برکتی در این پول هست
خاطرهای از آقای س. محمدی ( طلبه )
وقتی به موعد تمدید اجارة خانه نزدیک میشویم، دیگه تاب تحمل دیوارها و فضای خانه را ندارم، چون مطمئنم که برای پیداکردن خانهای مناسب و نه خیلی گرانتر باید کفش آهنی بپوشم. از چندماه قبل از سررسید اجارهنامه، به همهجا سرک میکشم. میبینم و میشنوم که توی روزنامه و تلویزیون و حتی محافل دوستانه، همهجا حرف از این است که خانه گرانتر شده و اجارهها بالا رفته، باشنیدن این خبرهای داغ ـ که شاید خودش یکی از عوامل گرانی باشد ـ آه از نهادم بلند میشود. با همسرم به فکر چاره میافتیم، به دوست و آشنا تلفن میکنیم و سراغ خانة مناسب را میگیریم و میسپاریم که اگر مورد مناسبی پیدا کردند ما را خبر کنند، شهر را بالا و پایین میرویم ولی چه فایده که متأسفانه انگار املاکیها و صاحبخانهها با همدیگر دست بهیکی کردهاند تا قیمتها کموبیش همهجا یک جور، سرسامآور باشد.
حالا همة این مسائل بهکنار، با زرق و برق این جامعه و ترویج تجملات که در همهجا به چشم میخورد چه باید کرد؟ بعد از یک صلةرحم یا دیدار یک دوست یا چرخی در کوچه و خیابان، هزار و یک فکر خرید به ذهنمان میرسد، ولی با یک حساب و کتاب جزئی میفهمیم که باید آنها را در فهرست خرید برنامة پنجسالة دوم بگذاریم، ولی با حسرت آنها چه کنیم که لحظهای امانمان نمیدهد؟ حتی اگر خودمان را هم به نوعی راضی کنیم، با بچهها چه کنیم؟ اگرچه ما خوب یادگرفتهایم که چهطور سر این طفلکها را شیره بمالیم که اصلا نفهمند، ولی امیدواریم که عواقبی در پی نداشته باشد ولی اگر هم با اِعمال روشهای روانشناسانة درست و صحیح بر روی روح بچهها اثرات سوئی عارض نشود ولی بر روی جسم آنها و خودمان شک داریم که با اوضاع و احوال قیمتهای کنونی، اثرات منفی نداشته باشد.
ما میدانیم که آقا هوای این سربازان سراپا تقصیر خود را دارد و خودش با گوشة چشمی نظری به ما کرده و برایمان دعا میکند تا پرطاقتتر، صبورتر و قانعتر و البته با معنویتتر شویم.