عنوان:
تجلي امامت و سياست در دعاي ندبه
استاد راهنما:
حجه الاسلام محسن مهاجرنيا
استاد داور:
سركار خانم مرضيه اسكندر جوي
محقق:
سيده طيبه حسيني
چکيده
دعاي شريف ندبه يکي از ادعيه مبارکي است که از لسان مبارک امام جعفرصادق بيان شده است. اين دعا درمنابع معتبر چون بحار الانوار، مزار و مفاتيح الجنان نقل شده است، بهترين وقت خواندن اين دعا اعياد مبارکه فطر، قربان، غدير وروز جمعه ميباشد.
عمده ي مباحث اين دعا پيرامون امام زمان بوده و اشاراتي نيز به بحث توحيد، نبوت و امامت شده است. همچنين به برخي از مهمترين مباحث سياسي اسلام از جمله واقعه ي غدير خم، جنگهاي پيامبر و حضرت علي وهمچنين به وجود مبارک امام حسن و امام حسين و فرزندان آن بزرگواران وهمچنين به واقعه ي کربلا و سختيها ومصيبتهايي که ائمه در راه برپائي احکام الهي متحمل شدند نيز اشاره شده است. گستردگي مباحث مرتبط با بحث امامت و سياست در دعاي ندبه نيازمند به چندين طرح تحقيقي و رساله تحقيقاتي است در اين نوشته سعي شده است که به طور خلاصه وار اشاراتي به مباحث مرتبط با بحث امامت و سياست شود که مهمترين آنها را ميتوان تجلي واقعي سياست اسلامي در زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) و حکومت آن حضرت دانست که مصداق واقعي عينيت سياست و ديانت است تشکيل حکومت حقه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) و عزت مؤمنان در آن زمان ونابودي ظالمان و ستمگران در حکومت آن حضرت که آرزوي همه ي مستضعفين و مظلومان جهان است و گسترش رزق و روزي و خير و برکت و الفت دلها و زياد شدن مودت و مهرباني در ميان مردم از جمله مباحثي است که در اين نوشته به آن اشاره شده است.
تکذیب وقت گذاران
ظهور امام مهدی(عج)، همانند برپایی قیامت نامشخص است و تنها خداوند زمان آن را می داند. امام باقر علیه السلام در پاسخ یکی از یاران خود فرمود: «وقت گذاران دروغ می گویند، دروغ می گویند، دروغ می گویند». از سوی دیگر، از دسته ای از روایات چنین برمی آید که هر شب و روز باید منتظر ظهور حضرت باشیم. بنابراین، کسانی که برای ظهور حضرت وقتی را تعیین می کنند، دروغگویند؛ زیرا هر لحظه ممکن است ظهور آن حضرت به اذن خداوند صورت پذیرد. مشخص نشدن وقت ظهور، نوعی امتحان مردم است تا شتاب زدگان و کسانی که به داشتن ایمان تظاهر می کنند، از مؤمنان و منتظران واقعی شناخته شوند. از طرف دیگر اگر وقت ظهور مشخص می شد و سپس به علت برخی حکمت ها و علت ها به تأخیر می افتاد، بسیاری از مردم به شک و تردید می افتادند.
6. فرستادن كودك به اتاقِ تنهايي
فرستادن كودك به اتاقِ تنهايي، روش مؤثري است كه ميتواند جايگزين دادكشيدن، بد و بيراهگفتن، تهديدكردن و كتكزدن او باشد. اين روش، همچنين از عصبانيت شما جلوگيری میکند. با اين اقدام، كودك را دقايقي به اتاقي آرام ميفرستيد تا در آنجا تنها باشد. در اين مدت او از جمع ديگران خارج شده و برای مدتی نمیتواند بازي و تفريح کند. محروم شدن از فعاليت، نوعي مجازات است. اين اقدام از آن جهت مؤثر است كه بچهها آن را دوست ندارند. همچنين بيشترين اثربخشي را بر كودكان دو تا دوازده ساله دارد. اجراي اين روش در آغاز ممكن است كه با دشواريهايي همراه باشد. بعضي از بچهها شما را در آغاز با فريادها يا گريههاي بلند ناراحت ميكنند، بنابراين بايد آمادگي كامل داشته باشيد. در اين روش به نكاتي بايد توجه كرد كه در ادامه به آنها اشاره میکنيم.
