اى وارثان انقلاب راز پيروزى را نگهداريد
استاد سيد محمد جواد مهرى :
سرانجام پس از سالها جنايت و ستم، شب پره خون آشام، در ميان فريادهاى بلند ملت (مرگ برشاه) به سراشيبى سقوط، سرازير شد و به وادى برهوت رهسپار گرديد.
موج خروشانى كه توسط رهبر و معمار انقلاب اسلامى در ايران، حضرت امام خمينى قدسسره، پديد آمده بود و توام با عصيان ملى در تمام ادارات، موسسات، نهادها،كارخانهها، بازار و حتى ارتش شده بود شاه را كه سمبل ظلم و جنايت و الگوىوحشيگرى و خيانتبود، به سقوطى مرگبار كشاند و جهان را وحشت زده كرد. اربابانزالوصفت و استثمارگر شاه كه مىپنداشتند طرحهاى پيشرفتهشان مىتواند حكومت پوشالىشاه را نگه دارد، يا لااقل رژيمى را جايگزين او كند كه با تمايلات و هواهاى آنان،سازگار باشد، اين بار سختبه وحشت فرو رفته و شگفت زده شدند كه چه شد؟! چگونهشاه رفت و قدرت آنان نيز پس از سقوط شاه از بين رفت؟ راستى مگر ممكن است ملتىبا نداشتن سلاح و نيروى اهريمنى، بتواند رژيمى مسلح را از پاى درآورد و به سقوطوادارد در حالى كه تمام قدرتهاى بزرگ دنيا پشتوانههايش مىباشند؟
اين جا بود كه برخى فهميدند: آرى! مىشود!! ممكن است فرياد بر سلاح پيروز گرددولى با تكيه بر قدرت محض لايزالى نه قدرتهاى پوشالى.
البته من بر اين باورم كه هنوز تحليلگران و سياستبازان غرب، پس از گذشت نوزدهسال از انقلاب، نتوانستهاند بفهمند راز پيروزى اين ملت چه بود. هنوز وقتى سخن ازپيروزى انقلاب اسلامى در ايران مىشود، عوامل مادى را پيش مىكشند و كمبودهاى مادىبه اضافه جو خفقان حاكم بر آن زمان و جلوگيرى از آزادىها را عامل انقلاب و نهضتمىدانند.
بدون شك جو خفقان حاكم بر آن زمان و جلوگيرى از آزادىها را عامل انقلاب و نهضتمىدانند.
بدون ترديد جو خفقان و وحشتى كه رژيم براى عموم ملتخصوصا مومنين، خلق كردهبود، قطعا در پيشرفت نهضت موثر بوده ولى هرگز كمبودها تاثيرى نداشته است، بهويژه اين كه كمبود چشمگيرى در امور مادى در آن زمان به چشم نمىخورد، و شايدپس از پيروزى و در دوران جنگ تحميلى در اثر تحريمهاى ابر جنايتكارانكمبودها، چهره روشنتر و بارزترى داشت ولى هرگز مردم، صحنه را خالى نكردند و خودرا جداى از انقلاب ندانستند.
باز هم در اين جا پرانتزى باز مىكنيم و مىگوئيم: بايد دولت مردمى تلاش كند تاپس از سالها محروميت، افق روشنترى را براى فقر زدايى، ايجاد نمايد و با همكارىعموم مردم به ويژه كارشناسان اقتصادى، به وضعيت نابسامان موجود خاتمه دهد كهانشاء الله چنين نيز خواهد شد.
بگذريم! بحث درباره شگفتى غربىها بلكه تعجب و حيرت تمام جهانيان از پيروزىخون بر شمشير و معنويتبر ماديت و حق بر باطل در ايران بود، كه چگونه اينانقلاب، همه را بهت زده كرد.
