القائم بقسطک
آن حضرت قیام به قسط الهی می کند و در امت خویش نیز به عدالت الهی رفتار می نماید.
الغوث
غوث:به معنای یاری،نصرت،کمک،دادرسی،فریاد رسی آمده.
این لقب بازگرفته از اسماء خدا است چون در حقیقت خدا دادرس بندگانش می باشد.
از القاب خاصه آن حضرت “الغوث” است و معنای آن فریاد رسی است و حقیقتا معنای این لقب الهی ، مجرد اسم نیست و این معنا محقق نمی شود مگر این که صاحب این لقب دارای قوه سامعه ای باشد که هر کس در هر جایی در مقام استغاثه برآید ،بشنود.بلکه دارای احاطه علمی به حالات درماندگان باشد و همچنین دارای قدرت و توانیی باشد که اگر صلاح دانست درمانده را نجات دهد و از گرداب بلا رهایی بخشد و این مقام شایسته کسی است که دارای مقام امامت و بساط ولایت باشد.
این المنتظر لاقامة الامت و العوج
کجاست آن کسی که منتظریم اختلاف و عیب و کجی اهل عالم را اصلاح و به راستی و درستی بازگرداند.
کلمه “منتظر” اسم مفعول از باب افتعال است ،به معنای انتظار کشیده شده که دیگران در انتظار او به سر می برند.
سلمی خدمتگزار پیغمبر(صل الله علیه و آله)
سلمی خدمتگزار صفیه دختر عبدالمطلب بود که وی او را به رسول خدا بخشیده بود. و رسول خدا هم او را آزاد کرد، و به ازدواج ابورافع که عباس بن عبدالمطلب او را نیز به رسول خدا بخشیده بود درآورد. و از دامن سلمی یعنی آزاد شده پیامبر وابورافع یعنی آزاد شده ابن عباس، عبیدالله بن رافع به دنیا آمد.
سلمی در زندگی پیامبر آنچنان بانوی صمیمی و خالصی بود که هنگام ولادت فاطمه زهرا سلام الله علیها قابله و پرستار خدیجه کبری شده و در خدمت و تامین نیازمندی¬های آن بانوی بزرگ اسلام، سعی و کوشش فراوانی را مبذول می¬داشت.
سلمی همچنین برای ام ابراهیم، ماریه، مادر ابراهیم فرزند رسول خدا قابلگی کرده ، و شوهر او ابورافع هم وقتی خبر ولادت ابراهیم را به رسول خدا داد، آن حضرت به عنوان مژدگانی یک غلام به او هدیه کرد.
سلمی برای خود فاطمه هم قابلگی و پرستاری کرده، و به همراه امیرالمومنین و اسماء بنت عمیس در مراسم غسل دادن آن بانوی بزرگ شرکت داشته است. قهرمانی او سبب گردیده که در جنگ خیبر هم همراه شوهر خود و رسول خدا حضور یابد.
سلمی از بانوان پاک و با صفا و خدمتگزار به خاندان پیامبر و راوی حدیث بوده.
پیوند: http://www.aviny.com
سردار شهید حمید کارگر، فرزند: رضا و لیلا به سال«1339» در محمود آباد مازندران متولد شد. بابای حمید کارگر شرکت نفت بود و خیلی وضع مالی مناسبی هم نداشتند.
حمید شش ساله که شد، پدر، زندگی را به تهران برد، دوران ابتدائی را، در دبستان، رضا پهلوی معدوم،«حافظ کنونی» پشت سر گذاشت.
حمید، تابستان ها، در یک خیاطی شاگردی می کرد، تا کمک خرج، پدر باشد، پدری که خود، کارگر بود.
حمید در حین کار در خیاطی، به کلاس آموزش قرآن هم می رفت، بیشتر توجه اش، به بچه های بود که وضع مالی مناسبی نداشتند.
مادر حمید می گوید: یک روز متوجه شدم، حمید وقتی ناهار می خورد، در حین غذا خوردن، یک لقمه از غذایش را داخل دهانش می گذارد، یک لقمه را هم می گذارد، توی کیف مدرسه اش.
یک روز، مدیر مدرسه من را خواست!
26 دي ماه ، ياد آور فرار آخرين ديكتاتور پهلوي بود كه آغازي بر پايان عمر 2500 ساله رژيم فاسد شاهنشاهي به حساب مي آيد و اين فرار زمينه را براي پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران در بهمن 57 فراهم نمود.