أ. محيطي كه كودك را به آنجا ميفرستيد مهياي اين كار كنيد؛ يعني:
پيش از هر چيز بايد اتاق ايمن باشد؛
و وسايل سرگرمكننده را از آنجا خارج کرده باشيد.
ب. اين روش را براي كودكتان توضيح دهيد:
به او بگوييد به اتاقِ تنهايي رفتن، يعني چه؛
اگر كودك شما هنوز زمان را متوجه نميشود از ساعت زنگدار استفاده كنيد؛
و رفتار نادرست مورد نظر را به او يادآوری کنيد.
ج. مدت زماني كه كودك بايد به اتاق خود فرستاده شود:
براي كودكان دو تا سه ساله، يك يا دو دقيقه كافي است.
براي كودكان سه تا پنج ساله، دو يا سه دقيقه كافي است.
و براي بچههاي پنج سال به بالا، پنج دقيقه كافي است.
البته بايد براي كودك توضيح دهيم كه زمانهای يادشده از هنگامی محاسبه ميشود كه كودك آرام گرفته باشد. اگر كودك از رفتن به اتاق امتناع كرد، بايد از روش ديگري سود جست. وقتي كودك از رفتن به اتاق خوداري مي کند، يك دقيقه صبر كنيد و دوباره از او بخواهيد. اشكالي ندارد كه به كودكتان یک دقيقه فرصت فكركردن بدهيد. به او بگوييد: «خوب فكر كن! اگر به اتاق نروي، اجازه نداري سوار دوچرخهات بشوي. من با تو بحثي ندارم. تصميمش با خودت است». اگر كودكتان به اين نتيجه رسيد كه به اتاق برود، شما به مقصودتان رسيدهايد؛ وگرنه بايد او را از يكي از امتيازاتش محروم كنيد؛ برای مثال، ميتوانيد دوچرخهاش را قفل كنيد. به او بگوييد در صورتي ميتواند از آن استفاده كند كه براي مدت تعيينشده به اتاق برود. البته به اين نكته توجه داشته باشيد كه بايد چيزي را انتخاب كنيد كه به راحتي بتوانيد از كودك بگيريد.
نكتة مهم ديگری كه بايد به آن توجه داشت اين است كه هنگام فرستادن كودك به اتاقِ تنهايي، به هيچ وجه نبايد عصباني شد و از كوره در رفت، زيرا در اينصورت كودك میآموزد كه چگونه میتواند شما را عصباني كند و در آينده نيز همين كار را تکرار خواهد كرد. افزون بر اين، اگر هدفش از بينظمي، جلب توجه شما بوده، با عصبانيشدن نهتنها او را به مقصودش میرسانيد بلكه باعث تقويت رفتارش نيز میشويد. همچنين در هر بار فقط براي اطلاح يك رفتار ناپسند از اين روش استفاده كنيد و هنگامي كه آن رفتار اصلاح شد از اين روش براي اصلاح رفتار ديگر استفاده كنيد، زيرا اگر در يك زمان، كودك را براي رفتارهاي ناپسند متعددش، تنبيه كنيد، كودك، گيج ميشود و نمي تواند علت اصلي اين تنبيه را دريابد.
پایان
مجید همتی- مشاور
بچهها را راهي مدرسه كرد. لباسهاي سفيد را كه شسته بود روي بند ايوان پهن كرد و با عجله به اداره رفت.
عصر كه برگشت، سراغ رختها رفت تا آنها را جمع كند، اما ديد كه به سفيدي صبح نيستند. هواي بيرون آنها را كدر كرده بود. ياد بچهها افتاد و نگران شد. آيا آنها بيرون از خانه همان بودند كه صبح از خانه رفتند؟
پوران حجت انصاري
زمانى كه معاويه خواست عبدالله پسر عمرو عاص را به حكومت كوفه بگمارد، مغيرة بن شعبه از اين امر خيلى ناراحتشد و از باب خيرخواهى به معاويه گفت: اى پسر ابوسفيان، پدر را به حكومت مصر و پسر را به حكومت كوفه مىگمارى و خويشتن را در ميان دو فك شير درنده قرار مىدهى؟
معاويه از اين سخن بيمناك شد و به جاى پسر عمروعاص، مغيره را به حكومت كوفه منصوب كرد .