پال هنت (كشيش انگليسى) كه در روزهاى گرم انقلاب، در اصفهان به سر مىبرد درخاطرات خود چنين مىنويسد:
«ما هرگز باورمان نمىشد ايران در آستانه يك انقلاب قرار داشته باشد. حالا كهبه گذشته مىنگريم، علت اين ناباورى خود را فقط در عدم آگاهى نسبتبه عمقاحساسات مردم ايران مىيابيم كه اين مردم چگونه شاه را عامل اجراى سياستهاى ضداسلامى غربى به شمار مىآورند.» (1) تازه او نتيجه انقلاب را احساسات عاطفى مردممىداند و باز هم از انگيزه واقعى انقلاب غافل است.
راز پيروزى
ستونهاى پيروزى انقلاب اسلامى ايران را مىتوان در سه كلمه خلاصهكرد:
1- خدا
2- رهبر
3- ملت.
اول: قيام لله
مهمترين و اساسىترين عامل پيروزى، قيام لله بود، و اين هماننكته حساسى است كه كاملا از ديد غربىها و سياست مآبان مادىگرا، خارج و از حيطهتفكر محدود آنان بيرون است و براى آنها و دنبالهروانشان واژهاى است نامفهومزيرا با آن انسى نداشتهاند تا بشناسند.
امام (قدس سره) در اين باره چنين مىفرمايد:
«رمز پيروزى ما در اين بود كه نهضت ما تنها سياسى نبود. فقط براى نفت نبود!
جنبه معنوى و اسلامى محض بود. رمز پيروزى، اتكال به قرآن، و شيوه مقدس شهادت است.
در عين حال كه با تانكها و مسلسلها روبرو بودند، با دستخالى پيروز شدند. مشتبر تانك غلبه كرد. شما رمز پيروزى را حفظ كنيد.» اگر «قيام لله» شد و فقطخدا مد نظر بود، يك نفر با دستخالى مىتواند در برابر تمام بتپرستان بايستد ومقاومت كند و پيروز شود. يك ابراهيم خليل(ع) به تنهايى مىتواند يك امتباشد.
«ان ابراهيم كان امه قانتا لله» (2) ابراهيم به تنهايى يك امتخداپرستبود.
اگر قيام لله شد، يك جوان با آن همه غرور جوانى و تمايلات و غرائز طبيعى، همهرا پشتسر مىگذارد و با فرياد «الله اكبر» به استقبال تانك و مسلسل مىرود ومرگ را گرم در آغوش مىفشارد و خم به ابرو نمىآورد.
جز خدا چه انگيزهاى دارد آن جوان قهرمانى كه در چنگال پليدترين خون آشامانقرن، در اسارت بعثىها قرار گرفته، فرياد مىزند: «مرگ بر صدام ضد اسلام»؟
راستى آيا در تاريخ سراغ داريد رهبرى اين چنين جوانانش را تربيت كرده باشد،جز در دوران رسالت و تربيتشدگان خاص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)؟
اين چه قدرتى است كه يك انسان اميدوار به زندگى را در زير شكنجه بعثيان وامىدارد كه تولى و تبراى خود را علنا اعلام نمايد و با فرياد خود دشمن را رسواسازد؟ آيا اين انگيزه را مىشود با معيارهاى مادى فهميد و سنجيد؟! جز كسب رضايتپروردگار، چه انگيزهاى دارد آن كودك سيزدهسالهاى كه مواد منفجره را بر خودمىبندد و به زير تانك دشمن مىرود؟ و چه انگيزهاى داشتند آن غريبان دوران گرمانقلاب كه خود را ميان خون و دود افكندند و با نثار جان شيرين، پيروزى را براىما به ارمغان آوردند، هرچند خود براى هميشه از لذت دوران پس از پيروزى، محرومماندند؟
جز خدا چه انگيزهاى دارد آن مادر مهربانى كه با اشك ديده، فرزند بسيجيش راآماده فرستادن به جبهه نور مىكند، در حالى كه مىداند بازگشتى براى فرزند دلبندشنيستيا اگر هم باشد به صورت معلول و يا حداقل مجروح است؟
كجايند آنان كه تحليلهاى مادى مىكنند از اين جوانانى كه تمام حجابهاى نفسانىرا دريدند و تمام تعلقات مادى را پشتسر گذاشتند تا راز و رمز انقلاب را، بنا بهخواسته امام و راهبرشان، نگه دارند و ما بايد همه به اين سفارش امام، جامه عملبپوشانيم و آن را در عمل نه تنها در سخن حفظ كنيم.
