حاج آقا جواد گلپايگاني نقل كرده اند كه مرحوم آيت الله العظمي خويي فرمودند:
ما در نجف اشرف در خانه ي 20 الي 30 متري زندگي مي كرديم ؛ خانم بنده روضه مي گرفت و مزاحم مطالعه ي من بود .من به ايشان گفتم : روضه خواني در منزل مزاحم مطالعه ي من است ؛ روضه ترك شد ولي چشمم مبتلا به درد شديدي شدكه هر چه مراجعه كردم خوب نشدو دكترها از معالجه ي آن مايوس شدند ؛ متوسل شديم؛ در عالم رويابه من گفته شد : بنا بود شما كور شويد ولي حالا كه متوسل شديد با تربت استشفا كنيد ؛ با تربت استشفا كردم خوب شدم.
( روزنه هايي از عالم غيب ؛ ص 186)
شهید به خون خودش ارزش می دهد .
هیچ کس به اندازه شهدا به بشریت خدمت نکرده است ؛ چون آن ها هستند که راه را برای دیگران باز می کنند و برای بشر آزادی را به هدیه می آورند و محیط عدالت را .
استاد شهید مرتضی مطهری
هرگز جز برای خدا کاری مکن.
شهیدسید مرتضی آوینی
مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران
دراین پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند وآسایش ببینند.
استاد شهید مرتضی مطهری
آری دوباره قصه ی مادر به کوچه ها
دل ها قسی و مُهر به گوش و به چشم ها
شیطان زده است و نور خدا پشت ابرها
کشتند آنکه بود بر آنها پناهگاه
هنگام درد و رنج و نزولات از بلا
آن کو غیاث و مرشد و بخشنده یار بود
بر مستغیث و جاهل و افراد بی نوا
بی جرم کشته آل رسول خدای را
دشمن کنار آب ولی تشنه از جفا
جرمش همین که بوده علی را پسر که این
جوشیده از سقیفه و گردیده مبتلا
از داغ آسمان به چه سان گریه می نمود
خشکیده اشک و خون شده جاری از آن بکاء
شمشیر برلبی که به آن بوسه می نمود
جدش رسول حق ، بکشیدند از جفا
- سفارش می کنم به اینکه ، لباس سیاهی که در ماه های محرم و صفر می پوشیدم جهت حزن و اندوه در مصیبت های آل رسول (علیهم السلام ) با من دفن شود .
- و سفارش می کنم تسبیحی از تربت امام حسین (ع) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار می کردم با من دفن شود.
-و سفارش می کنم دستمالی را که اشک های زیادی در رثای جدم حسین مظلوم (ع) و اهل بیت مکرّم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می کردم بر روی سینه در کفنم بگذارند…
-و سفارش می کنم جنازه ی مرا روبروی مرقد مطهّر بی بی فاطمه ی معصومه قرار داده و در این حال یک سر عمامه ام را به ضریح مطهّر و سر دیگر را به تابوت بسته و به هنگام دخیل در این هنگام مصیبت وداع مولای من حسین مظلوم با اهل بیت طاهرینش را بخوانند … .
-و سفارش می کنم جنازه ی مرا در حسینیه ای که تاسیس کرده ام برای عزای جدّم قرار داده و همین عمل بستن عمامه را تکرار کنند؛ بدین ترتیب که یک سر آن را به منبر سیدالشهدا (ع) و سر دیگر را به تابوتم بسته و همانگونه مصیبت وداع را بخوانند.
- همچنین هنگامی که جسدم را در قبری که در کتابخانه ی عمومی خود ؛ در شهر قم تاسیس کرده ام می گذارند ؛ مصیبت وداع امام حسین (ع) را بخوانند.
( اقتباس از کتابچه ی وصیت نامه ی الهی اخلاقی ؛ ص 19 الی 22)
مظهر رحمت پروردگار
از مرحوم آيت الله العظمي بهجت ( رحمه الله عليه) نقل شده است كه فرمودند: مرحوم علامه در بندي در حرم كربلا؛ خطاب به امام حسين عليه السلام عرض كردند : به حق مادرت زهرا ( سلام الله عليها ) شمر را شفاعت مكن!
از ايشان پرسيدند : مگر حضرت از شمر هم شفاعت مي كند ؟ جواب دادند: امكان دارد ، زيرا اينها مظهر رحمت پروردگارند.