مغيره اميدوار بود در دوران حكومتخويش در كوفه، پول فراوانى از بيتالمال به جيب بزند اما عمروعاص هم بىكار ننشست و براى آنكه نيرنگ او را بدون جواب نگذارد، فورا به نزد معاويه رفت و از حرص و طمع مغيره سخنها گفت و هشدار داد كه چند ماهى نمىگذرد كه خزانه خالى مىشود و از اين گذشته او مالياتها و خراجهاى بسيار از مردم مىستاند و آنها را هم به اموال شخصى خود مىافزايد . معاويه از اين سخنان بيمناك شد و به عمروعاص گفت: حال كه من فرمان حكم او را صادر كردهام، چه بايد بكنم؟ عمروعاص پاسخ داد: خيلى آسان است! فرد ديگرى را عهدهدار خزانه و امر خراج نماييد!
معاويه پند او را پذيرفت، و مغيره را فقط مسئول و متصدى كارجنگ و نماز كرد! پس از چندى بين عمروعاص و مغيره اتفاق ملاقات افتاد . عمروعاص نيشخندى زد و گفت «هذه بتلك، يعنى اين به آن در» و از آن موقع، اين جمله در ميان عرب و عجم ضرب المثل گرديده است .
ماهنامه پاسدار اسلام ، ش 258
مقام معظم رهبری
ظلم، تبعیض و اهانت، در هرحالی غلط است. اگر شما عالیترین مرد دنیا باشید و زن شما مثلا از لحاظ سواد و معلومات و… یک خانم کمسوادی باشد، یا از یک خانوادة پائینی باشد، شما حق کمترین ظلم و اهانتی را به او ندارید، زن همان زن است تا ابد. حق کمترین اهانتی را به او ندارید. این البته فقط مخصوص ما نیست. این اروپاییهای ادکلنزدة اتوکشیده، گاهی خیلی بدتر از جوامع ما به زنها ظلم میکنند. مرد حق ندارد ـ ولو بالاتر از زن باشد ـ به زنش جفا کند.
زن هم همینطور. گاهی زن، یک خانم باسواد تحصیل کرده است که مثلا حالا با یک مردِ کارگری ازدواج کرده است. او هم حق ندارد مرد را تحقیر کند. مرد، باز هم برای او نقطة اتکایی است. باید به او تکیه کند. باید او را از لحاظ روحی چنان حفظ کند که بشود به او تکیه کرد. این، خانوادة سالم است. اگر خانواده را اینطوری تشکیل دادید، بدانید که یک رکن اساسی سعادتِ خودتان را تأمین کردهاید.
خاطرهای از علامه مصباح یزدی:
من خاطرهاي به ياد دارم از سيوچند سال قبل و با يك واسطه از قول مسئول اداره گردشگري زمان پيش از انقلاب در مشهد نقل ميكنم. مرد و زني امريكايي از طريق مرز افغانستان وارد خراسان و اداره گردشگري آنجا ميشوند. اين شخص از احوال آنها نقل ميكرد. از آن مرد آمريكايي پرسيده بود براي چه به ايران آمدهاند؟ گفته بود: من در فلان ايالت امريكا در فلان دانشگاه مشغول تحصيل بودم ولي هميشه در درون خودم احساس خلأي ميكردم. بعد اشاره به سينهاش ميكند و ميگويد: هميشه خيال ميكردم درونم خالي است! يك احساسي بود، خوب نميفهميدم يعنيچه. بعد با دختر دانشجويي آشنا شدم ـ همين خانمي كه اينجا نشسته ـ با هم دوست شديم و بعد ازدواج كرديم. من فكر ميكردم بعد از ازدواج اين احساس كمبود برطرف شود. من و همسرم با هم مهربان و صميمي بوديم ولي باز میديدم همان احساس خلأ، گهگاهي ظهور ميكند. خيلي ناراحت بودم تا حدي كه فكر ميكردم حتي حوصله معاشرت با همسرم را هم ندارم. يك روز با خودم گفتم ممكن است همسرم فكر كند كه از او بدم ميآيد، مشكلي برايم پيدا شده يا دل به كس ديگري بستهام. مسأله را خيلي صريح با ايشان در ميان گذاشتم. وقتي همسرم حرفهای مرا شنيد، گفت: اتفاقا من هم يك چنين حالتي دارم و از آن روزي كه به شما علاقهمند شدم و تصميم به ازدواج گرفتيم فكر ميكردم اين مشكل با ازدواج حل ميشود. حالا ميبينم هر دوي ما اين نياز مشترك را داريم. گفتيم چه كنيم؟ گفت: شايد اگر به كليسا برويم، اين كشيشها چيزي بدانند و علتش را بفهمند و بعد دعايي، مناجاتي، كاري بكنيم.
