من به شما می گویم…
غروب جمعه ای که تو در پشت بقیع بگذرانی.
هنوز بغض بقیع گلوگیر است، گویا قصد باز شدن ندارد،
هنوز فضای مدینه آکنده از خفقان سقیفه است،
هنوز ناله زهرا، منتقم را صدا می زند،
هنوز سکوت علی در میان فریاد می شود،
زائران ایرانی را می بینی که مفاتیح ها را زیر چادر یا جامه ها یشان پنهان کرده اند و سر در گریبان کشیده مشغول خواندن دعای سمات هستند.
روی لبهایشان زمزمه” اللهم عجل لولیک الفرج” است و در چشمهایشان وحشتی موج می زند. وحشت اینکه آیا می توانند این دعا را تا خاتمه بخوانند و یا هر لحظه ممکن است دستی بیاید و مفاتیح را از زیر جامه شان بیرون بکشد و آن را پاره کند.
هنوز گلوی شیعه در بقیع فشرده می شود. خورشید هنوز در آسمان است که صدای اذان مغرب بلند می شود .
خدای حسن علیه السلام بزرگ است همینطور خدای سجاد و باقر و صادق علیهم السلام
محمد آخرین فرستاده ی خداست که باشکوه و مقتدر در مقابل فرقه ی منحرف مکتبش ایستاده است و سبزی رحمتش را فریاد می کند تا نگذارد نام اسلامی که آن همه برای قدرت و شکوهش تلاش کرد به آسانی محو شود.
نام محمد که فضا را پر می کند دلعای شیعیان گرم می شود و ناگهان ….
ناگهان انتظار پرشکوه دلهایمان بی پاسخ می ماند.
گوشهایمان تاب ندارد شنیدن نام محمد صلی الله را بدون نام علی علیه السلام بغض همه می ترکد همه گریه می کنند، اشکها یی گرم از دلهای آتش گرفته!
اذان ناقص مثل اسلام بی کمان مثل نعمت ناتمام مثل خدای ناراضی
تمام شد…اذانشان تمام شد و به نماز می ایستند بی آنکه بدانند نمازشان عین بی نمازی است.
انبوه دلهای شکسته پشت سرشان به نماز می ایستند در حالیکه در دل بر روزگار دون نفرین می فرستند.
روزگاری که قلم را از دست علی گرفت و بیل به دست او داد.
روزگاری که حُسن حسن را تاب نیاورد و صلابت حسین را
روزگاری که روشنایی زهرایی را خاموش کرد یا بهتر بگویم لگدکوب کرد!!!
نفرین بر روزگاری که به انتظار نمی نشیند کنار رفتن ابرها را و پدیدار گشتن خورشید زمان را ، مهدی فاطمه علیه السلام را
چشمها چه غریبانه غروب جمعه ی پشت بقیع را می گریند، انگار تنهایی شان را خوب فهمیده اند، گویا بی یاوری شان و نیاز به یافتن یار پنهان را خوب درک کرده اند.
آنجاست که از صمیم قلب فریاد می زنند:اللهم عجل لولیک الفرج
زهرا سادات احمدی-طلبه پایه پنجم
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند :
إن العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی کان قد علم.
به درستی که بنده گناه می کند ، پس به سبب آن گناه، علمی را که می دانسته فراموش می کند.
بحارالانوار ، ج73،ص377
حضرت آيت الله بهجت رحمه الله عليه:
اگر سلاطين عالم مي دانستند كه انسان ممكن است در حال عبادت چه لذت هايي ببرد ؛ هيچ گاه به دنبال وسايل مادي نمي رفتند.
برگي از دفتر آفتاب،ص 21
عنوان:
مهم ترين علت رويگرداني جامعه اسلامي
از خلافت حضرت علي(ع)
استاد راهنما:
جناب آقاي سيدمحمدحسين بهشتي
محقق:
صديقه جامه بزرگ
چکیده :
بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) جامعه آن زمان از حضرت علي(ع) رويگردان شدند. يكي از علتهاي مهم، جريان سقيفه بود كه باعث انحراف مسلمانان از مسير اصلي اسلام ناب محمدي(ص) گرديد عوامل بسياري از جمله فرهنگي، سياسي، اجتماعي زمينهاي به وجود آوردند كه جريان سقيفه را در پي داشت. در اين تحقيق به مهم ترين علت رويگرداني جامعه اسلامي از خلافت حضرت علي(ع) ميپردازد.