(در محضر آيت الله العظمي بهجت ؛ ج 1، ص 128)
راه نجات
مرحوم شيخ رجبعلي خياط فرموده اند : به نظر حقير اگر كسي طالب راه نجات باشد و بخواهد به كمال واقعي برسد و از معاني توحيد بهره ببرد ، بايد به چهار چيز تمسك كند:
اول :حضور دائم . دوم : توسل به اهل بيت . سوم:گدايي شبها ( شب زنده داري و تهجد) چهارم : احسان به خلق.
كيمياي محبت ،ص 149.
سفره ي احسان
مرحوم كربلايي احمد تهراني مي فرمودند:
تمام اين عزاداري ها و مجالس و روضه ها ، براي اين است كه فاسق و فاجر و مومن ، همگي بر سر سفره ي احسانسيدالشهدا عليه السلام نوراني شده و مورد مرحمت حضرت باري تعالي قرار گيرند.
خداوند مي خواهد به بهانه اي از سر تقصيرات اين يك مشت خاك بگذرد و گريه بر امام حسين عليه السلام بهترين بهانه است.
(رند عالم سوز ؛ ص 135)
كشتي نجات
مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي مي فرمودند:
ماه محرم يكي از ماه هاي تكامل است و محبت و عزاداري براي امام حسين ( عليه السلام ) انسان را زود به مقصد مي رساند.
كلّنا سفن النّجاه و سفينه الحسين اسرع.
همه ي ما اهل بيت كشتي نجات هستيم ؛ ولي كشتي نجات امام حسين (عليه السلام) سريعتر است.
(طوباي كربلا؛ ص 194)
آسمان سال هاست که روی بیرون آوردن ماهش را ندارد .
راس عباس ، قمر بنی هاشم بالای نیزه بریده تاریخ سال هاست که تمام شب های جهان را روشن کرده است تا حتی در شب هم کسی حسین و راهش را گم نکند ؛ از شب یازدهم محرم سال 61
فاطمه قربانی-طلبه پایه دوم
ام خلف (همسر مسلم بن عوسجه)
او در روز عاشورا به هنگام نبرد فرزند جوانش مي گفت:اي پسرم شاد باش و مقاومت كن كه به زودي كنار حوض كوثر از دست ساقي كوثر آب خواهي نوشيد.
دشمنان بي رحم سر اين جوان را پس از شهادت به سوي مادرش پرتاب كردند.ام خلف سر فرزندش را به آغوش كشيد و آنگاه اقدام حماسه آميز مادر ام وهب را تكرار كرد. (زنان عاشورايي و دختران شيطان ؛ ص66)
السلام عليك يا اباعبدالله الحسين
گفته اند :آن گاه كه حرّبن يزيد رياحي از لشگريان عمر بن سعد كناره مي گرفت تا به سپاه حق الحاق يابد، مهاجر بن اوس به او گفت :چه مي كني ، مگر مي خواهي حمله كني؟ …و حرپاسخي نگفت ، اما لرزشي سخت سرا پايش را فرا گرفت.
مهاجر حيرت زده پرسيد:والله در هيچ جنگي تو را اين چنين نديده بودم و اگر از من مي پرسيدند كه شجاع ترين اهل كوفه كيست نام تورا مي بردم. اما اكنون اين رعشه اي كه در تو مي بينم از چيست؟
راوي:
تن چهره اي است كه جان را ظاهر مي كند، اما ميان اين ظاهر و آن باطن چه نسبتي است؟ آنان كه روح را مركبي مي گيرند در خدمت اهواء تن، چه مي دانند كه چرا اهل باطن از قفس تن مي نالند؟ تن چهره ي جان است ، اما از آن اقيانوس بي كرانه، نَمي بيش ندارد ، و اگر داشت آن دلباختگان صنم ظاهر، حسين را مي شناختند.
محتضران را ديده اي كه هنگام مرگ چه رعشه اي بر جانشان مي افتد؟ آن جذبه عظيم كه جان را از درون ذرات تن به آسمان لايتناهاي خلد مي كشاند، كه نمي توان ديد … اما تن را از آن همه ، جز رعشه اي نصيب نيست. اين رعشه ، رعشه مرگ است، مرگي پيش از آنكه اجل سر رسد و سايه پردهشت بالهاي ملكوت ، بر بستر ذلّت حر بيفتد…«مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا» اينجا ديگر اين حر است كه جان خويش را مي ستاند نه ملك الموت.پيش چشم ،سرادقات مصفّاي عشق است ، گسترده به پهناي آسمان ها و زمين ، نور علي نور تا غايت الغايات معراج نبي، ودر قفا ، گور تنگي است تنگ تر از پوست تن ، آن سان كه گويي يكايك ذرّات تن را در گوري تنگ تر از خود بفشارند.