بسم رب الشهدا و الصدیقین
سالها بود كه سر آغاز نامه هايمان اين گونه بود: « بسم رب الشهدا و الصديقين » ؛ حال چه خبر شده كه نوشتن اين جمله ابتدايي در نوشته هامان موجب وهن ماست. ما را چه شده ! شايد آنقدر از شهدا و صديقين فاصله گرفتيم كه اين جمله براي ما وصله ناجور به حساب مي آيد . ما كه سالهاست صداقت را لب طاقچه گذاشته ايمو گاه گاهي مانند قرآن لب طاقچه به آن قسم مي خوريم،چطور قسم به خداي صديقين بخوريم . ما كه سال هاست چشم به روي فرزندان بي بابا كه فقط كوله پشتي و چفيه اي از بابا ديده اند و يك عمر با خيال آن سر كرده اند؛ بسته ايم و حقوق بنياد شهيدشان را به رخشان مي كشيم و درد بي پدري را با سهميه دانشگاه و حقوق ما هيانه شان معامله مي كنيم ؛ چطور به خداي شهدا قسم بخوريم!
شايدِ ديگري هم هست: شايد آن قدر رنگ و لعاب شعارهاي زرورق پيچيده ي امروزي مدهوشمان كرده كه فراموش كرديم رب و پرورش دهنده اي داريم كه ما را هر آن و لحظه اي به كماله مي پروراند.
دريغ از كمي قدر شناسي ،ما را چه شده… .
زينب رحيمي طلبه سطح 3