اين تحقيق شامل دو فصل ميباشد كه در فصل اول به وضعيت فرهنگي، اجتماعي عربستان نگاهي دارد و به بررسي ملاك انتخاب رهبري و سرپرستي جامعه در قبل و بعد از رسالت پيامبر اسلام(ص) ميپردازد.
در فصل دوم جريان سقيفه را تحليل و عوامل فرهنگي، اجتماعي موثر سقيفه و نقش مردم را بررسي ميكند و در پايان به اين نتيجه ميرسيم كه مردم آن زمان بيشتر اسلام آورده بودند نه ايمان و چون داراي نفاق و دورويي بودند بعد از پيامبر(ص) به آن اعتقادات قلبي خود بازگشتند و باعث تنها گذاشتن حضرت علي(ع) شدند.
موضوع
تبيين توحيد، توسل و شفاعت از نظر وهابيت و نقد و بررسي آن از ديدگاه اهل تشيع
استاد راهنما
سرکار خانم منصوره مزرعی فراهانی
استاد داور
حجه الاسلام والمسلمین جناب آقاي دکتر محمد جواد زنجاني طبسی
محقق
مريم شبخوان
چکیده
ابن تیمّیه کسی که افکار وهابیت از او سرچشمه می گیرد. «در حقیقت موسس مذهب وهابیت می باشد. هر چند وهابیان در ظاهر آن را بیان نکرده اند که سرانجام در قلعه ای در شام زندانی شد و در همانجا از بین رفت. و طرح مجدد افکار ابن تیمیه توسط محمد بن عبدالوهاب صورت گرفت. که سرانجام او هم در سال 1206 رخت از جهان بر بست.
شواهد نشان می دهد که عمر « وهابی گری افراطی» به سر آمده و طرفداران خود را به سرعت از دست می دهد زیرا در بطن وهابیت تندرو اصولی نهفته است که قابل بقا و دوام نمی باشد. وهابیان درباره ی مفهوم توحید می گویند: هدف از توحید انحصار عبادت به خدا می باشد. از این رو زیارت قبور و غیر خدا را ندا کردن و اموری از این قبیل را شرک می دانند . وهابیان معتقدند که خداوند مانند انسان است و در این رابطه به حدیثی جعلی از پیامبر استناد می کنند.
موحّد از نظر وهابیان به کسی می گویند که به هیچ یک از انبیاء و اولیاء خدا توسل نکند، به قصد زیارت پیامبر سفر نکند و از او طلب شفاعت نکند وهمچنین به او سوگند یاد نکند.محمد بن عبدالوهاب تعدادی از روایات جسم بودن خدا را آورده و آن ها را صحیح شمرده و ایمان به آن ها را واجب و رد و انکار آن ها را کفر دانسته است. وهابیان اشکالاتی از این قبیل بر توسل گرفته اند: چنین توسلی در میان صحابه نبوده است.
- مخلوقین حقی بر خدا ندارند. – این نوع توسل متضمن دعوت غیر خداست. – توسل، استعانت از غیر خداست. در پاسخ باید گفت که توسل به غیر خدای سبحان، به معنای شریک قرار دادن در افعال خدای متعال نیست بلکه مقصود این است که خدا کارش را انجام دهد و حاجت او را به برکت آنان برآورده سازد.
وهابیان به شفاعت معتقدند اما به این معنی که بنده از خدا درخواست کند که پیامبر (ص) را شفیع او قرار دهد. محمد بن عبدالوهاب همچنین می گوید : « شرک کسانی که از قبور طلب شفاعت می کنند از شرک بت پرستان زمان جاهلیت بدتر است. حضرت آیت الله مکارم شیرازی در توصیه ای دو شانه به علمای حجاز می فرمایند: به همه ی علمی وهابی که خواستار راه اعتدال هستند توصیه می شود که فرصت خوبی را که در این شرایط تاریخی برای بازنگری در اصول وهابیت فراهم شده است، از دست ندهند و شکاف عظیمی را که میان آنها و سایر مسلمین جهان پیدا شده است و دشمن از آن بهره گیری می کند با هوشیاری پر کنند.
همچنین کلید واژه های این تحقیق عبارتند از: «توحید»، «توسل»، «شفاعت»، «وهابیت» و «شیعه».
