بر انسان بصير، لازم است زبان خويش را كنترل كند و سنجيده سخن گويد. آيةاللَّه ابراهيم امينى گفته است:
استاد بزرگوار و عارف ربانى علامه سيد محمد حسين طباطبايى - رضوان اللَّه تعالى عليه - مىفرمود: «من از سكوت، آثار گرانبهايى را مشاهده كردهام. چهل شبانه روز سكوت اختيار كنيد و جز در موارد لازم سخن نگوييد و به فكر و ذكر مشغول باشيد تا برايتان صفا و نورانيّت حاصل شود».
خودسازى، ابراهيم امينى، ص 211
بيا موعود! حُسن مطلع اين شعر، نام توست
و با هر واژه، ضرباهنگ پولادين گام توست
سرانگشتانم از موسيقى الهام تو رقصان
و اين گل نغمها آكنده از عطر كلام توست
مرا آتش نَزَد اين مستىِ جام از پى هر جام
كه افروزنده اين دور بىفرجام، جام توست
بياور فصلها را بويى از ارديبهشت عشق
شميم اين شقايقزارها مست از مشام توست
شبانه، آفتابى شو كه آيينه در آيينه
تمام چشمها همراز خورشيد هُمام توست
پر از رنگين كمان است آسمان در رقص پرچمها
برافراز آن شكوه سبز را، وقت قيام توست!
ببين منظومههاى آفرينش رو به پايان است
سراپا شور! گُل كن! نوبت حسن ختام توست
محمدتقى اكبرى
از پَستى، چشم زمين، متورّم شده و آسمان، دلمرده است. هيچ پنجرهاى به سمت ستارهها باز نيست. بالاتر از سياهى، هيچ رنگى دلها را به وجد نمىآورد. فصلى، پر شدنِ پنجرهها را عاشق نيست. روزها، روزهاى سردرگمى و سرگردانى است. شبها، شبهاى تيرگى و ظلمت و بيداد است.
زمين، تشنه است…
آهنگى جز آهنگ سوزناك بىعدالتى، درگوش زمين نمىپيچد. دستان زمين، به خونخواهى آسمان، بلند شده است. زندگى، تازگى ندارد. مرگ، مفهومى بالاتر از زندگى است. سياه و سفيد، و زرد و سبز، فاصلهاى به بلنداى تاريخ نژادپرستى دارند.
زمين، تشنه است…
بهار، در ويرانههاى بيدادگران لانه كرده است. ردّى از تولّد دوباره پرنده به چشم نمىخورد. از لب خشك زمين، زمزمهاى جز تشنگى نمىتراود. مردان، تيغْ تيز مىكنند و زنان، پا برهنه و گيج در دامان آلوده زمين غوطهورند.
زمين، تشنه مىسوزد…
در نيمى از جهان، شب را غنيمت مىدانند و در نيمى ديگر، صبح را اسراف مىكنند.
لبخندى، لبان برهنگان را نمىشكوفاند. دستى، دستان آفتابْسوختگان را نمىگيرد. هنوز سياهى و تاريكى، از روشنى، بلندمرتبهتر است. پناهى نمانده و پناهگاهى نيست.
زمين، تشنه مىسوزد و در انتظار ديدار عدالتْپرورِ نگاه توست!
و قرنها جهان، خواب رسيدنت را به بيدارى نشسته است. خدا حتى از عصر جاهلى تنهاتر شده است. رسالت پيامبران در شعور ناپاك بيدادگران، رسوب كرده است. ابرها حوصله باريدن ندارند. ستارهها رمقى براى روشنى از خود نشان نمىدهند. جانى در تنِ كوه، نمانده است. حسّى در وجود درختان، ريشه نمىدهد.
زمين تشنه است…
در چشمها، جز برق گناه، از روشنى خبرى نيست. در گامها جز توانِ ماندن، نمانده است.
زمين، در خوابِ خوش چندين هزار ساله فرو رفته است. هيچ تَلنگُرى بيدارى را ارمغانِ نگاه درمانده خاك نمىكند. هيچ روزنى، معبر نور نيست. هيچ نورى، ماناتر از ظلمت نيست. هيچ پرندهاى آزادى را در آسمان نمىجويد و هيچ آسمانى پرواز را در تكاپو نيست.
چشم اندازى جز دهشت و تاريكى فرا روى چشمها نيست. دلها نزديكى را لمس نمىكنند. مهربانى، فراموش شده است.
