* يادت باشد تجربه نام مستعاري است که روي خطاهاي خود ميگذاريم.
* کودکان ما به سرمشقهاي اخلاقي بيش از پول توجيبي روزانه نياز دارند.
* وقتي درباره دو کار جالب و مهيج به تو حق انتخاب دادند، کاري را که تا بهحال امتحان نکردهاي انتخاب کن.
* هيچوقت فرصت قدم زدن با همسرت را از دست نده.
* وقتي به شدت عصباني هستي دستهايت را در جيبهايت بگذار.
* در مورد مردم بر اساس موقعيتي که در آن هستند قضاوت کن نه بر اساس موقعيت خودت.
* وقتي در زمينههاي حرفهاي و تخصصي با مشکل مواجه شدي، از افراد متخصص کمک بخواه نه از دوستانت.
* وقتي به همسرت ميگويي دوستت دارم اين را در عمل نشان بده.
* اگر خواستي کسي را خوب بشناسي، دوستانش را ببين. به اين ترتيب چيزهاي زيادي دربارهاش خواهي فهميد.
* وقتي از تهدل خوشحالي، بگذار چهرهات اين خوشحالي را نشان بدهد.
* وقتي به محل جديدي نقل مکان کردي خودت را به همسايهها معرفي کن.
* براي فرزندانت اسباببازيهايي بخر که با نيرو تخيل آنها کار کند نه با باتري.
* بعضي در انتظار يک پيشآمدند و بعضي منتظر يک اتفاق ساده!
* بعضيها دلشان گرم است و بعضي پشتشان!
* بعضيها درست نميدانند و بعضي به درستي!
* بعضيها به شعارشان پايبندند و بعضي به شعورشان!
* بعضيها فکرشان به هزار راه ميرود و بعضي به بيراهه.
* بعضيها به دور از انسانها هستند و بعضيها دور از انسانيت!
حميده رضايي
نميدانستي چهکني؟ ديگر خسته شده بودي. چندين و چند دکتر پروندة پزشکي پسرت را ديده بودند و همهشان گفتة دکتر اول را تأييد کردند. نميخواستي باور کني پسرت سرطان گرفته باشد و دردش بيدرمان است. باز هم نااميد شدي. بليط گرفتي و به همراه پسرت سوار هواپيما شدي. همانجا بود که چندنفري از مسافران که تو را خسته و ناراحت ديده بودند از تو سؤال کردند و برايشان ماجرا را گفتي. خيلي دلت ميسوخت که اين همه ثروت داشتي و آنوقت پسرت اينطور شده بود. حتي از ديدن سِرُم در دست پسرت آزار ميديدي چه برسد به اينکه بخواهي باور کني که او… نه! باورش برايت خيلي سخت بود. مسافرها گفتند: آخر چرا اينجا آمدي؟ متعجبانه پرسيدي: انگلستان دکترهاي ماهري دارد آنجا نروم، کجا بروم؟ قاطعانه جوابت دادند: جمکران!
ـ به مسجد جمکران برو.
ـ نذر کن، حتما جواب ميگيري.
از همان موقع بود که در هواپيما شروع به راز و نياز با امامزمان(عجلاللهتعاليفرجه) کردي و با حال زارت زير لب گفتي: اي پسر فاطمه به حق فاطمهزهرا? به اين پسر شفا عنايت کن. و رو به خدا کردي که: اين همه ثروت به من دادي، آنها را از من بگير و فقط اين پسر را برايم نگهدار. باز هم زير لب چيزهايي گفتي و نذر کردي که اگر پسرت خوب شد، بيمارستاني به نام جمکران بنا کني. در حال و هواي خودت غرق بودي که ديدي پسر، با حال ضعف، از خواب بيدار شده و از تو انار ميخواهد. دستي بر سرش کشيدي و گفتي: تهران که رسيديم برايت ميگيرم. دوباره به خواب رفت و بعد از دقايقي از خواب پريد و گفت:«بيسکويت به من بده! باز دست نوازش بر سر و چهرهاش کشيدي و بعد از او شنيدي که در خواب سيدي را ديده که برايش انار آورده و به او گفته شما خوب شدهايد، سرم را بيرون آوريد.» هايهاي گريهات همهجا را برداشت و همراه آن صداي صلوات عدهاي. به تهران که رسيدي، باز پروندهاش را پيش دکترها بردي. دوباره از او عکس گرفتند و با تعجب عکسها را کنار هم گذاشته و ديدند که تغييراتي کرده. دل توي دلت نبود و بيقرار شنيدن جواب بودي که گفتند:«پسرت سالم است» ميخواستي فرياد بزني از خوشحالي.
