يكي از ياران امام صادق (ع) ميگويد: روزي در حضور امام نام گروهي از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم: سوگند به خدا، من شبها شام نميخورم، مگر آنکه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند و در خانهام با من غذا بخورند.
امام صادق(ع) به من خطاب کرد و فرمود «فضيلت آنها بر تو بيشتر از فضيلتي است که تو بر آنها داري.» گفتم: فدايت شوم، چهطور چنين چيزي ممکن است؟ در حاليکه من و خانوادهام خدمتگزار و ميزبان آنها هستيم و من از مال خودم به آنها غذا ميدهم و پذيرايي و انفاق ميکنيم.
حضرت صادق (ع) فرمود «چون هنگامي که آنها بر تو وارد ميشوند، از سوي خداوند همواره با رزق و روزي فراوان ميهمان تو ميگردند و زماني که از خانهات بيرون ميروند، براي تو رحمت و آمرزش به جا ميگذارند».
ملامحسن فيضکاشاني، المحجه البيضاء، قم، انتشارات جامعه مدرسين، چ 2، ج 3، ص 33
نام طلبه: زهرا كردلو
عنوان تحقيق پاياني: رابطه شرور و عدل الهي
استاد راهنما: حجت الاسلام عبدالحسين خسروپناه
چكيده
تحقيق انجام گرفته، تحقيقي كلامي و فلسفي در بارة يكي از مهمترين مسائل فلسفه دين ميباشد، كه امروزه مورد توجه عالمان و فيلسوفان قرار گرفته است. اين تحقيق در مورد (رابطة شرور و عدل الهي) است. عدل به معناي تعادل و اعتدال و تناسب و برابري … است و در يك جمله ميتوان گفت: عدل به معناي اين است كه هر چيزي در جايگاه متناسب خود قرار گيرد به گونهاي كه سهم مناسب و شايسته خود را از هستي و كمالات آن دريافت كند و به حق سهم ديگران تجاوز نكند. اما در مورد شر بايد گفته شود كه شر امري عدمي است و يا شر هر امر منافري است كه شيء از آن ميگريزد و منشأ آن يا عدم ذات است كه «نيستي»، اصل واقعيت و وجود شيء است و يا عدم كمال و وصفي از اوصاف والاي يك موجود ميباشد.
بنابراين در اين تحقيق در مورد مفاهيم كليد واژهها يعني (شر) و (عدل) بحث شده و اقوال مختلف فيلسوفان در اين مورد بيان گرديده است. همچنين بحثهاي مختلف ديگر همچون اقسام شرور كه عبارت است از: شر اخلاقي، عاطفي، اجتماعي، طبيعي و … بيان شده و تعاريف كوتاهي در مورد هر يك از اقسام آن ارائه ميشود. همچنين در مورد جايگاه فلسفي شرور كه بحثي مبسوط در مورد عدمي بودن شر، نسبي بودن شر، اضداد… دارد ارائه شده است. در ادامه در مورد رابطه شرور و عدل الهي، شرور طبيعي، شر براي اولياء الهي، املاء، استدراج، شرور ارادي، شرور اخروي و شبهات مطالبي آورده شده است.
اما در رابطه با اهميت موضوع بايد گفته شود كه، وجود بدبختيها و ويرانگريهاي عالم طبيعت در ذهن انسان سؤالاتي را ايجاد ميكند كه اگر انسان به اين سؤالات پاسخ جامعي نيابد ممكن است دچار گمراهي شده و در ورطه هلاكت بيفتد و مانند بعضي از افراد به دوگانگي خداوند اعتقاد پيدا كند. به همين منظور تحقيقي در اين مورد انجام گرفت تا پاسخي مناسب به شبهات مطرح شده در اين زمينه جمعآوري شود و معناي واقعي عدل الهي و فوائد شرور به خوبي مورد درك واقع گردد.
كليدواژههاي اين بحث عبارتند از: (شر) و (عدل).