مىگويند مىآيى… جهان در پوكىِ فصلهاى بىتو، پژمرده است.
پس كى مىآيى؟!
مريم سقلاطونى
پورياى ولى پهلوانى بود كه در شهر خودش هيچ كس با او قدرت مقابله نداشت. او به بلاد (سرزمينهاى) ديگر رفت و تمامى پهلوانان را مغلوب كرد تا اينكه به دروازه پايتخت رسيد. در اين حال، مشاهده كرد زنى آنجا نشسته است و طبقى از حلوا پيش رو دارد. نزديك آمد و از بهاى آن سؤال كرد. زن گفت: «فروشى نيست بلكه نذر است». پوريا پرسيد: «براى چه نذر كردهاى؟». زن گفت: «فرزندم پهلوان پايتخت است و اكنون پهلوانى تصميم دارد به اينجا بيايد تا او را مغلوب كند. اگر چنين شود، مال و اعتبار من و او به فنا مىرود».
پوريا ديد كه زن به حق تعالى متوسل گرديده است. به خاطرش آمد و با خود فكر كرد: اگر فرزند او را بر زمين بزنم پهلوان مركز حكومت خواهم شد و اگر نَفْسْ را به زمين زنم، قهرمان قلمرو الهى مىگردم. پس با خود نجوا كرد: براى جلب رضاى خدا، اين زن سالخورده را نااميد نمىكنم.
آنگاه رو به سوى آن زن نمود و گفت: «مادر! نَذرت قبول است». حلواى نذرى را بين همراهان خود كه چهل نفر بودند تقسيم كرد و سپس به شهر وارد شد. در روز موعود، پهلوان مركز حكومت با رنگى پريده براى كشتى گرفتن با پوريا حاضر شد. پوريا همت گماشت كه نفس خويش را نقش بر زمين سازد. پس خود را سُست نمود و حريف او را بيازمود. حريف مشاهده كرد توانش كمتر از اوست، دوباره آزمايش را تكرار كرد و چون قوى دل شد، پوريا را بلند كرد و بر زمين كوبيد و بر سينهاش نشست. به محض آنكه پشت پوريا بر خاك رسيد رازهايى براى او منكشف گرديد.
اسرار موفقيت، سيد مرتضى مجتهدى، ج اول، 147 - 149
استاد راهنما: سركار خانم مرضيه اسكندرجوي
محقق: معصومه ايماني پور
چكيده
مسأله امر به معروف و نهي از منكر بسيار گسترده است. بررسي تمام زواياي مختلف آن براي ذهن و قلم ما قاصر و محدود است ولي با ياري خداوند سعي شده است كه نقش امر به معروف و نهي از منكر و آثار و پيامدهاي آن را بررسي كنيم.
در ابتدا مباني نظري امر به معروف و نهي از منكر است كه امر به معروف همان امر به هر فعلي يا قولي است كه خوبي آن به وسيله عقل يا شرع شناخته شده است و شامل نيكيها ميباشد و نهي از منكر همان بازداشتن از افعال يا گفتاري است كه قبح آن به وسيله عقل يا شرع مشخص شده است و شامل بديها و فسادها ميباشد و سپس به ريشههاي فطري، غريزي و عقلي اين دو فريضه بزرگ و اهميت آن در آيات و روايات پرداخته شده است.
در ادامه آثار و پيامدهاي امر به معروف و نهي از منكر است كه شامل آثار اجتماعي و فردي كه از مهمترين آنان اجراي احكام اسلامي، سلامتي دين و دنيا و فلاح و رستگاري ميباشد و پيامدهاي ترك اين دو مهم بسيار است كه شامل پيامدهاي فردي و اجتماعي كه از مهمترين آنان تضعيف ايمان و تسلط اشرار و عقوبت الهي ميباشد. سپس به چگونگي شروع آن و تشويق، پاسدار معروف و اثر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني بررسي شده است و در انتها امر به معروف و نهي از منكر در جامعه ميباشد كه شامل نقش آن در حفظ و بقاي جامعه، نحوة ارائه آن در جامعه و نظرات فقهي و سخنان ارزشمند بزرگان دين و سپس طرحهاي عملي در اين ارتباط بيان شده است.
