پهلوان
03 اسفند 1392
حميد کرمي
از اول، کارش اين بود. دو تا ميل روي دوشش بود و حالا نچرخ کي بچرخ، و چقدر قشنگ و مرتب هم ميچرخيد. گه گداري به سلامتي خودش زنگ هم ميزد؛ «دنگ». پهلوان بيرقيب ولي پير شده. سرش گيج ميرود. از جوانها عقب ميماند. بعضي وقتها هم که خواب ميماند و بايد به زور بيدارش کنند. کم نيست،30سال هر سال 12ماه، هر ماه 30روز و هر روز 24ساعت بچرخي. خيلي ميشود. ساعت هم باشي از پا ميافتي. اتفاقاً پهلوان ما هم ساعت بود. از ديوار برش داشتند و يک ساعت جديد جايش گذاشتند.
…………..
نشریه خانه خوبان