زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول میطلبید و میگویید: “أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟”
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاندین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود:
«غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.
همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریهها ناراحت هستم!»
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد «در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم»
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- میباشد.
در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت میباشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. زیارت نامه میخواندند. همین زیارت نامه معمولی را میخواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟
حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
منبع: کتاب به سوی محبوب، و کتاب برگی از دفتر آفتاب.
مرحوم شیخ حسنعلي ا صفھاني (نخودكي ) به نقل از پسر ايشان: پدرم نقل می کردند؛ تصمیم خود را براي رفتن به نجف اشرف و اقامت دائم در آن كنار حرم امیر مومنان(ع) گرفته بودم.
در ايامي كه در مشھد مقدس بودم در يكي از اتاق ھاي صحن عتیق مشغول عبادتي بودم در حال ذ كر و مراقبه، ديدم درھاي صحن عتیق را بستند و اعلام كردند: امام رضا(ع) مي خواھند از زُوّار خود سان ببینند. پس از آن در محلي كه الان قبر [مرحوم شیخ حسنعلي اصفھاني معروف به نخودكي ] است، امام ھشتم (ع) روي صندلي نشستند و به دستور امام (ع) درھاي شرقي و غربي صحن عتیق را گشودند تا زوار از در شرقي داخل و از در غربي خارج شوند.
ديدم صحن مملو از جمعیتي است كه برخي به صورت حیوانات مختلف بودند و از مقابل حضرت میگذشتند، حضرت دست نوازش بر سر ھمه میكشیدند حتي آنھا كه به صورت غیر انسان [حیوان] بودند و به ھمه عنايت میكردند. پس از اين از رفتن به نجف منصرف شدم و چشم امید به الطاف امام رضا (ع) بستم. تصمیم گرفتم كه باقي مانده عمرم را در مشھد مقدس در جوار حرم امام رضا (ع) سپري كنم.(سرانجام ھم در ھمان جايي كه امام رضا(ع) نشسته بودند به خاك سپرده شدند.)
نشان از بینشانھا، ص 33
(مرحوم اصفھاني (نخودكي) از شھر اصفھان به مشھد مقدس آمدند و در آن جا مشغول خدمت مردم و عبادت بودند اما سالي كه آن اتفاق در مسجد گوھرشاد مشھد افتاد چون حاكم وقت از وجود ايشان در مشھد ناخرسند بود ايشان به نخودك رفتند و به ھمین خاطر معروف شدند به نخودكي. ھنگام مرگ به تنھا پسرش میگويد:” امر میان حیات يكي از ما دو نفر بود كه من مرگ را براي خود انتخاب كردم و حیات را براي تو . چون ديدم تو جوان ھستي بھتر میتواني خدمت كني بدان اگر از خدمت مردم خود را كنار بكشي ھمان وقت پايان عمر تو خواھد بود.)
پیوند: http://www.mojtabatehrani.ir
روی عن علی بن الحسین (علیهماالسلام) قال:
«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ.»
روایتی از امام زین العابدین(صلواتاللهعلیه) منقول است که حضرت فرمودند: مؤمن پنج نشانه دارد.[1] اوّل؛ «الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ»، مؤمن حالت کنارهگیری از گناه دارد، آن هم در موقعی که غیر از خدا حاضر و ناظری نیست. اگر کسی در عَلَن معصیتی را ترک کند، مثلاً شرب خمر نکند یا نعوذ بالله با نامحرم نامشروع برقرار نکند، خوب است، امّا این ترک گناه در عَلَن، گویای این نیست که این فرد بهاصطلاح ایمان قوی داشته باشد.
اگر در جایی که جز خدا کسی نبود، گناه را ترک کرد، آنجا معلوم میشود که ایمان در قلب او رسوخ کرده است و به تعبیر اهلش اعتقاد، از واردات قلبیّه او شده است، چون جز خدا هیچکس را حاضر و ناظر نمیبیند و خودش را در محضر الهی میبیند؛ لذا این ترک گناه خیلی ارزشمند است.
دوم؛ «وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ»؛ وقتی مؤمن تنگ دست است، به مقدار توانش در راه خدا انفاق میکند و صدقه میدهد. این مورد نیز گویای این است که وابستگی مؤمن به خدا از نظر درونی قوی است. چون آن کسی که دستش خالی نیست بلکه از امور مادّی پر است و فراوان دارد، اگر چهار سنّار هم به این و آن کمک کند، خوب است، امّا خیلی هنر نکرده است. چرا؟ چون دستش پر است. اگر کمکی هم کند، چیزی از او کم نمیشود. اگر آنجایی که میبینی از تو کم میشود و نسبت به امور دنیایی تعلّق داری، آنجا انفاق کردی ارزش دارد، «وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ».