شبهاتي پيرامون امام عصر(عجل الله تعالي فرجه)
1-فلسفه غيبت چيست ؟
علت و سبب اساسي غيبت، براي مردم بيان نشده و بجز ائمه اطهار كسي از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمي ميگويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد داشت، بطوريكه گمراهان در شك واقع مي شوند. عرض كردم: چرا؟ فرمود: ماذون نيستيم علتش را بيان كنيم. گفتم: حكمتش چيست؟ فرمود همان حكمتي كه در غيبت حجتهاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حكمتش ظاهر نميشود مگر بعد از ظهور او، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتي و كشتن جوان و اصلاح ديوار بدست خضر(عليه السلام) براي موسي(عليه السلام) آشكار نشد جز هنگاميكه مي خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از اسرار خدا و غيبي است از غيوب الهي. چون خدا را حكيم ميدانيم بايد اعتراف كنيم كه: كارهايش از روي حكمت صادر ميشود گرچه تفصيلش باي ما مجهول باشد[1]. از حديث مذكور استفاده مي شود كه علت اصلي و اساسي غيبت بيان نشده است، يا براي اينكه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده يا اينكه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احاديث سه حكمت براي غيبت بيان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمايش، تا گروهيكه ايمان محكمي ندارند. باطنشان ظاهر شود و كسانيكه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ايمان بغيب ارزششان معلوم شود و بدرجاتي از ثواب نائل گردند.
موسي بن جعفر(عليه السلام) فرمود: هنگاميكه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشد، مبادا كسي شما را از دين خارج كند. اي پسرك من! براي صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد بود، بطوريكه گروهي از مومنين از عقيده برميگردند. خدا بوسيله غيبت، بندگانش را امتحان ميكند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بيعت نمودن با ستمكاران محفوظ مي ماند. حسين بن فضال ميگويد: علي بن موسي الرضا(عليه السلام) فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكري) در جستجوي امام خود همه جا را مي¬گردند اما او را نمي يابند. عرض كردم: چرا يابن رسول الله؟ فرمود براي اينكه امامشان غائب مي شود؟ فرمود: براي اينكه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت احدي در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(سلام الله عليه) بوسيله غيبت از خطر قتل نجات مي يابد. زراره ميگويد: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود:قائم بايد غائب شود. عرض كردم! چرا؟ فرمود: از كشته شدن مي ترسد، و با دست بشكم خود اشاره كرد[4].
پرسشى كه از دير باز در اين باره مطرح بوده و ذهنها را به خود مشغول داشته است(1) و در اين زمان نيز گاهى رخ مى نمايد, اين است كه راز عمر طولانى آن حضرت چيست؟ آيا اين امر در راستاى قوانين طبيعى عالم است, يا جنبه غيبى و اعجازى دارد؟
آيا امكان دارد از نظر ظاهرى, فردى در اين عالم, عمرى طولانى را سپرى كند و شاداب و با طراوت باقى بماند؟ اصولاً چه مى شد اگر امام زمان(ع) در ظرف زمانى ظهورش به دنيا مى آمد و در همان زمان, سياست خود را به انجام مى رسانيد.
براى رسيدن به پاسخ اين پرسش, توجه به چند اصل كلى لازم است:
1. طول عمر, از شاخه هاى مسائله عمومى ترى به نام (حيات) است. حقيقت و ماهيّت حيات, هنوز بر بشر مجهول است و شايد بشر, هيچ گاه هم از اين راز سر در نياورد.
گفتيم انقلاب مهدي(عج) تحوّلي عظيم در تاريخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاريخي، دو نوع بينش وجود دارد كه بر اساس هر يك، انتظار، معناي خاصّي مييابد.
