سرد
17 اسفند 1390
دخترک با دستهاي كوچكش برف را گلوله ميكرد و روي آدم برفياش ميچسباند تا بزرگتر شود.
ـ مامان! آدم برفي سردش نميشه؟
ـ نه عزيزم، اون كه قلب و روح نداره.
ـ يعني مثل بابا؟
مادر با بهت به دخترك خيره شد. يادش آمد كه هميشه همسرش را با همين صفات ياد ميكرد. مثل اينكه جلوي دخترك بياحتياطي كرده بود.
ناهيد اشكبوس