آيت الله اراكي:
من هر گاه مشكلي پيدا مي كنم ؛ يك دور تسبيح صلوات مي فرستم و ثواب آن را نثار ائمه اطهار و چهارده معصوم مي كنم ؛ آن گاه مشكل به آساني حل مي شود.
يادنامه آيت الله اراكي؛ رضا استادي ؛ ص 600
هارون از ساحري خواست وقتي امام كاظم (عليه السلام ) كنار سفره ي غذا نشست ، كاري كند كه اهل مجلس به ايشان بخندند و امام كوچك شود . وقتي سفره حاضر شد خادم امام عليه السلام دست برد كه نان را بردارد و نزد امام بگذارد ؛ نان پريد و هارون و اهل مجلس خنديدند .
در اين لحظه امام به تمثال شيري كه بر پرده اي در اتاق نقاشي شده اشاره كرد و فرمود : اي شير خدا ،دشمن خدا رابگير . تمثال به صورت شير واقعي در آمده و ساحر را بلعيد و هارون و اطرافيانش از ديدن اين صحنه از هوش رفتند . چون به هوش آمدند هارون گفت : كاري كنيد تا ساحر زنده شود . امام فرمود : اگر عصاي موسي آنچه بلعيده بود برگرداند اين تمثال شير نيز چنين خواهد كرد.
(منتهي الامال ، ج2 ، ص230)
بحريه بنت مسعود (ام عمرو)
بحريه نيز حماسه اي مثل حماسه ام وهب را به نمايش گذارد . هنگامي كه سر بريده ي فرزندش را دشمنان به سويش پرتاب كردند ؛ او سر فرزند را به آغوش گرفت و آن را بوسيد .سپس خطاب به سر بريده اي كه خون از آن مي چكيد گفت : پسرم ! آفرين بر تو باد . آفري بر تو كه سبب خشنودي و روشني چشم من شدي . بحريه پس از نجوا با سر پاك فرزندش ، آ نرا با خشم به سوي دشمنان پرتاب كرده و مثل ام وهب آنان را به خواري و زبوني كشاند.
(زنان عاشورايي و دختران شيطان ؛ ص66)
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به اميرالمومنين علي عليه السلام فرمودند:
اي ابالحسن ! خداوند قبر تو و قبور فرزندانت را بقعه اي از بقعه هاي بهشتي و قطعه اي از قطعات بهشت قرار داده است . خداوند دل هاي نجيبان و برگزيدگان از بدگانش را به طرف شما گرايش داده است و آنها براي تقرب به خدا و اظهار محبت به رسول خدا در راه رسيدن به قبور شما، هر آزار و اذيتي را به جان مي خرند و فراوان به زيارت شما مي آيند ، آنها افراد خاصي هستند كه به شفاعت من راه يافته و به حوض من وارد مي شوند .
آنها در بهشت به زيارت من نائل خواهند شد.
ياعلي ! كساني كه در آبادي قبور شما تلاش مي كنند و ملتزم به زيارت شما باشند ؛ همانند كساني هستند كه در ساختن بيت المقدس ، مددكار حضرت سليمان بوده اند . آنان كه قبور شما را زيارت مي كنند همانند كساني هستند كه بعد از حج واجب ، هفتاد حج به جا آورده باشند و به هنگام بازگشت از زيارت شما ، همانند روزي كه از مادر متولد شده اند از گناهان پاك مي شوند .
(مرثيه نامه ،مجيد عيوضي، ج14،ص16)
امام صادق عليه السلام فرمودند :
«آنهايي كه بسيار گريه مي نمودند ؛ پنج نفر بوده اند : آدم ، يعقوب ، يوسف،فاطمه دختر محمد و علي بن الحسين.
و اما آدم از فراق بهشت آنقدر گريست تا در ميان گونه اش مانند نهرهايي پديدار گشت .
و اما يعقوب در فراق يوسف آنقدر گريست كه ديده اش نابينا گشت تا به او گفتند : به خدا تو يوسف را از ياد نبري تا ناتوان شوي يا خود را نابود گرداني.
و اما يوسف عليه السلام بر فراق يعقوب آنقدر گريست تا زندانيان دردر آزار شدند و به او گفتند يا روز گريه كن وشب آرام باش و يا شب گريه كن و روز آرام باش و او با آنها به يكي از اين دو راه سازش نمود.
و اما فاطمه دختر محمد صلي الله عليه السلام بر فراق رسول خدا آنقدر گريست تا مردم مدينه در آزار شدند و گفتند : از گريه هاي زيادت ما را آزار دادي و او بر سر مقابر شهدا مي رفت و تا مي خواست مي گريست .