سوم؛ «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ»، آنگاه که مصیبتی متوجّه مؤمن میشود، صبر میکند، تحمّل میکند، نعوذبالله زبان به شکایت از خداوند نمیگشاید. این صبر کاشف از این است که رابطه اش باخدا رابطهای معنوی و قوی است، «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ»، این عمل ارزشمند است.
چهارم؛ «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»، حلم یعنی بردباری، آنگاه که نیروی خشمش برانگیخته میشود و عصبانی میشود، خودش را کنترل میکند و این حلم و بردباری کشف از ایمان او میکند. مؤمن هنگام خشم جلوی خودش را میگیرد تا خشم و غضبش افسار گسیخته نباشد. این هم یکی از نشانههای مؤمن بود.
پنجم؛ «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»، معمولاً کسانیکه مبتلا به دروغگویی میشوند، به خاطر یکی از این دو چیز است: یا جلب منفعت است یا دفع ضرر، ریشة دروغگویی ایندو هستند. شخص چون میترسد که منفعتی را از دست بدهد، دروغ میگوید. مثلاً مشتری آمده، برای آنکه نکند از دستش بدهد به او دروغ می گوی ، از خوف اینکه منفعتی را از دست بدهد دروغ میگوید، یا از آنطرف، از اینکه ضرری متوجّهاش شود، بیم دارد. آنجا خوف از دست رفتن منفعت بود، این یکی خوف از جلب ضرر است، لذا دفع ضرر هم علّت متوسّل شدن به دروغ میباشد. اوّلی جلب منفعت بود، دوّمی دفع ضرر. «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ». آنجایی که مؤمن بیم دارد نفعی از دستش برود یا ضرری متوجّهاش شود، بازهم راست میگوید.
لذا حضرت پنج مورد از نشانههای خیلی مهمّی مؤمن را فرمودند و اگر انسان واقعاً دارای این خصلتها باشد، از نظر ایمانی بهترینِ افراد است.
بحار الانوار ج64 ص293
چهار شنبه 21 تیر 91 - 21 شعبان 1433
.
آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آيت الله العظمی حاج آقا مجتبي تهراني(قدس سره)
حضرت استاد در سال 1316 ه.ش در خانواده اي از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم آيتالله ميرزا عبدالعلي تهراني، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الیاللهتعالی اهتمام ویژه داشت.
حضرت آيتالله حاج آقا مجتبي تهراني، طبق رسم تمامی خاندان های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق العاده ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایة الطاف حضرت علی بن موسی الرّضا8 مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزة نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به سوی خود جذب می کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند. حضرت استاد با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را بهسرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت.
در جدّیت و پشتکار معظّم له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به اندازه ای بود که حضرت امام به طلبة خوش فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته جات درس بیعشان را جمع آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید.
مرحوم آیتالله تهرانی میگفت: خیال میکنیم از خدا بهتر میفهمیم؛ این است که گره پس از گره در کار ما میافتد و بعد هم مینشینیم ناله میکنیم. ناله نکن! از همان اوّل برو گناه را ترک کن.
حاج آقا جواد گلپايگاني نقل كرده اند كه مرحوم آيت الله العظمي خويي فرمودند:
ما در نجف اشرف در خانه ي 20 الي 30 متري زندگي مي كرديم ؛ خانم بنده روضه مي گرفت و مزاحم مطالعه ي من بود .من به ايشان گفتم : روضه خواني در منزل مزاحم مطالعه ي من است ؛ روضه ترك شد ولي چشمم مبتلا به درد شديدي شدكه هر چه مراجعه كردم خوب نشدو دكترها از معالجه ي آن مايوس شدند ؛ متوسل شديم؛ در عالم رويابه من گفته شد : بنا بود شما كور شويد ولي حالا كه متوسل شديد با تربت استشفا كنيد ؛ با تربت استشفا كردم خوب شدم.
( روزنه هايي از عالم غيب ؛ ص 186)
- سفارش می کنم به اینکه ، لباس سیاهی که در ماه های محرم و صفر می پوشیدم جهت حزن و اندوه در مصیبت های آل رسول (علیهم السلام ) با من دفن شود .
- و سفارش می کنم تسبیحی از تربت امام حسین (ع) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار می کردم با من دفن شود.
