شمعی که سوخت و حق را نمایاند
جواد محدثی
کلمات را توان انعکاس عمق مصیبت نیست. آری «زهرا شهید شد» اما آیا این حادثه سهگین در همین سه کلمه میگنجد؟ شدت مصیبت را باید در پشت خمیده سپهسالار اسلام و زانوان در بغل گرفته سردار بدر و خیبر جست.
این طوفان سهمگین، علی را بر خاک نشانده و او که مثل صبر است و از آن پس نیز تاریخ شاهد 25سال استخوان در گلو و خار در چشم بودن صبورانه و سیسال خون دل خوردنش خواهد بود، بیتاب شده و از خوف طولانیشدن عمرش پس از زهرا مینالد. آری این علی است که در فقدان فاطمهاش آرزوی مرگ میکند.1
امیرمومنان در فراق پیامبر اینقدر بیتابی نکرد، گفت که اگر رسول خدا امر به شکیبایی نکرده بود، آنقدر گریه میکردم که اشکهایم خشک میگشت. او آنجا صبوری ورزید اما امروز بیشکیب شده است. او در کنار قبر همسر جوانش، رسول خدا را خطاب میکند که: یا رسولالله از فراق دختر برگزیدهات صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته… از این پس غصهام همیشگی و شبهایم در بیداری خواهد بود تا خداوند مرا نیز به سرایی که تو در آن مستقری رهنمون شود و مرگم فرا رسد.2
مصیبت آنقدر بزرگ است که حتی علی هم توان بازگفتن ندارد. امیر مظلوم و تنها در ادامه نجوای خود با پیامبر میگوید:«ای رسول خدا، امانت تو اکنون بازگردانده شد و سپردهای که به من داده بودی بازپس دادم…
بهزودی دخترت از همدستی امت تو بر ضد من و برای درهم کوبیدن او و گرفتن حقش خبرت خواهد داد، پس تو خود شرح ماجرا را از او بازپرس که چه بسیار دردهای سوزنده و متراکم در دل پنهان داشته و راهی برای اظهار آنها نیافت و بهزودی خواهد گفت و خداوند میان ما حکم خواهد فرمود كه او بهترين حكمکنندگان است.3
در هجوم غم و غصه فقدان زهرای مرضیه بر قلب امیرالمؤمنین سایه حقایق تلخی را باید جست که این مصائب را رقم زد و این سؤال بزرگ همواره بر پیشانی تاریخ اسلام خودنمایی خواهد کرد که چگونه امت پیامبر برای در هم کوبیدن تنها دختر او همدست شدند؟ چرا فاطمه اطهروصیت کرد تا شبانه و مخفیانه دفن شود و صاحبمنصبان در تشییع و تدفین او حاضر نشوند؟ مسلمانانی که اندکی قبل، در رحلت رسول گرامی اسلام دستهدسته بر پیکر مطهر آن حضرت نماز گزاردند، چرا اکنون توفیق حضور بر پیکر جگرگوشه رسول را نیافتند؟
این سؤالات نه بدان جهت اهمیت مییابد که زهرای مرضیه تنها فرزند بازمانده از پیامبر اکرم است بلکه شخصیت و اوج مقام اوست که موضوع را بسیار سرنوشتساز میکند؛ مقامی بلند که گوشههایی از آن در کلمات نبی بزرگ ما چنین انعکاس یافته است:«هرکه فاطمه را میشناسد که میشناسد و هرکس او را نشناخته بداند که او پاره تن من و قلب و روح من است…»4
و میفرمود:«از فاطمه بوی بهشت استشمام میکنم»5 و مکررا میفرمود:«فاطمه سرور زنان از ابتدا تا انتهای عالم است.» پیامبر اکرم در عبارات متعددی خشم و غضب و رضایت و خشنودی صدیقه طاهره ا معادل خشم و خشنودی خود دانستهاند که به وضوح و همچنین بر اساس تصریحات آن حضرت، معادل غضب و رضای خداوند است. این فرمایش رسول خدا علیرغم مناسبات سخت دخت گرامی پیامبر با دستگاه خلافت در مدت کوتاه عمرش پس از پدر، حتی در معتبرترین کتاب در نزد اهل سنت، یعنی صحیح بخاری که سخت بر صحتش پای میفشرند نیز آمده است. حال باید دوباره پرسید، چگونه تنها دخت بازمانده از پیامبر اسلام که روح و جان آن حضرت و ملاک رضا و غضب خدا و رسول بود مورد هجوم سخت و خردکننده و بیمهری قرار گرفت آن هم در زمانیکه از رحلت پدر گرامیاش جز چند یا چندین روز نمیگذشت؟
عمر فاطمه اطهر پس از پدر بسیار کوتاه بود اما او در همان مدت کم با عملکرد مثالزدنی خود در تبیین و دفاع از حق، چراغ هدایتی را تا قیامت برافروخت که برای هر کس که طالب یافتن راه راست باشد میدرخشد و با شهادت مظلومانه و وصیت نمودن داهیانه، این نور را غیرقابل پوشاندن و خاموش کردن ساخت.
زهرای مرضیه در اوج کشاکشهای دوران کوتاه حیاتش پس از پیامبر اکرم همواره در کار ترسیم تابلوی هدایت بود. حتی آنجا که در ماجرای فدک، برای نخستین بار در مسجد پیامبر برای مسلمانان خطابه خواند؛ خطابهای که هرگز در عمق و زیبایی همانندی نخواهد داشت. کلماتی که در فضاحت و بلاغت به خطابههای امیرالمؤمنین پهلو میزند.
پینوشتها
1. بحارالانوار، ج22، ص547.
2. نهجالبلاغه، خطبه202.
3. امالی طوسی، ص109.
4. بحارالانوار، ج27، ص62.
5. همان، ج43، ص5.