دوم: رهبرى آگاه و بيدار
رهبرى نقش بسيار مهمى بلكه اساسىترين نقش را ايفامىكند. چه كسى است كه مردم را به سوى قيام براى خدا سوق دهد؟ چه كسى است كه راهپيروزى و سرافرازى را به مردم بنماياند؟ چه كسى است كه مستضعفان را به انقلاب وپيكار عليه مستكبران دعوت كند؟ چه كسى است كه خواهان تحقق اسلام واقعى در جهاناست؟ و سرانجام چه كسى است كه بر قلوب و دلهاى مردم حكومت مىكند و آنها را رنگخدايى مىبخشد؟
آرى! امام رضوان الله عليه پيش از آن كه مردم را به انقلاب عليه طاغوت وادارد،انقلابى را در درون دلهايشان آغاز كرد.
انقلاب امام، انقلابى بود عليه تمام ارزشهاى به ارث مانده از دوران ستمشاهى;انقلابى بود در روشها، منشها، اخلاق و سنتهاى جاهلى.
انسانهايى كه گاهى براى به دست آوردن وسائل بهتر زندگى، تظاهرات بر پامىكردند، چنان متحول شدند و چنان با سخنرانىها و رهنمودها و فعاليتهاى هميشهجاويد امام در طى بيش از پانزده سال، انقلابىاى شدند كه راه چند ساله را يك شبهطى كردند. جوانانى كه به فكر آرايش ظاهرى خود بودند و دنبال شهوات نفسانى راهمىافتادند، اين بار در جستوجوى حقيقت، راه شهادت را پيش گرفتند و حسينوار«هيهات منا الذله» را سر دادند و در يك تحول بزرگ، ارزشهاى طاغوتى را مبدل بهارزشهاى قرآنى كردند. و اين مهمترين كارى بود كه امام آغاز كرد.
اگر امام مانند ليبرالها مىخواست تكيه بر مسائل مادى كند و مردم را عليهحكومت، به انگيزه بهتر زيستن، بشوراند، هرگز انقلاب پيش نمىرفت و اگر هم پيروزىظاهرى به دست مىآمد، فقط براى چند روز بيشتر دوام نداشت. آن انقلابى كه ادامهداشت و ان شاء الله تا انقلاب مهدى آل محمد ادامه خواهد داشت، به خاطر اين استكه قلوب مردم متحول شد و انقلاب عليه نفس اماره بود.
اين علت جاودانگى امام و انقلاب است.
اگر مردم فرياد «الله اكبر» و «لا اله الا الله» سر مىدادند، تنها يك شعارنبود، بلكه در عمل نيز از اطاعت هرچه ماسوى الله بود دستبرداشتند و جز حكومتالهى چيزى در سر نمىپروراندند. اگر مردم در ميان تظاهرات به نماز مىايستادند،در ساير اوقات نيز با همان حال خضوع و خشوع و همان انقلاب درونى، به نماز ونيايش مىپرداختند.
اگر «نه شرقى نه غربى» مىگفتند، راستى از همه آنها بريده بودند و تنها خدارا در نظر داشتند و او را حاكم بر خود مىدانستند و براى به ثمر رساندن آنانگيزه الهى بود كه جان و مال و همه دارايى خود را در طبق اخلاص مىگذاشتند.
و امام چه زيبا توصيف مىكند:
«و چه غافلند دنيا پرستان و بىخبران كه ارزش شهادت را در صحنههاى طبيعتجستجو مىكنند و وصف آن را در سرودها و حماسهها و شعرها مىجويند و در كشف آن ازهنر تخيل و كتاب تعقل، مدد مىخواهند و حاشا كه حل اين معما جز به عشق ميسرنگردد كه بر ملت ما آسان شده است.
و اينك ما شاهد آنيم كه سبك بالان عاشق شهادت بر توسن شرف و عزت به معراج خونتاختهاند ودر پيشگاه ظمتحق و مقام جمع الجمع به شهود و حضور رسيدهاند و انقلابما در اوج قله عزت و شرافت، مشعلدار هدايت نسلهاى تشنه است و اينها همه از بركتسحر شهيدان است و ما در انتظار رويتخورشيديم».