يك ديدگاه اين است كه تحوّلات تاريخي ضابطهمند نيست يا اگر ضابطهمند است، اراده انساني درآن نقشي ندارد و بر روند تاريخ، جبري حاكم است. كسي كه معتقد باشد تحوّلات تاريخي ضابطهمند نيست، بايد قائل شود به اينكه اين تحولات قابل شناختن نيستند؛ پس قيام مهدي(عج) را هم نميتوان تحليل كرد؛ آنگاه انتظار، يعني منتظر يك حادثه عجيب و غريب ماندن و كاري نكردن تا بلكه دستي از غيب برون آيد و كاري بكند. اينجا است كه باب تأويلات نادرست در خصوص احاديث ظهور، باز ميشود و حتّي برخي خواهند گفت: چون جهان بايد پر از ستم شود تا مهدي بيايد، پس ما هم به رواج ظلم كمك كنيم. كسي هم كه قائل باشد تحوّلات، ضابطهمندند، امّا اراده انساني در آنها نقشي ندارد نيز چارهاي ندارد جز اينكه بگويد: كاري نميتوان كرد و يگانه كار، حركت در همين سير جبري است و باز هم در اين منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رويكرد اين ديدگاه، قيام مهدي صرفاً ماهيت انفجاري دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستمها و تبعيضها ناشي ميشود؛ آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد و باطل يكّهتاز ميدان شود، اين انفجار رخ ميدهد و دست غيب براي نجات حقيقت (نه اهل حقيقت، زيرا حقيقت طرفداري ندارد) از آستين بيرون ميآيد (مطهري، 1371: ص 56 ـ 64).
عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصيتحضرت صاحب الامر(ع)، باعثشده است كه در طول هزار و اندى سال كه از غيبت كبرى مىگذرد، هر گروه از مردم بسته به گرايشهاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى كه داشتهاند، از منظرى خاص به تحليل شخصيت و تعيين جايگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور خود از اين موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستى تلقى كند.
در اين ميان جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنى با طرح موضوع خليفةالله و انسان كامل و همچنين نقشى كه حجتالهى در عالم هستى، دارد تنها به جنبه فرا طبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و از ساير جنبهها غفلت ورزيدند.
گروهى ديگر از اصحاب شريعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبيعى آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح كردن نقشى كه آن حضرت به عنوان امام و پيشواى مردم به عهده دارند هيچگونه مسؤوليتى را در زمان غيبت متوجه مردم نديدند و تنها تكليف مردم را اين دانستند كه براى فرج آن حضرت دعا كنند تا خود بيايند و امور مردم را اصلاح كنند.
مولایم :
یکی از اثرات محبت شما در زندگی من , نه بهتر است بگویم در زندگی ما , غمی است که برپیکره روح و روانمان کشیده شده و در اعماق وجودمان نفوذ کرده است .
هر عیدی که فرا می رسد بنا است که ما بخندیم ؛ خوشحال باشیم و شادی کنیم و ما نیز می خواهیم در اعیاد چنین باشیم ؛ اما چه کنیم که غیبت تو خنده را به ما حرام کرده است .
سرورم :
ما درخوشحالی شما خوشحالیم اما در اعماق درونمان چنان غمی نهفته است که حتی الفاظ قادر نیستند بر پیکره اش لباس شوند .
یا مولای :
هر روز فرخنده ای که از ایام الله فرا می رسد ما شیعیان جشن می گیریم , اما درمیان فریادهای شهدایمان و نالهای کشته هایمان و آتش ظلمهائی که از زمان شهادت مادرت فاطمه زهراء برما روا داشته اند .
خوشحالیهایمان را با اشک و خون ترسیم می کنیم و با بغض فرو کشیده لب فرومی بندیم و خواهیم گفت که سرچشمه زلال امامت آنگاه د ردل زمین فرو رفت که بانگ های فریاد : هل من ناصر ینصرنی , اباعبدالله علیه السلام بی جواب ماند.
آقای من :
این غم همواره درون سینه های ماست تا زمانی که ظهور بفرمائی .
البته چنین است که حزن جز فرآورده محبت شما نیست.