-و سفارش می کنم دستمالی را که اشک های زیادی در رثای جدم حسین مظلوم (ع) و اهل بیت مکرّم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می کردم بر روی سینه در کفنم بگذارند…
-و سفارش می کنم جنازه ی مرا روبروی مرقد مطهّر بی بی فاطمه ی معصومه قرار داده و در این حال یک سر عمامه ام را به ضریح مطهّر و سر دیگر را به تابوت بسته و به هنگام دخیل در این هنگام مصیبت وداع مولای من حسین مظلوم با اهل بیت طاهرینش را بخوانند … .
-و سفارش می کنم جنازه ی مرا در حسینیه ای که تاسیس کرده ام برای عزای جدّم قرار داده و همین عمل بستن عمامه را تکرار کنند؛ بدین ترتیب که یک سر آن را به منبر سیدالشهدا (ع) و سر دیگر را به تابوتم بسته و همانگونه مصیبت وداع را بخوانند.
- همچنین هنگامی که جسدم را در قبری که در کتابخانه ی عمومی خود ؛ در شهر قم تاسیس کرده ام می گذارند ؛ مصیبت وداع امام حسین (ع) را بخوانند.
( اقتباس از کتابچه ی وصیت نامه ی الهی اخلاقی ؛ ص 19 الی 22)
مظهر رحمت پروردگار
از مرحوم آيت الله العظمي بهجت ( رحمه الله عليه) نقل شده است كه فرمودند: مرحوم علامه در بندي در حرم كربلا؛ خطاب به امام حسين عليه السلام عرض كردند : به حق مادرت زهرا ( سلام الله عليها ) شمر را شفاعت مكن!
از ايشان پرسيدند : مگر حضرت از شمر هم شفاعت مي كند ؟ جواب دادند: امكان دارد ، زيرا اينها مظهر رحمت پروردگارند.
(در محضر آيت الله العظمي بهجت ؛ ج 1، ص 128)
راه نجات
مرحوم شيخ رجبعلي خياط فرموده اند : به نظر حقير اگر كسي طالب راه نجات باشد و بخواهد به كمال واقعي برسد و از معاني توحيد بهره ببرد ، بايد به چهار چيز تمسك كند:
اول :حضور دائم . دوم : توسل به اهل بيت . سوم:گدايي شبها ( شب زنده داري و تهجد) چهارم : احسان به خلق.
كيمياي محبت ،ص 149.
سفره ي احسان
مرحوم كربلايي احمد تهراني مي فرمودند:
تمام اين عزاداري ها و مجالس و روضه ها ، براي اين است كه فاسق و فاجر و مومن ، همگي بر سر سفره ي احسانسيدالشهدا عليه السلام نوراني شده و مورد مرحمت حضرت باري تعالي قرار گيرند.
خداوند مي خواهد به بهانه اي از سر تقصيرات اين يك مشت خاك بگذرد و گريه بر امام حسين عليه السلام بهترين بهانه است.
(رند عالم سوز ؛ ص 135)
كشتي نجات
مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي مي فرمودند:
ماه محرم يكي از ماه هاي تكامل است و محبت و عزاداري براي امام حسين ( عليه السلام ) انسان را زود به مقصد مي رساند.
كلّنا سفن النّجاه و سفينه الحسين اسرع.
همه ي ما اهل بيت كشتي نجات هستيم ؛ ولي كشتي نجات امام حسين (عليه السلام) سريعتر است.
(طوباي كربلا؛ ص 194)
علامه طباطبايي:
ممكن است انسان گاهي از خدا غافل شود ؛ خدا يك تب سخت و خطرناك چهل روزه به او بدهد ؛ براي اينكه يك بار از ته دل بگويد : «يا الله »و به ياد خدا بيفتد.
جرعه هاي جان بخش ،ص 228
اسود و علقمه گويند: بر على (ع) وارد شديم در پيش آن حضرت طبقى بافته شده از ليف خرما بود، در ميان طبق دو گرده نان جوين مشاهده كرديم، نخاله آرد جو بر روى نانها آشكارا ديده مىشد، على نان را برداشت و بر روى زانوى خود گذاشت تا آن را بشكند . آن گاه با نمك ميل فرمود . به كنيزى كه نامش فضه بود گفتم چه مىشد اگر نخاله اين آرد را براى على (ع) مىگرفتى؟
در اين هنگام اميرالمؤمنين (ع) تبسم نموده فرمود: من خودم دستور دادهام نخالهاش را نگيرد . گفتم براى چه يا على؟ !
فرمود: زيرا اين طور نفس بهتر ذليل مىشود و مؤمنان به من پيروى خواهند كرد تا وقتى كه به اصحاب ملحق شوم .
(انوار نعمانيه، ص18)