09 آذر 1393
تاريخ تکرار ميشود. در جاده ماهشهر به آبادان، زنِ جواني از نيروهاي هلالاحمر اسيرِ افسرانِ حزبِ بعث ميشود. کتک ميخورد، تحقير ميشود، نگاههاي طمعکارِ دشمن را روي خودش تحمل ميکند. ميايستد اما. هرگز کوتاه نميآيد. شناعت دشمن را که ميبيند، طوري رفتار ميکند که انگار نه انگار نيروي هلال احمر بوده که به چنگ دشمن افتاده؛ بلکه گويي يک ژنرالِ ايراني است که عملياتهاي بزرگ را پيش از اين پي ريزي ميکرده است؛ با زنِ اسيرِ اين روايت طوري رفتار ميشود که انگار حضورِ او در مناطقِ جنگزده و کمکهايش به قربانيانِ جنگي، ضربههاي مهلکي را به دشمن نواخته است. زنِ اسيرِ روايتِ ما، شبيه به زينب کبري است. يک جلوهي کوتاه از بزرگي اوست شايد. پرطمطراق صحبت ميکند، کوتاه نميآيد، تسليم نميشود، آزاديِ او در مقابل انديشههايش قيمتي ندارد. پس محکمتر از قبل روي نظراتش ميايستد… اسير است، اما مثل قهرمانها صحبت ميکند. اسير است، اما در دلِ دشمن، در مقرِ فرماندهيِ او، معادله را به نفع خود و انديشههاي متعاليِ خود تغيير ميدهد.
از واقعهي کربلا در کتابهاي مختلفِ تاريخي، روايتهاي متعددي موجود است. دامن اين واقعه بزرگ آنقدرها بلند است که هرکسي، از ظن خود يار کربلا و کربلائيان ميشود و همراه اين قافله ازلي و ابدي، سير آفاقي و انفسي ميکند. اما از زنِ جوانِ روايتِ ما، در يک کتاب، تنها در يک کتاب و آنهم به قلم خودش، شرحِ چهار سال اسارتش در چنگالِ مزدوران عراقي روايت ميکند. کتابي مستطاب به نام «من زندهام» که به قلم معصومه آباد تاليف و به همت انتشارات بروج روي پيشخوان کتابفروشيها نشسته است.
من زندهام، تنها يک روايت تاريخي نيست. مانيفست و مرامِ زنانِ اين مُلک است بيترديد. زناني که از پيچ و خم حوادثي که قرنها بر روي سرشان سايه انداخته، سربلند گذشتهاند. زناني که سياوشوار، از آتش حقد و حسد و کينه، با تمسک به مسلکِ زينبي، آسوده سر برون آوردهاند. موضوع، اصل فلسفي نيست. فقط تکرار تاريخ است. تکرارِ اسارتِ زني در چنگالِ دشمني اهريمني. شايد از همين روست که کتابِ «من زندهام» را هرکسي بايد يک بار در زندگياش بخواند…
منبع: فارس
از واقعهي کربلا در کتابهاي مختلفِ تاريخي، روايتهاي متعددي موجود است. دامن اين واقعه بزرگ آنقدرها بلند است که هرکسي، از ظن خود يار کربلا و کربلائيان ميشود و همراه اين قافله ازلي و ابدي، سير آفاقي و انفسي ميکند. اما از زنِ جوانِ روايتِ ما، در يک کتاب، تنها در يک کتاب و آنهم به قلم خودش، شرحِ چهار سال اسارتش در چنگالِ مزدوران عراقي روايت ميکند. کتابي مستطاب به نام «من زندهام» که به قلم معصومه آباد تاليف و به همت انتشارات بروج روي پيشخوان کتابفروشيها نشسته است.
من زندهام، تنها يک روايت تاريخي نيست. مانيفست و مرامِ زنانِ اين مُلک است بيترديد. زناني که از پيچ و خم حوادثي که قرنها بر روي سرشان سايه انداخته، سربلند گذشتهاند. زناني که سياوشوار، از آتش حقد و حسد و کينه، با تمسک به مسلکِ زينبي، آسوده سر برون آوردهاند. موضوع، اصل فلسفي نيست. فقط تکرار تاريخ است. تکرارِ اسارتِ زني در چنگالِ دشمني اهريمني. شايد از همين روست که کتابِ «من زندهام» را هرکسي بايد يک بار در زندگياش بخواند…
منبع: فارس
صفحات: 1· 2