وقتی احترام به زن ؛ زیبایی های ظاهری و جاذبه های جنسی اش باشد
این مدت احترام تا وقتی است که او زیباست …
و دائما باید تلاش کند تا خودش را به مردها نشان دهد که
« من هنوز زیبا هستم ، به من توجه کنید »
در حالیکه
در فرهنگ اسلام ، زیبایی اصلی در زن و مرد
زیبایی روح آن هاست.
رحیم پور ازغدی
عنوان : مکر و ماکران در قرآن
استاد راهنما: سركار خانم قنبری
استاد مشاور: سركار خانم نوری
استاد داور: سرکار خانم مرضيه اسکندری
محقق:خديجه اميراحمدی
چکيده:
هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي مکر و ماکران از ديدگاه قرآن مي باشد، و درکنار آن از روايات نيز بهره مند خواهيم شد.
در گفتار اول از فصل اول به تعریف و تبیین موضوع، علت اهمیت و فایده ی موضوع، پیشینه، سؤالات اصلی و فرعی، فرضیه، پیش فرض و …می پردازیم و در ادامه به تعریف مکر از لحاظ لغوي و اصطلاحي و واژه هاي همگون آن پرداخته و در ادامه فرق بين مکر واژگان همگونش به رشته تحرير درآمده است و مطلب پاياني فصل به ماهیت و چيستي مکر اختصاص دارد.فصل دوم به عوامل دروني و بيروني مکر، آثار آن و طريقه خلاصي از اين رذيله، اشاره دارد. فصل سوم مختص به سنّت مکر الهي در قرآن است و به تعريف سنّت، مفهوم، مکر الهي، ويژگي آن، رابطه اش با استدراج و اسباب ابتلاي به ايمني از مکر الهي اختصاص داده شده و موارد مکر الهي راذکر کرده ايم. از آنجا که مکر دنيا و مکر شيطان درراستاي مکر الهي اند، در اين فصل آورده شده اند و مطالبي پيرامون کيد زنان و مردان در اين قسمت گنجانده ايم. در آخرين فصل مکر و ماکران (مکر مردم) در قرآن را بررسي نموده ايم. با توجه به اهميت مکرها و خطرات آن، مکر منافقان، کافران و مؤمنان را به ترتيب در سه گفتار مجزا بحث نموده ايم. در گفتار اول از منافقين و نفاقشان، علل پيدايش آن، نشانه هاي منافقان از جمله خود فريبيشان و مکرشان با خدا، صحبت به ميان آورديم و در تمته به آثاري فردي اجتماعي آن و لزوم هشياري درقبال منافقان مطالبي نگاشتيم و بعد مکر کافران و موارد آن و در پايان مکر درزندگي فردي و اجتماعي مؤمنان مورد بررسي قرار گرفته است.
عنوان : آثار فردى و اجتماعى انفاق
استاد راهنما : جناب حجةالاسلام آقاى عبدالرسول حسينى
محقق: نرجس ابراهيم پور
چكيده:
انفاق يك اصل بسيار مهم و ارزشمند از اصول اخلاقى اسلام است. انفاق از يك طرفرابطه انسان با پروردگار عالم رانشان مىدهد كه چه ميزان بحث و عشق به خالق خوددارد كه در راه آن از جان و مال مىگذرد و در مقابل كسانى كه محبت و علاقه شديد به مالدنيا دارند و از سوى ديگر ميزان رابطه انسان با جامعه و مردم را آشكار مىسازد. آنكهخود را در مقابل مردم مسئول و عضوى از پيكره انسانها مىداند هرگز در مقابل درد و المو گرسنگى آنها ساكت نمىنشينند و با انفاق كردن به كمك آنها مىپردازد. آرى انفاقميزان تعهد و مسئوليت آدمى را در قبال ديگران آشكار مىسازد و معيار انسانيتمىباشد. و لازم و ضرورى هر مجموعه هماهنگ و هدفدار است و زندگى اجتماعى بودنتعاون احسان و ايثار اعضاى آن نسبت به يكديگر تحقق نمىپذيرد و كمال فردى كه درپرتو زندگى جمعى با بدحاصل نشود به دست نمىآيد.
بنابراين با انفاق شخص است كه بسيارى از مشكلات اجتماع و فاصله طبقاتى و فساد وفحشاء حل مىشود و آثار دنيوى و اخروى فراوانى براى خود شخص انفاق كننده دارد.
و در اين پژوهش كه به صورت يك مقدمه، سه فصل و نتيجهگيرى است عنوان پژوهشآثار فردى واجتماعى انفاق مىباشد.