اى مردم! به خدا راز بقاى ما و دوام عزت ما فقط و فقط در نگهدارى از ارزشهاىانقلاب است. نگذاريد خداى نخواسته به خاطر خوشايند استثمارگران غربى كه به خونما تشنهاند و شيداى نفت و معادن ما هستند، ارزشهاى انقلاب، يكى پس از ديگرى ازميان برداشته شود يا كم رنگ گردد. نگذاريد خون شهيدان ما به خاطر برخى تعارفهاىمرموز پايمال شود، نگذاريد دست آورد مقدس خون شهيدان و ايثارگران و دفاع مقدسبسيجيان مظلوم، لكهدار گردد. ما انقلاب كرديم كه با تمام مظاهر فساد و بىبند وبارى در صورتهاى گوناگونش مبارزه كنيم نه اين كه خود به نحوى خداى نخواستهدر پيدايش آنها موثر باشيم! ما انقلاب كرديم كه وابستگىهايمان از بين برود، نهاينكه خود شعار «هيهات منا الذله» را سر بدهيم و دست ذلتبه سوىابرجنايتكاران پليد بلند كنيم.
ما همه موظفيم كه ضمن نگهدارى وحدت ملى كه خود دست آورد مهم انقلاب استحرارت انقلابى را همچنان در ميان اقشار مختلف ملت نگه داريم و به سكون و جمودگرايش پيدا نكنيم. ما ضمن اين كه خود را جزيى لايتجزا از محدوده جهان مىدانيم وبا تمام سازمانهاى بين المللى همكارى مىنمائيم و با آغوش گرم از تمام ملتها،استقبال مىكنيم و عوامل تفرقه و جدايى را از خود دور مىسازيم و به دنيا روىمىآوريم و از همكارى با كشورهاى دوست، سر باز نمىزنيم، ولى هرگز نبايد ازمقدسات خود كه با خون دل امام و خون پاك فرزندانمان عجين شده است، كنارهگيرىكنيم يا خداى نخواسته آنها را عوامل پس گرايى بدانيم. اگر غربىها نتوانند وهرگز هم نمىتوانند احساسات مردم را درك كنند و از نيروهاى غيبى خدايى سر دربياورند، هيچ نيازى نيست كه ما به خاطر نفهميدن و درك نكردن آنان، آنقدر كوتاهبياييم كه حتى جوانمردىها و فداكارىها و ايثارهاى مردممان را ناديده بگيريم.
البته چنين وضعيتى پيش نيامده و ان شاء الله با بيدارى و هوشيارى رهبر معظمانقلاب كه يكى از نعمتهاى بزرگ الهى است و اميد استخداوند سايه بلند پايهاشرا بر سر اين ملت مستدام بدارد و با بيدارى مردم، پيش نيايد، ولى ما بايدهشدار دهيم و مردم را، چنان كه امام همواره برحذر مىداشت، از چنان روز خطرناكىبر حذر داريم و آنها را سفارش به حفظ راز و رمز انقلاب كنيم.
مسئولين ما نيز بايد با پيروى مجدانه از توصيههاى مقام معظم رهبرى به يارىامام و انقلاب بشتابند و ضمن اين كه در پى رفع مشكلات جامعه باشند، با همكارى ووحدت و انسجام بيشتر، روح امام را شاد و انقلاب را از گزندها مصون نگه دارند.
سوم: مردم
رهبر و ملت لازم و ملزوم يكديگرند، يعنى اگر رهبر نباشد، مردمسرگردان مىشوند و راه را از چاه تشخيص نمىدهند، و اگر رهبر باشد و مردم از اواطاعت نكنند، هيچ كارى از رهبر برنمىآيد و نمىتواند اهداف خويش را محقق سازد.
