امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، غايبِ حاضر
خدامراد سليميان
شايد براي برخي همواره، اين پرسش مطرح باشد که چگونه ممکن است کسي که غايب است، حاضر باشد؟ و يا در عين حضور، غايب باشد؟
نگارنده براي پاسخ به اين پرسش، به اجمال، مطالبي را تقديم ميکند؛ باشد با بهرهمندي از آموزههاي آفتابگون پيشوايان معصوم، هرچند اندک، از اين باور اساسي، رفع ابهام شود.
سالها پيش از زاده شدن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، آنگاه که معصومين عليه السلام از آن حضرت سخن ميگفتند، بيدرنگ به پنهان زيستي ايشان نيز اشاره مي کردند. اين پافشاري، بيش از آن که در جهت آگاه کردن شيعيان باشد، به منظور زمينهسازي غيبت و آماده کردن شيعيان براي پذيرش آن بود.
آنچه بر رمز و راز اين مسأله ميافزود، پافشاري معصومين عليه السلام بر حفظ جنبه سرّي اين حادثه بود. به طوري که آنچه در رهيافت بررسي سخنان ايشان ميتوان به دست داد، نسبت به آنچه بر ما پوشيده است، بسيار اندک و ناچيز مينمايد. اگرچه گاهي نيز به تناسب، گفتههاي ارزندهاي دربارة آن، به پيروان خود ميفرمودند.
نيم نگاهي به واژه غيبت
«غيبت» به معناي «پنهان شدن از ديدگان» است و غائب به کسي گفته ميشود که حاضر و ظاهر نيست[1]. و در اصل به معناي پنهان شدن خورشيد، ماه و ستارگان به کار ميرود[2]. همچنين دربارة كسي به کار ميرود كه مدتي در جايي حضور دارد و پس از آن، از ديدگان رفته و ديگر ديده نميشود[3]. و در اصطلاح مهدويّت، به پنهان زيستي حضرت مهدي عليه السلام گفته ميشود.
تأکيد بر حتمي بودن غيبت
پيشوايان معصوم عليه السلام در پاره اي از سخنان خود، غيبت حضرت مهدي عليه السلام را امري حتمي و غير قابل ترديد دانستهاند.
امام رضا عليه السلام از پدران خود و ايشان از نبي اکرم صل الله عليه و آله و سلم نقل کردهاند که آن حضرت با استفاده از واژگان سوگند، فرمود: «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي»؛[4] «و سوگند به آن کسي که مرا به حق، بشارت دهنده، برانگيخت؛ هر آينه، قائم از فرزندان من، غائب خواهد شد».
مفضّل ميگويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِي? أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِيناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَتُمَحَّصُن…»؛[5] «فرياد نکنيد. به خدا سوگند؛ امام شما سالياني از روزگارتان غيبت ميکند و ناگزير، مورد آزمايش واقع شويد…».
امام عسکري عليه السلام نيز در اين باره فرمود: «وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَ?»؛[6] قسم به خدا صاحب اين امر،از شما غايب مي شود.
در روايات زيادي، قطعي بودن غيبت براي حضرت مهدي عليه السلام تأکيد شده است.
تأکيد فراوان پيشوايان معصوم عليه السلام باعث شد اين باور در عمق اذهان مسلمانان ريشه دوانده، و از باورهاي خدشه ناپذير آنها شود. به همين دليل برخي از افرادي که مدعي مهدويّت شدهاند، در پارهاي موارد، سخن از غيبت نيز به ميان آوردهاند[7].
چگونگي غيبت حضرت مهدي عليه السلام
با بهرهگيري از بيانات معصومين عليه السلام، سه ديدگاه کلّي و قابل توّجه دربارة چگونگي غيبت حضرتش، قابل ارائه است:
1. پنهان بودن جسم (ناپيدايي)؛
2. پنهان بودن عنوان (ناشناسي)؛
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرايط.
1. پنهان بودن جسم؛
پارهاي روايات، چگونگي غيبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. اين ديده نشدن جسم در دوران غيبت، به دو گونه قابل تفسير است:
1ـ.1. آن حضرت بسان فرشتگان، ارواح و اجنّه، جسمي نامرئي دارد که با وجود اين که در ميان جوامع بشري حضور دارند اما قابل ديدن نيستند.