و اما علي بن الحسين عليه السلام بيست يا چهل سال بر حسين عليه السلام گريست و هر خوراكي پيش او مي گذاشتند مي گريست تا يكي از غلامانش به او گفت : يابن رسول الله !مي ترسم خود را هلاك نمايي. حضرت فرمود: من از درد و اندوه خود به خدا شكايت مي كنم و مي دانم از جانب خدا آنچه را كه شما ندانيد ؛ من هروقت به ياد قتلگاه فرزندان فاطمه سلام الله عليها مي افتم ؛ گريه مرا فرا مي گيرد .»
(امالي شيخ صدوق؛ مجلس 29، ح5، ص140)
ام خلف (همسر مسلم بن عوسجه )
وي روز عاشورا به هنگام نبرد فرزند جوانش چنين مي گفت:
اي پسرم! شاد باش و مقاومت كن كه به زودي كنار حوض كوثر از دست ساقي كوثر آب خواهي نوشيد . دشمنان بي رحم سر اين جوان را نيز پس از شهادت به سوي مادرش پرتاب كردند . ام خلف سر فرزندش را به آغوش كشيد و آنگاه اقدام حماسه آميز ام وهب و بحريه را انجام داد.
( زنان عاشورايي و دختران شيطان ،ص67)
كاروان آفتاب
كاروان مه و خورشيد چون به منزلگه رسيد
انتظار نينوا هم ،آخر به پايانش رسيد
نور بود و شد علي النورِ كويرِ آن تشنه لب
زآن كه هفتاد و دو قرآن ، به قربانگه رسيد
شد يكايك ، خانه ي فرقان به پا در نينوا
زين خبر عرش اله شد سرزمين كربلا
هر چه يحيي بود و يوسف بود و اسماعيل
يك به يك قربان شدند بر خليل بن خليل
چون كه هر مه بر زمين صد چاك شد
قلب خورشيد زين شرر بي تاب شد
نغمه ي قرآن به سر داد صاحب حبل متين
زسما آمدند از اين رو ، واي بر اهل زمين
جبرئيل و ميكِئيل بر سر زنند ، زين ماجرا
كه اين حسين است، يا قرآن سر از تن جدا
افسانه لاغري فيروزجايي؛ طلبه
سالها بود كه سر آغاز نامه هايمان اين گونه بود: « بسم رب الشهدا و الصديقين » ؛ حال چه خبر شده كه نوشتن اين جمله ابتدايي در نوشته هامان موجب وهن ماست. ما را چه شده ! شايد آنقدر از شهدا و صديقين فاصله گرفتيم كه اين جمله براي ما وصله ناجور به حساب مي آيد . ما كه سالهاست صداقت را لب طاقچه گذاشته ايمو گاه گاهي مانند قرآن لب طاقچه به آن قسم مي خوريم،چطور قسم به خداي صديقين بخوريم . ما كه سال هاست چشم به روي فرزندان بي بابا كه فقط كوله پشتي و چفيه اي از بابا ديده اند و يك عمر با خيال آن سر كرده اند؛ بسته ايم و حقوق بنياد شهيدشان را به رخشان مي كشيم و درد بي پدري را با سهميه دانشگاه و حقوق ما هيانه شان معامله مي كنيم ؛ چطور به خداي شهدا قسم بخوريم!
شايدِ ديگري هم هست: شايد آن قدر رنگ و لعاب شعارهاي زرورق پيچيده ي امروزي مدهوشمان كرده كه فراموش كرديم رب و پرورش دهنده اي داريم كه ما را هر آن و لحظه اي به كماله مي پروراند.
دريغ از كمي قدر شناسي ،ما را چه شده… .
(زينب رحيمي طلبه سطح 3)
حضرت آيت الله بهجت رحمه الله عليه:
از گناه ما و به خاطر اعمال ماست كه آن حضرت ( حضرت حجت عليه السلام) هزار سال در بيابانها در به در و خائف است.
(جرعه وصال ، ص31)
اگر حجاب با فطرت زن سازگار است چرا عده اي از احكام آن شانه خالي مي كنند؟
اين سوال به حجاب اختصاص ندارد ؛ هميشه عده اي در برابر فطرت خود اين طور عمل كرده اند . علاوه براين بستر هاي اجتماعي نيز در روي آوردن و پشت كردن انسانها به احكام الهي نقش دارند . اگر براي يك مساله ي فطري بستر سازي مثبت نشود و تنفر عمومي نسبت به آن ايجاد شود بسياري افراد از فطرت اوليه خود دور مي شود . امروزه مشاهده مي شود كه امور بديهي ؛ گاهي با تبليغات و بستر هاي اجتماعي مورد تشكيك قرار مي گيرند .
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 92