در فصل اول، انفاق از نظر لغوى و اصطلاحى و ارزش واهميت آن، ومحدوده، مبانىعقيدتى انگيزه، آداب و شرايط انفاق اقسام انفاق بررسى شده است.
در فصل دوم، اشاره به كيفيت، مصارف، و موانع انفاق شده است.
در فصل سوم، به آثار فردى و اجتماعى و پيامدهاى ترك انفاق پرداخته شده است.
در نهايت، نتيجهگيرى كلى از بحث آورده شده با سير مختصر در مباحث اصلى متن.
شير براي بچه تا يک مقطعي سودمند بوده و زمينه رشد و استعداد او را فراهم ميکند، ولي از يک مقطعي به بعد بايد او را از شير گرفت وگرنه زيانبار است، و آثار معکوس دارد و اين را مادرها خوب ميفهمند، اما بچهها نه! لذا شيون و فرياد ميکنند، ولي مادرها با وجود اينکه کانون مهر و محبتاند به فرياد و ناله آنها هيچ اهميتي نميدهند. خداوند هم نسبت به ما همينطور است، نعمتهايي مثل سلامت و آرامش به ما ميدهد، ولي تا يک مقطعي اينها براي ما خوب بوده و مايه سعادت ما خواهد بود، و از يک مقطعي به بعد زيانبار و خطرناک است، لذا آنها را از ما ميگيرد، ولي يادمان باشد، ميگيرد تا بيشتر بدهد همانطور که مادر يک غذا به نام شير را ميگيرد تا سفرهاي پيش روي فرزند خود بگشايد. چون شاديها مثل شير دادن است و غم و اندوهها مثل گرفتن از شير.
تمثيلهايي از استاد محمدرضا رنجبر
عنوان : مهجوريت قرآن و راههای بازگشت به آن
استاد راهنما: آقای محمدرضا مصطفوی
استاد ناظر: خانم شهره صادقی
محقق: زهرا سلمانیآرانی
چکیده:
چنانچه از موضوع پایان نامه پیداست، تحقیق در باب مهجوریت قرآن وراههای بازگشت به آن است. ما نیز سعیکردهایم با محورقرار دادن این انزوا و مهجوریت، به مباحث پیرامون آن بپردازیم:
این پژوهش شامل پنج فصل است، در فصل اول به بیان کلیات ومفاهیم پرداخته و در فصل دوم با اشاره مختصر به صفات قرآن، به جایگاه رفیع آن اشاره کردهایم دراین فصل به عناوینی مثل ابدی بودن قرآن، تحریف ناپذیری، کتاب تأمل و خودیادآوری، کتاب جامع موضوعات، کتاب شفابخش، معیار سنجش روایات، دوستی همیشگی و هدایت عامه پرداختهایم.
درفصل سوم، به نمودها وآثار مهجوریت، از ابتدایتاریخ قرآن تاکنون اشاره شدهاست که شامل عناوین: محرومیت جامعه از بواطن قرآن، عقب افتادگی مسلمانان (نظامی، اقتصادی، فرهنگی ) تفرقه، انحطاط اخلاقی(بیحجابی، تجمل پرستی و..) و مشکلات حقوقی(ربا، مشاغل حرام و…) است.
درفصل چهارم، به علل وعوامل مهجوریت که شامل عوامل غیر انسانی (ابلیس و شیاطین) وعوامل انسانی است، اشاره شده است. عوامل انسانی نیز به سه دستهی : عوامل فردی، عوامل اجتماعی/ سیاسی داخلی و خارجی و عوامل فرهنگی/ تربیتی (تعصبات قومی، عدم آموزش، آموزشهای ناکافی) تقسیم شده است.
فصل پنجم، اختصاص به طرحی درباب مهجوریتزدایی داشته و درآن به پیشنیازهای طرح ومراحل آن،که شامل 9 مرحله طولی می باشد، اشاره شده است.
چنانچه مشاهده میکنید دراین نوشتارتلاش شده است تا با یک ترتیب منطقی از بیان ویژگیها و معرفی جایگاه واقعی قرآن به ظلم و ستمی اشاره شود که مسلمانان در اثر دوری از قرآن بدان دچار شدند و در ادامه، به بررسی عوامل این مهجوریت پرداخته شده و درنهایت طرحی برای انس بیشتر با قرآن ارائه شده است.