شيرينى شب عيد
03 اسفند 1390
مرد فقيرى كه نتوانسته بود آجيل و شيرينى عيد را فراهم كند،ناچار تشت و لگن خانهاش را برد و فروخت، تا با پول آن شيرينى شب عيدش را بخرد. همسايه او از اين قضيه مطلع شد روزى براى عيد ديدنى به خانه مرد فقير رفت بعد از احوال پرسى و روبوسى صاحبخانه به مهمان تعارف كرد كه از شيرينى و آجيل بخورند ومهمانان تعارف و خوددارى مىكردند صاحبخانه كه ملتفت شده بود آنان مراعات حال او را مىكنند گفت: ملاحظه شما، ديگر براى ما تشت و لگن نمىشود.
(تمثيل و مثل جلد2)