2ـ 1. ايشان جسمي مرئي دارد؛ امّا به قدرت الهي در ديدگان مردم، تأثير و تصرّفي نمايد تا کسي نتواند ايشان را ببيند و اين كار از اولياي الهي ـ كه از سوي خدا داراي قدرت تصرّف در جهان آفرينش هستند ـ بعيد نيست.
از قرآن كريم نيز ميتوان امكان استتار و اختفاي انسان از ديدگان را ـ چه به صورت كوتاه مدت يا دراز مدت ـ دريافت كرد.[8]
به نظر ميرسد، تفسير نخست، غير قابل پذيرش است؛ چرا که هيچ دليلي وجود ندارد که آن حضرت داراي جسمي با ويژگي اين تفسير باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمامي انسانها داراي جسمي مادي ميباشد. همانگونه که پدران بزرگوارشان و نيز رسول گرامي اسلام عليه السلام چنين بودند.
با اين بيان، تفسير دوم مورد پذيرش است. چنانچه با بررسي جامع سخنان معصومين عليه السلام ، ميتوان به فرازهايي دست يافت که مؤيد اين مطلب باشند:
امام علي عليه السلام در اين باره در روايتي طولاني فرمودهاند:
«…تا آن گاه كه يکي از فرزندان من از ديدگان مردمان پنهان شود …پس به پروردگار علي سوگند، حجّت حق بر زمين استوار است. در جادهها حركت ميكند. در خانهها و قصرها وارد مي شود. و در شرق و غرب زمين به گردش مي پردازد. سخن مردم را ميشنود و بر گروه مردم سلام ميكند. ميبيند و ديده نميشود؛ تا زمان ظهورِ وعدة الهي و نداي آسماني. هان! آن روز، روز شادي فرزندان علي و پيروان اوست»[9].
امام صادق عليه السلام نيز فرمودهاند: «يَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ يَشْهَدُ المَوسِمَ فَيَراهُمْ وَلا يَرَوْنَهُ»؛[10] «مردم امام خويش را گم ميكنند، پس آن امام در موسم حج حضور مييابد و مردم را ميبيند، ولي مردم او را نميبينند».
آنگاه که از امام صادق عليه السلام دربار? کيستي حضرت مهدي عليه السلام پرسش شد؛ فرمود: «پنجمين از فرزندان هفتمين.» آن گاه ادامه داد:
«يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ…».[11] «شخص او از شما غائب ميشود…».
امام رضا عليه السلام نيز دربار? امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمود: «لَا يُرَي جِسْمُهُ…»؛[12] «جسمش ديده نميشود».
داود بن قاسم ميگويد از امام هادي عليه السلام شنيدم که فرمود: «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ…»؛[13] «جانشين پس از من حسن است. پس چگونه خواهيد بود با جانشين پس از جانشين؟» عرض کردم: «خدا مرا قربانت گرداند؛ براي چه؟» فرمود: «همانا شما شخص او را نميبينيد».
و سرانجام در فرازي از دعاي ندبه چنين ميخوانيم:
«…عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي…»؛[14] «سخت است بر من که مردمان را ببينم امّا تو ديده نشوي…».
روشن است که همة روايات پيشين و احاديثي مانند آن، دلالت بر ديده نشدن آن حضرت دارند و قابل تأويل بر شناخته نشدن، نخواهند بود؛ چرا که صراحت در معناي ديده نشدن دارند.
يکي از نويسندگان معاصر، پس از اشاره به برخي روايات ياد شده، اين نظريه را سادهترين طرح و فرضي? عملي و قابل قبول دربارة پنهان شدن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و رهايي ايشان از ظلم ستمگران دانسته و بر اين باور است با اين گونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهي امن به سر برده و هيچ گونه آسيبي نخواهد ديد. سپس ميافزايد: «اين گونه اختفا و پنهاني از راه اعجاز خدايي امکان دارد، به همان گونه که ديرزيستي حضرت در طول اين همه سال نيز با اعجاز الهي درست ميشود».[15]
اين برداشت، افزون برآن كه با معناي لغوي غيبت مطابقت ميکند، با رواياتي كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در دوران غيبت را به خورشيد پشت ابر تشبيه نموده نيز، همخواني بيشتري دارد.
2. پنهان بودن عنوان؛
اين ديدگاه، بر آن است که آن حضرت، در جوامع انساني، عمر شريف خود را سپري مينمايد و مردم را ميبيند و مردم نيز ايشان را مي بينند؛ امّا ايشان را نميشناسند و به تعبير ديگر: فقط از نگاه معرفتي و شناختي مردم پنهان است نه از ديد ظاهري.