عوامل مؤثر در تربيت كودك
(با رويكرد بر متون اسلامي)
استاد راهنما:
سركار خانم ناهيد طيّبي
محقق:
زهرا جعفري
چكيده
از آنجا كه شناخت و تحليل عوامل مؤثر در تربيت كودك، ما را به سوي جامعة ايدهآل اسلامي، رهنمون ميسازد، و در متون اسلامي، اعم از آيات و روايات اين عوامل، در ابعاد وسيع و گسترده، مطرح شده، و راهكارهايي، جهت تربيت صحيح فرزندان، ارائه شده است، روشن ميشود مسئلهي تربيت كودكان داراي اصول عظيمي است، كه اولين اصل آن توجه به عوامل مؤثر تربيتي ميباشد، كه پدر و مادر و كودك، نقش اصلي آن را ايفا مينمايند.
كودك، از لحظهي تولد و خيلي قبل از آن، تحت تأثير رفتار پدر و مادر قرار ميگيرد و بعد از آن تحت تأثير مربي و اجتماع و علاوه بر اينها تغذيه و وراثت و اجتماع و… در كنار هم شخصيتي براي كودك فراهم ميآورد كه به زودي از بين نخواهد رفت. پس از توضيح مفصل در مورد اين عوامل نياز به آگاهي در مورد شيوهي ارتباط عوامل و برخوردهاي اين عوامل با يكديگر در پرورش كودكان به وضوح آشكار ميباشد.
لذا لازم است خانوادهها، استفاده از راهكارهاي تربيتي مناسب براي كودكان را مد نظر قرار داده كه مهمترين اين راهكارها داشتن صبر و حوصله در كنار مهر و عطوفت به كودكان با هدف از قبيل تعيين شده مي باشد. مثلاً براي ايجاد خلاقيت و فعال كردن كودكان، برنامهاي از پيش تعيين شده توسط خانواده و مربيان در نظر گرفته شود و با رويكرد بر منابع گرانقدر اسلام، سعي در داشتن فرزنداني صالح داشته باشند.
آیتی از خداست معصومه
لطف بی انتهاست معصومه
عطر باغ محمدی دارد
زاده مصطفی است معصومه
پرتوی از تلالو زهرا
گوهری پر بهاست معصومه
ماه عفت نقاب آل کسا
دختر مرتضی است معصومه
اختری در مدار شمس شموس
یعنی اخت الرضاست معصومه
زائران , یک در بهشت اینجاست
تربتش با صفاست معصومه
در توسل به عترت و قرآن
باب حاجات ماست معصومه
حسان
از عرش خدا باران ستاره می بارید . هلهله فرشتگان شادی آسمانیان را هویدا می کرد . ماه با لبخند بذر نقره می پاشید و ستارگان در بزم شادی عرشیان ؛ آسمان شهر را با حضورشان چراغانی می کردند . ملائک , شادباش های خداوندی را در سریرهای نور به سرزمین مدینه می فرستادند . شهر غرق در شور , شکفتن گلی از گلستان اهل بیت پیامبر (ص) را انتظار می کشید و خانه امام موسی بن جعفر ( ع ) خود را آماده ضیافت تولدی بزرگ می دید . به ناگاه فضا از عطر حضور پر شد ؛ انتظار به پایان رسید ؛ خنده ها شکفت و نوزادی زیبا ؛ به ناز دیده باز گشود . پدر که لبخند را هدیه حضور کودک خود کرده بود , نام او را به یاد مادر خویش فاطمه نهاد .
و تو در آستان دنیا « حبل الله » را به دوش کشیده ای که یاد خدا در قلب های تشنه آرامش , کاستی نپذیرد . دست دین را در دست خرد گذاشته ای تا چون دو بال پریدن , افق های پرواز آدمی را بگشایند .
شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده ای تا تا قفل های بسته بر ذهن ها و ضمیر ها را بشکنی , تا فرا بخوانی به اندیشیدن , تا بگویی که پیامبران آمده اند دفینه های عقل را زیر آوار تعصب ها و تحجرها بیرون بکشند . تا بگویی که انسان ها , معادن اند ؛ درست مثل معادن طلا و نقره.
گواهی می دهم به حقیقت که حقیقت در نگاه توست .
تو کشتی بان کشتی خرد در توفان های هراس انگیز جهل و ستم بوده ای .
الگوی انسان زیستن را از مرام تو می توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی هاست .
پس سلام به تو ای یادواره عصمت زهرا (سلام الله علیها ) .
سلام بر تو ای چشمه مهتاب در کویر قم !