پس همچنان كه وجود رهبر لازم است، وجود مردمى اطاعت كننده و همراه و گوش بهفرمان رهبرى نيز لازم است، و اين دو از يكديگر جدا نيستند. راستى گاهى از اوقاتكه اين اطاعت و فرمانبرى مخلصانه را از ملت آگاه و وظيفه شناس ايران مىبينيم،براى پيامبران و انبياى گذشته كه سالها مردم را به سوى خدا دعوت مىكردند واجابت كنندهاى نداشتند، بسيار ناراحت و متاثر مىشويم. واقعا خيلى دردآور استكه پيامبرى اولواالعزم مانند حضرت نوح عليه السلام نزديك به هزار سال مردمرا دعوت به آئين حق كند و هيچ گوش شنوايى نداشته باشد، تا جايى كه گلهكنان بهخداى خود عرضه بدارد:
«قال رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا فلم يزدهم دعائى الا فرارا و انى كلمادعوتهم لتغفرلهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم واستغشوا ثيابهم و اصروا واستكبروااستكبارا» (3) بارالها! من قوم خويش را شب و روز دعوت كردم ولى هرچه بيشتر دعوتمىكردم، هرچه بيشتر از من دور مىشدند و من هرگاه آنها را دعوت مىكردم كه تو ازآنها بگذرى و گناهانشان را ببخشى انگشتها را درون گوش خود مىكردند و لباسها رابر سر خود مىكشيدند و از من فرار مىكردند و بر كار خود اصرار مىورزيدند و از حقروى برمىگرداندند.
و اين چقدر دردناك استبراى پيامبرى مهربان كه مردم را به سوى حق دعوت كند واين چنين از او و از آيين حقش روى برگردانند. و راستى هيچ ملتى و هيچ امتى درتاريخ بشر، قابل مقايسه با ملت ايران نيست; هم اينان كه پيامبر اكرم(ص) آنها رابرادران خود مىداند كه در آخر الزمان مىآيند و با اين كه او را نديدهاند، به اوايمان مىآورند و پابرجا و با استقامت از دين خدا دفاع مىكنند و پيرو راه انبياو اولياى الهى هستند. هم اينان كه وقتى آن آيه نازل مىشود كه مىفرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه اذله على المومنين اعزه على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لايخافونلومه لائم» (4) اى مومنان! هر كه از شما مرتد شد و از دين روى برگرداند، بىگمانخداوند قومى را مىآورد كه دوستشان دارد و آنها خدا را دوست مىدارند; نسبتبهمومنان فروتن و متواضع هستند و بر كافران سختگير، در راه خدا جهاد مىكنند و ازسرزنش هيچ سرزنش كنندهاى نمىهراسند; در آن حال حضرت رسول(ص) دستبر دوش سلمانزد و فرمود: «او و همشهريانش هستند». (5)
پيروان خمينى عزيز هستند كه مانند پارههاى آهن، با او و پشتسر او ايستادند ومقاومت كردند و از دين خدا و رسولش دفاع نمودند و با ايثار خون و جان و فرزند ومال، درختبارور اسلام را آبيارى كردند و از ملامت و سرزنش ملامت كنندگان شرقى وغربى نهراسيدند و با كافران و استثمارگران و استعمارگران، سختگير و بىتعارفبودند و در راه احقاق حق و ازهاق باطل، بىوقفه به پيش تاختند و با اطاعت ازفرمان ولى امرشان و رهبر و مقتدايشان، انقلاب را نگه داشتند و لحظهاى از صحنهنبرد با دشمن انسى و دشمن نفسى غافل نشدند و از پيكار با دشمنان حق، سرپيچى وتمرد نكردند «و قاتلوا المشركين حتى لاتكون فتنه و يكون الدين لله» (6) و به حقمىتوان گفت: آن اطاعتى كه مردم ايران از رهبرشان كردند، هيچ امتى در طول تاريخاز هيچ پيامبر و امامى نكرده است. مباركتان باد دهه فجر و گوارايتان باد پيروزى.
پى نوشت ها
1- پال هنت، كشيشهاى انگليسى، ترجمهابوترابيان، ص23.
2- نحل (16) آيه 120.
3- نوح (71) آيه7.
4- مائده(5)، آيه54.
5- الميزان، ج5، ص388.
6- بقره (2) آيه193.