آيتالله ابراهيم اميني
اگر مرد يک ماه در منزل بماند و همة امور خانهداري و بچهداري را بر عهده بگيرد آنوقت قدر عافيت را ميداند و به زحمات طاقتفرساي زن پي ميبرد.
زن همة اين زحمات را تحمل ميکند، حرفي هم ندارد ليکن از شوهرش انتظار دارد که قدر زحماتش را بداند و قدرداني و تشکر کند. دوست دارد خودش و ذوق و سليقهاش همواره مورد توجه شوهرش باشد. آقاي محترم! وقتي وارد خانة نظيف وتميز و منظم ميشوي چه مانعي دارد از زحمات و ذوق و سليقه همسرت ستايش کني؟
چه مانع دارد موضوع بچهداري او را که حقا کار بسيار دشوار و با اهميتي است همواره مورد نظر داشته باشي و گاهگاه از زحمات طاقتفرساي او تشکر نمايي؟ از اين نکته غافلي که قدردانيهاي تو چه نيرويي به او ميبخشد و چگونه براي کار و کوشش و فداکاري آمادهاش ميگرداند؟ اگر اصلا به کارهاي همسرت توجه نداشته باشي و هيچگاه سپاسگزاري نکني کمکم از زندگي دلسرد ميگردد و پيش خودش فکر ميکند چه فايده دارد من در اين خانه و براي اين شوهر نمکنشناس زحمت بکشم؟ تدريجا نيروي کار و کوشش را از دست ميدهد و به کارهاي منزل بيعلاقه ميگردد. آنوقت داد و فريادت بلند ميشود که همسرم به زندگي علاقه ندارد و به وضع منزل نميرسد.
اگر چنين شد بدان که خودکرده را تدبير نيست. تقصير از جانب توست که زنداري را بلد نبودهاي! اگر يک نفر بيگانه يک مرتبه کار کوچکي براي تو انجام داد، دهها مرسي و تشکر نثارش ميکني ليکن از زحمات شبانهروزي همسرت غفلت داري! حاضر نيستي با يک سپاسگزاري مفت و مجاني دلش را شاد و خستگيهايش را برطرف سازي؟
استاد شيخ حسين انصاريان :
در قرآن مجيد، پروردگار عزيز عالم اعلام ميفرمايند:« يريدالله بکماليسر و لايريد بکمالعسر؛ آنچه من در حق شما اراده کردم آساني و سهل بودن زندگي و سلامت و عافيت شماست نه سختي و گرفتار شدن، نه پيچيده شدن برنامهها در حدي که شما استعداد حل آن را نداشته باشيد. اين اراده، شامل حيات انسان است چه در دنيا و چه در آخرت، خدا نميخواهد که مردم در دنيا دچار سختي و مشکلات شوند. علاقه ندارد مردم در حيات اخرويشان گرفتار رنج و مشقت باشند.
قرآن مجيد کليد حل مشکلات است و زمينهساز يک زندگي بيدردسر، بيرنج و بيناراحتي، کرارا در قرآن مجيد تذکر داده که کتاب من براي شما امنيتآور است کتاب من مشکلات شما را آسان ميکند. وقتي که کتاب در زندگي شما تجلي کند، شما اهل تقوا ميشويد بدين معنا که با دست خودتان براي خودتان مشکل نميسازيد؛ « من يتقالله يجعل له مخرجا؛ وقتي مردم اهل تقوا باشند به مشکل و مشقت و رنج برنميخورند.»
حضرت آيت الله بهجت رحمه الله عليه :
به چيزي غير از توكل و ياد خدا براي انسان ،آرامش حاصل نمي شود . و چيزي غير از اعراض از ياد خدا و غفلت ؛ زندگي را تلخ و ناگوار نمي كند.
جرعه و صال ؛ ص 69
حضرت آيت الله بهجت رحمه الله عليه :
باب رسيدن به كمالات و لقاءالله مفتوح است . حيف نيست اين مراحل را كه از راه بندگي حاصل مي شود ؛ نداشته و از آن محروم باشيم!
جرعه وصال ؛ ص68
حضرت آيت الله بهجت:
ما طلاب بايد در اين فكر باشيم كه چگونه مي توانيم يك امضا و تاييدي از مولايمان حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بگيريم؟! يعني چگونه درس بخوانيم ،و چگونه رفتار كنيم كه مولايمان ما را امضا و تاييد كند !!؟؟
بهجت عارفان،ص202
حضرت آيت الله بهجت:
ما در درياي زندگي در معرض غرق شدن هستيم ؛ دستگيري ولي خدا لازم است تا سالم به مقصد برسيم . بايد به ولي عصر عجل الله فرجه الشريف استغاثه كنيم كه مسير را روشن سازد و ما را تا مقصد ،همراه خود ببرد.
جرعه و صال ؛ ص24