براي تحليل فرار شاه از كشور ، ابتدا لازم است نيم نگاهي به ويژگي هاي شخصيتي و رواني محمد رضا پهلوي انداخته شود. برخي از ويژگي هاي محمد رضا پهلوي به اين شرح مي باشند.
1- روحيه ديكتاتوري .
2- فقدان اعتماد به نفس كه ناشي از تربيت او در يك محيط زنانه و سپس قرار داشتن در كنار پدري مستبد بود.
3- بلند پروازي كه ناشي از خود شيفتگي و عقده خود بزرگ بيني ارثي او و در كنار آن ، پايين بودن ضريب هوشي و فكري بود كه باعث تخيل افراطي و بلند پروازي در نحوه رفتار و مديريت او شده بود . فريدون هويدا در كتاب سقوط شاه مي نويسد :« توهمات عظمت گرايانه شاه به قدري او را از حقايق دور ساخته بود كه حتي سازمان سيا ضمن گزارش محرمانه اي در سال 1355 ه ش شاه را به عنوان مردي كه خطرات ناشي از عقده خود بزرگ بيني او را تهديد مي كند ،توصيف كرده بود.»
شهید سید مرتضی آوینی
قلم ابزار نوشتن است و در این روزگار تنها « آزادی » نیست که ابزار نسبت داده می شود، «مغز» را نیز بدل از « تفکر » می گیرند و فی المثل به جای « فرار متفکران » می گویند « فرار مغزها » – که البته در اینجا هیچ یک از این دو تعبیر درست نیست. مغز ابزاری نیست که بی اراده در استخدام هر آن که او را به اختیار بگیرد در آید و متخصصان که در این تعبیر همچون مغزهایی بی اراده انگاشته شده اند، اگر به غرب می گریزند از آن است که در آنجا حوایج خویش را برآورده می بینند… و غرب از قرن ها پیش تا کنون، عالمی است که در آن نفس اماره به سلطنت بر جان و تن آدمیان برنشسته است.
آزادی را باید به « صاحبان قلم » نسبت داد یا به « قلم »؟ انسان است که صاحب اراده است و قلم را هم اوست که به خدمت می گیرد… و اما این اشتباه که قلم را بدل از صاحب قلم می انگارند از سر صدفه نیست و در پس آن، صفتی از اوصاف عالم جدید وجود دارد: « اصالت ابزار ». با صرف نظر از اینکه این آزادی چیست و حدود آن کدام است، در تعبیر « آزادی قلم »، قلم است که مُرید و مختار انگاشته شده و هم اوست که باید آزاد باشد.
محسن قرائتي:
اگر دانشمند خوش بياني سخن گفت ، نبايد پرسيد چرا سخن گفتي ؟!زيرا علم و بيان او اقتضا مي كند كه يافته هاي علمي خود را ارائه دهد. اما اگر اين دانشمند با آن همه كمالات ساكت شد و يافته هاي خود را كتمان كرد، زير سوال مي رود كه چرا نگفتي ؟خداوند قادر حكيم مهربان كه مي تواند از خاك گندم و از گندم ،نطفه و از نطفه ،انسان كاملي را بيافريند ،اگر نمي آفريد جاي سوال بود كه چرا قدرت خود را به كار نگرفته و چيزي نيافريده.
تمثيلات حجت الاسلام قرائتي،ص 15
محسن قرائتي:
شما اگر وارد منزلي شديد كه مي دانيد اين خانه نه صاحبي دارد و نه حسابي، نه دوربيني در كار است و نه كنترلي ، هيچ دليلي براي نظم و دقت و انظباط در كارهاي شما نيست . در خانه رها ،ما هم رها هستيم و هر چه ريخت و پاش نكنيم و نفس خود را كنترل كنيم ضرر كرده ايم؛ ولي اگر بدانيم كه اين خانه صاحب و حسابي دارد و تمام رفتار ما زير نظر اوست ،به گونه اي ديگر زندگي خواهيم كرد.
اگر ايمان بياوريم كه اين هستي صاحبي دارد به نام خداي حكيم و حسابي در كار است به نام معاد ،و براي تمام افكار و رفتار و گفتار ما پاداش يا كيفري هست ، ما نيز حساب كار خود را مي كنيم و خواسته هاي نفس سركش خود را مهار مي كنيم . كارهايي را كه صاحب خانه نمي پسندد ،انجام نمي دهيم ، زيرا مي دانيم به حسا ب تمام كارهاي خير يا شر ما رسيدگي مي شود و خداوند در كمين ماست.
تمثيلات حجت السلام قرائتي ، ص 16