرچه از نظرها پنهان است و با توجه به آنچه که اديان الهي اعتقاد به منجي گيتي دارند و آيات متعددي هم از قرآن مجيد به رسالت پيامبر (?) و خاتم انبياء و جهان گير شدن دين اسلام دلالت دارد شناخت لازم و وافي از منجي و دانستن اينکه دين اسلام به دست چه کسي جهانگير شده و گسترش پيدا مي کند مستلزم بررسي اسناد و آيات و روايات صحيحه اي است که بشارت اين چنيني را به عنوان حقيقت و واقعيت اصيل بيان نموده است .
لذا لازم است در رابطه با اين موضوع به روايات معتبر استناد کنيم تا بعضي از شبهات ممکن در اين زمينه از ذهنها برداشته شده و راه حرکت به سوي آن منجي عالم بشريت براي تشنه گان به معرفت خدا و ائمه عليهم السلام وبه خصوص امام زمان )عج) هموار و آسان گردد . در اين تحقيق سعي برآن است که به بررسي و بيان روايات پيرامون بشارت به ظهور چنين فردي که از ناحيه خداوند حکيم منصوب شده پرداخته شود .
* حکمت وزيدن باد رقصاندن شاخهها نيست، امتحان ريشههاست.
* آرزوهايت را يادداشت کن؛ خدا آنها را فراموش نميکند ولي گاهي خودمان فراموش ميکنيم آن چيزي که امروز داريم خواستة ديروزمان بوده است.
* به خدا نگو که يک مشکل دارم؛ به مشکل بگو که يک خداي بزرگ دارم.
* وقتي بچة تنبلِ تنبلِ تنبلِ تنبل آب ميخواهد، آنقدر منتظر ميماند و ميماند و ميماند و ميماند تا از آسمان باران ببارد.
* غرورت را به خاطر کسي که دوستش داري بشکن ولي دل کسي را به خاطر غرورت نشکن.
* راهي کشف کردهام که براي هميشه با هم دوست باشيم. اين راه، خيلي ساده است «هر چه من ميگويم، انجام بده.»
* اگر ميخواهيد کوهها را جابهجا کنيد، بايد اول ياد بگيريد ذرات را جابهجا کنيد.
* بگرد دنبال يک دل بزرگ؛ تا براي ورود بهش مجبور نباشي خودت را کوچک کني.
* در هر کاري اولش به فکر آخرش باش، قبل از آنکه آخرش به فکر اولش بيفتي.
* از کعبه پرسيدم تو از خاک و من از خاکم چرا بايد من به دور تو بگردم؟ جواب آمد: تو با پا آمدي بايد بگردي؛ برو با دل بيا تا من بگردم.
* برخي از آدمها مثل قطار شهر بازي ميمونند باهاشون بهت خيلي خوش ميگذره، اما تو را به هيچ جا نميرسونند.
* فردا؛ وقتي است که تنبلها کار خواهند کرد.
تالی کتاب الله
تالی از قرائت و خواندن گرفته شده است یعنی آن حضرت تلاوت کننده قرآن کما هو حقه می باشد. معنای دیگر ” تالی کتاب الله” : آن حضرت پشت سر و همراه قرآن کریم است و این معنا مطابق روایت ثقلین است.
یابن الأطائب المطهرین
ای فرزند نیکوترین عالم
أطائب ، جمع أطیب ، صفت تفصیلی طائب و طبیب است.