کاشتن کلام خدا در دل
آيت الله حائري شيرازي:
نمازي را که انسان ميخواند يک طهارت ظاهري دارد به نام وضو و يک طهارت باطني که عبارت است از تطهير قلب از صفات و خصال مذموم. لحيمکارها وقتي ميخواهند چيزي را لحيم کنند، ابتدا جاي لحيم را با اسيد شستوشو ميدهند؛ چون اگر شستوشو داده نشود لحيم را قبول نميکند. تطهير به منزله آن اسيدي است که ابتدا مصرف ميکنند. اگر آن تطهير واقع نشود آن لحيم صورت نميگيرد. اگر قلب انسان به کينهاي آلوده باشد کلمات نماز با او جوش نميخورد.
آن شاگرد کوزهگر وقتي از استادش پرسيد چرا من که لعاب روي کوزه ميريختم نميچسبيد، اما وقتي که شما ميريزيد ميچسبد؟! گفت: من کوزهها را قبل از قرار دادن در کوره فوت ميکنم تا گرد و غباري که بر روي آن نشسته است از آن جدا شود، آنگاه لعاب ميريزم، اما تو کوزه را فوت نکرده ميگذاري در کوره، آن لعاب ميآيد روي گرد و خاکي که بر روي کوزه است، و آن گرد و خاک، لعاب را از روي کوزه ميلغزاند.
شما مثلاً اگر دندانهاي خود را مسواک نکني اما به بچههاي خود بگويي که بچهها! دندانهايتان را مسواک کنيد خُب، طبيعي است که در چنين صورتي بچهها ميشنوند اما عمل نميکنند.
اما اگر شما مقيد باشيد به اينکه مرتب مسواک کنيد، اين لعاب کلام شما به کوزه دل او خواهد چسبيد.
نماز که انسان ميخواند بيشتر براي آن است که خود را لحيمکاري کند و خود را لعاب بدهد. بيشتر براي آن است که اين کلمات در قلب او کاشته شود. نماز، کاشتن کلام خدا در دل است. اين دل انسان مثل مزرعه است، چهطور اگر در مزرعه تخم گياه بپاشي تبديل به يک درخت ميشود! در دل انسان نيز اگر کلمهاي بکاري سبز خواهد شد. کلمه مثل بذر است، و دل مثل زمين!
اين دل ما بهشت آينده ماست! و ما در آينده ميبايست در دل خود زندگي کنيم! در آينده اين دل ما هست که ميشود بهشت ما! و همين دل هست که ميشود جهنم ما!
يک شاعر آذري شعري دارد که مضمونش اين است:
زاهد! به من دروغ نگو، در جهنم آتش نيست. آنهايي که در جهنم ميسوزند از اينجا آتش ميبرند.
خانه خوبان - ش 13