-چطور خوشحال باشد عاشقی که این چنین معشوقی دارد و به فراق او مبتلاست؟
- چطور بخندد تشنه ای که دریایی از آبی شیرین و زلال و خنک د رپیش دارد امابرای سیراب شدن از آن راهی نمی یابد ؟
چه خوش است من بميرم به ره ولاي مهدي!
سروجان بها ندارد كه كنم فداي مهدي
همه نقد ِ هستي خود ، بدهم به صاحب جان
كه يكي دقيقه بينم رخ دلگشاي مهدي
چه كنم چه چاره سازم كه دل ِ رميده ي من
نكند هواي ديگر به جز از هواي مهدي
نه هواي كعبه دارم ، نه صفا و مروه خواهم
كه ندارد اين مكان ها به خدا صفاي مهدي
من دل شكسته هر دم، به اميد در نشستم
كه مگر عيان ببينم ، قد دلرباي مهدي
دل من تپد به سينه ، به اميد روزگاري
” كه گذشت گاه محنت” ، شنوم ز ناي مهدي
به گداييش ” فصيحي"، همه فخر مي فروشم
كه ز پادشاست برتر به جهان، گداي مهدي
* محبت مثل سكه است، اگر بيفته تو قلك قلبت ديگه نميشه درش آورد، مگر اينكه اون قلكرو بشكني.
* در مشكلات گاهي سكوت كن، شايد خدا هم حرفي براي گفتن داشته باشد.
* يادمان باشد، سر سجاده عشق جز براي دل محبوب دعايي نكنيم.
* خوشبختي، داشتن دوست داشتنيها نيست؛ دوست داشتن داشتنيهاست.
* يادمان باشد كه ما براي يكبار ايستادن هزار بار افتادهايم.
* براي كشف اقيانوسهاي جديد بايد با شهامت ساحل آرام خود را ترك كنيد.
* هر كه منظور خود از غير خدا ميطلبد
او گدايي است كه حاجت ز گدا ميطلبد
* زندگي مثل يك ديكته است. هي غلط مينويسيم و پاك ميكنيم، دوباره غلط مينويسيم و پاك ميكنيم، غافل از اينكه يه وقت داد ميزنن: ورقهها بالا…
* گفتن از دوست چه ديدي كه چنين مسروري- گفتم از دوست همين بس كه ز ما ياد كند.
* خدايا چه گم كرد آنكه تو را يافت و چه يافت آنكه تو را گم كرد.
* آرزو دارم دلت از غصهها خالي شود
سهم تو از زندگي يك عمر خوشحالي شود
* سنگيني باري كه خدا روي دوش ما ميگذارد آنقدر زياد نيست كه كمرمان را خرد كند. آنقدر است كه ما را براي دعا به زانو درآورد.
گامهاي عملي نظمآموزي براي كودكان
حجت الاسلام و المسلمین مجيد همتي - مشاور کودک
گام 1: مشخص كنيد چه رفتاري را ميخواهيد تغيير دهيد.
مرتب به كودكتان نگوييد «مرتب باش!»، بلکه براي او توضيح دهيد كه ميخواهيد پس از برخواستن از خواب، رختخوابش را جمع کند يا بعد از نقاشي كردن، مداد رنگهايش را دوباره در جعبهاش بگذاريد. با بچهها كليگويي نكنيد.
گام 2: هم انتظارتان را بگوييد و هم چگونگي انجام آن را
اگر كودكتان براي هر چيزي گريه و زاري ميكند و حوصله شما را سر ميبرد، به جاي غر زدن، به او نشان دهيد چگونه بايد خواستة خود را بيان کند. وقتي قدم به قدم كودكتان را راهنمايي ميكنيد و چگونگي انجام رفتاري را به او نشان ميدهيد، او دقيقاً ميفهمد كه چه انتظاراتي از او داريد.
گام 3: دستورات را بهصورت بازي درآوريد.