ا . عرفان
با اينكه اينجا را بارها آمده بوديم و گشته بوديم، اما امروز حس ديگري داشتم. گفتم بچهها امروز بيشتر دقت كنيد. مثل اينكه قراره خبري بشه. يكي از بچهها به شوخي گفت: «الله اكبر! لشكر ما هم ميخواد شهيد بده، التماس دعا، شفاعت يادت نره، به خواب ما هم بيا و…» هم شوخي بود و هم باعث رفع خستگي و كلي هم خنده. اما اين حرفها باعث نشد بچهها به حساب اينكه اينجا را قبلا گشتهاند، رها كنند، يا سريع بگذرند. از طرفي ما وسط ميدان مين بوديم. گفتم: بچهها مواظب باشيد، شوخي شوخي جدي نشه، تا اينكه يكي از بچهها من را صدا كرد، رفتم طرفش. تكههاي لباسي از زير خاك بيرون بود. شروع كرديم كندن زمين. ناگهان يكي از بچهها فرياد زد: «شهيد». آنقدر بلند فرياد كشيد كه يك لحظه همه ترسيديم. گفتم بابا، ما هم داريم ميبينيم، يواشتر. يكي ديگر از بچهها گفت: خوب شد اسمشو نگفتي، وگرنه مطمئناً خانوادهاش الآن تو مقر منتظر ما بودند، آنقدر بلند گفتي كه خانوادهاش هم ميشنيدند. پيكر شهيد را از دل خاك درآورديم، اما هيچ كس خوشحال نشد و شادي كشف اين پيكر مطهر، به غمي سنگين در دل بچهها مبدل شد. هيچ مدرك هويتي از شهيد همراهش نبود. اما نكتهاي كه حواس همه به آن بود اين بود كه يك پاي شهيد هم نبود. به دنبال پلاك و پاي شهيد در ميدان مين شروع به گشتن كرديم. اما هيچ اثري نبود. گفتم بچهها، نذري بكنيم. همه قبول كردند. گفتم هر جا پلاك پيدا شد، يك زيارت عاشورا ميخوانيم. يكي از بچهها گفت: «يكي هم براي پاش». باز يكي از بچهها شوخياش گل كرد. گفت: شانس آورديم كه يك پا و يك پلاكش نيست، وگرنه دو سه روز بايد اينجا اتراق ميكرديم و مفاتيح دوره ميكرديم، از كار بقيه شهدا ميمونديم!
چند دقيقه بعد پاي شهيد پيدا شد. توي پوتين و از مچ قطع شده بود. من همانجا نشستم و عاشورا را شروع كردم. بچهها دنبال پلاك ميگشتند. غروب شد و پلاك پيدا نشد. برگشتيم مقر. همان كسي كه خيلي شوخي ميكرد، آمد داخل چادر و گفت: زيارت عاشوراي دوم را بخوان، هويت شهيد روي زبونه پوتين كاملا نوشته شده بود.
همان جا من خواندم: السلام عليك يا اباعبدالله…
امتداد - شماره 7
برخی از جامعهشناسان، پس از مطالعه روی زوجهای بسیار به این نتیجه رسیدهاند که زوجها به پنج دسته تقسیم میشوند که از میان آنها برخی در برابر مشکلات زندگی مسلحترند. در این بررسیها، از 1500 زن و مرد به طور جداگانه سوالاتی درباره شیوه زندگی، چگونگی تقسیم وظایف، رفت و آمدها، دلیلهای مشاجره، تمایل به طلاق، خشونت، بیوفایی و لذایذ زندگی و… پرسیده شد و از این میان، پنج گروه از انواع متعدد زوجها شناسایی شدند.
زوج رفیق
زندگی مشترک این زوجها بسیار بادوام است و کمتر طلاقی میان آنها دیده میشود. کلمه «ما» بیشتر از کلمه «من» میان آنها رواج دارد.
ویژگی اول: یکپارچگی
زندگی شخصی آنها به طور کامل با زندگی خانوادگیشان پیوند خورده و منافع شخصی در برابر منافع خانوادگی رنگ باخته است. آیا این به آن معنی است که زندگی گروه «رفقا» در یک خوشبختی کوچک خلاصه شده است؟ البته که نه.
ویژگی دوم: ارتباط اجتماعی
این گروه از زوجها با اجتماع رابطه دارند و در انجمنهای شهری و منطقهای رفتوآمد میکنند و بهطور کامل از وضعیت تحصیلی دانشآموزانشان باخبرند.