در كليساي محل سكونتمان نزد كشيش رفتيم و حالتمان را گفتيم. به حرفها و راهكارهاي او عمل كرديم ولي تأثيري نداشت. گفتيم برویم پيش روانشناس، شايد يك راه علمي براي علاج اين حالت بيابيم، ولي باز هم پيدا نشد. مأيوس شديم.
به دنبال مرتاضان هندي و چيني
حاج شیخ عبدالکریم حائری:
وقتی از ایشان پرسیده بودند از کجا شما به این عظمت و مقام رسیدی؟ گفته بود: سالهای سال خانمم مریض بود و من مریضی خانمم را برای تجدید فراش یا طلاق یا وانهادن او بهانه نکردم. سالهای سال با او همزیستی داشتم. او را تمیز میکردم. از آفتاب به سایه میبردم و از سایه به آفتاب و…، اینگونه با او مدارا کردم تا خدا به من نظر کرد.
نشریه خانه خوبان ، ش 3
خداوندا! بدان سان كه در چشم مردم بر مقام من مىافزائى در چشم من از مقام من بكاه و بميزان عزتى كه در اجتماع بمن ارزانى همى فرمائى مرا به ذلت نهانى من آشنا ساز تا شخصيتخويش را هرگز فراموش نكنم و پاى از گليم خويش فراتر نگذارم .
پروردگارا! به روان محمود محمد و آل محمد درود فرست و بر تمتع من از هدايت و صلاح بيفزاى تا هرگز ترك هدايت و صلاح نگويم و راهى جز راه حق نپويم و در نيت رشيد و شريف خويش به ترديد دچار نشوم .
تا آن روز كه توانم به عبادت تو برخيزم زندهام دار و تا آن دم كه از تو ياد همى كنم دم گرم از سينهام برآور . و اگر چنان باشد كه راهم از راستى به انحراف خواهد گرائيد و اهريمن ناپاك در بيداى ضلالتبكمندم خواهد انداخت، پروردگار من هر چه زودتر مرا به سوى خويش فراخوان و جان مرا از خطر شقاوت وارهان، من آن زندگانى را كه مستوجب خشم و قهر تو باشد نخواهم و يك لحظه جز بياد تو نفس برنياورم .
استاد سيد علي اكبر حسيني
در روايت آمده است كسي كه بر سوءخلق زن خود صبر كند، خداي متعال در قبال هر سختي كه در تحمل آن زن ميبيند، اجر ايوب پيغمبر را به او عطا ميكند. همچنين، خانمي كه بر سوءخلق شوهرش صبر كند، خداي متعال اجر آسيه را به او ميدهد كه با شخصي مثل فرعون زندگي ميكرد. گاهي خيار تلخ را انسان با روي تلخ ميخورد، اما اگر كسي بتواند تلخي را با شيرينرويي بخورد، خدا تمام وجودش را شيرين ميكند. مردي كه در خانه اوقاتش تلخ ميشود، در را به هم ميزند و خداحافظي نميكند و خارج ميشود، متفاوت است از كسي كه غيظش را فرو مينشاند و ميگويد: خانم، خداحافظ يا ميگويد آقا خداحافظ. خدا قلب چنين كسي را از امن و ايمان پر ميكند.
نشریه خانه خوبان