افرادي که بر اين ديدگاه پافشاري ميکنند به رواياتي استدلال نموده اند که از جمل? آن به موارد زير اشاره ميشود:
سدير نقل کرده که امام صادق عليه السلام فرمود: «در قائم، سنّتي از يوسف است… چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ در بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي سازد. همان گونه که به يوسف اذن داد…».[16]
و نيز سخن نائب خاصّ آن حضرت «محمد بن عثمان» که در اين باره ميگويد: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَي النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»؛[17] «به خدا سوگند، همانا صاحب اين امر، هر سال در موسم حج حاضر ميشود؛ مردم را ميبيند و آنها را ميشناسد و مردم او را ميبينند ولي نميشناسند».
برخي از دانشمندان معاصر براساس اين ديدگاه بر اين باورند که مقصود از غيبت، آن نيست که حضرتش در يکي از قلههاي کوهها و يا در دژي محکم و يا در غاري از غارهاي زمين، نهان باشد؛ بلکه مقصود از غيبت ناشناخته بودن آن حضرت است. ايشان معتقدند که حضرت در حالي که در ميان مردم است و همگان او را ميبينند ولي او را نميشناسند.[18]
3 . پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرايط.
اگر چه به راستي آگاهي به چگونگي غيبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روايات ميتوان ديدگاه سومي نيز ارائه نمود. و آن عبارت است از اين که:
حضرت در مواردي که صلاح بداند از ديدگان مردم پنهان است ـ البته با تصرّفي که به قدرت الهي در ديدگان افراد مي نمايد؛ نه نامرئي کردن جسم خويش ـ و در مواردي که مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت مي کند و مردم ايشان را مي بينند ولي نميشناسند.
برخي از انديشوران معاصر نيز به اين ديدگاه اشاره کرده، و اينگونه نوشتهاند:
«دربارة امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، غيبت به هر دو نحو ـ غيبت جسم و غيبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فائد? غيبت به هر دو نحو، حاصل ميشود. از جمع بين روايات و حکاياتِ تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره برداري از تفسير بعضي از آنها از برخي ديگر دانسته ميشود که غيبت آن حضرت به هر دو نحو، وقوع پيدا کرده است».[19]
چه اين که به هر يک از گونههاي پيشين باور پيدا کنيم، بايد توجّه داشت که در برخي پيامبران پيشين نيز چنين پنهان زيستي ـ البته با ويژگيهاي خاصّ خود ـ سابقه داشته است. به گونهاي که شيخ صدوق اساس تأليف کتاب ارزشمند کمال الدين و تمام النعم? را بر اين باور بنا نهاده است.
——————————————————————————-*.عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
1. ر.ک: فخر الدين طريحي, مجمع البحرين, ج2, ماده غيبت؛ لسان العرب, ج4, ص454؛ زبيدي, تاج العروس, ج3, ص146؛ فيروزآبادي, القاموس المحيط, ج2, ص10؛ جوهري, الصحاح, ج2, ص633. .
[2] . جوهري, الصحاح, ج1, ص196.
[3] . ابوهلال عسکري, الفروق اللغوية, ص63.
[4] . پيشين، ج1, ص51.
[5] . شيخ کليني, کافي, ج1, ص336, ح3.
[6] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص384.
[7]. از جمله اين گروهها ميتوان به کيسانيه, زيديه, جاروديه و اسماعيليه اشاره کرد.
[8] . ر.ك:سوره يس، آيه9 و اسراء، آيه45.
[9] . نعماني، الغيبة، ص144.
[10] . شيخ طوسي, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ کليني, کافي, ج 1 ص 337، ح 6؛ نعماني، الغيبة، ص 175 ح 14؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.
[11] . پيشين, ج2, ص333, ح1.
[12] . شيخ کليني, کافي، ج1، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.
[13] . شيخ کليني, کافي, ج1، ص328؛ شيخ طوسي, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.
[14] . سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.
[15] . صدر، سيّد محمد, تاريخ غيبت کبري,ص48.
[16] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.
[17] . شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.
[18] . صدر، سيّد رضا, راه مهدي عليه السلام , ص78.
[19] . صافي گلپايگاني، لطف الله, پاسخ ده پرسش, ص67.