عشق و آزار
01 فروردین 1391
صبح بيتو رنگ بعد از ظهر يك آدينه دارد
بي تو حتي مهرباني حالتي از كينه دارد
بي تو ميگويند تعطيل است كار عشقبازي
عشق اما كي خبر از شنبه و آدينه دارد
جغد بر ويرانه ميخواند به انكار تو اما
خاك اين ويرانهها بويي از آن گنجينه دارد
خواستم از رنجش دوري بگويم، يادم آمد
عشق با آزار خويشاوندي ديرينه دارد
در هواي عاشقان پر ميكشد با بيقراري
آن كبوتر چاهي زخمي كه او در سينه دارد
ناگهان قفل بزرگ تيرگي را ميگشايد
آن كه در دستش كليد شهر پر آيينه دارد
قیصر امین پور