يكي از توجيهات افراد بي حجاب اين است كه : بايد قلب پاك باشد و به ظاهر نبايد توجه كرد.
قلب پاك و سليم چه قلبي است ، آيا قلبي كه حاضر نيست در برابر فرمان الهي تسليم باشد و در اطاعت از شيطان نفس خود خاضع است مي تواند پاك باشد ؟ اين قلب از چه چيزي پاك است ؟ آيا از گناه پاك است ؟
چگونه مي توان با ظاهري فريبنده از نامحرم بخواهيد كه به ظاهر من توجه نكن و به درون پاك من توجه كن؛ و چه بسيار افرادي با قلب هاي پاك كه باعث انحراف جامعه و جوانان و از هم پاشيدگي بنيان هاي خانواده ها شده اند.
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 91
در توجيه بي حجابي مي گويند خدا بزرگتر و مهربانتر از آن است كه مثلا به خاطر چند تار مو و … آدم را مجازات كند.
بايد توجه داشت كه اين توجيه را مي توان درباره ي همه دستورات ديني به كار برد . مثلا بگوييم خدا بزرگتر از آن است كه به خاطر نخواندن چند ركعت نماز ،خوردن يك تكه نان در ماه رمضان ( روزه خوري ) چند جمله غيبت كردن ،تهمت زدن يا دروغ گفتن آدم را مجازات كند. خدا ارحم الراحمين است . آن وقت چه چيز از دين باقي خواهد ماند و اين در حالي است كه حجاب از جمله دستورات ديني است كه اثرات آن فقط فردي نيست و ابعاد مهم اجتماعي دارد.
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 91
رعايت حجاب فقط با چادر ميسر نيست بلكه چادر حجاب برتر است.
در تمامي اقشار مختلف جامعه از جمله نظاميان ،پزشكان ،معلمان ، كارمندان ، روحانيان و… تعدادي آدم بد ديده مي شوند . آيا مي توان گفت : پزشكان ،نظاميان و… از همه بدترند و هيچ كس نبايد ديگر پزشك شود ؟!
در قشر افراد بي حجاب هم رفتار هايي ( اعم از خوب وبد ) ديده مي شود .اما نكته اساسي و مهم اينجاست كه « اسلام » ملاك است نه او كه مدعي مسلماني است.
اگر فرد چادري به گناه هاي ديگري آلوده است حتما به خاطر آن گناهان ؛ خداوند او را مجازات خواهد كردولي به خاطر حجابش به او پاداش خواهد داد ؛ البته اگر به خاطر اطاعت از فرمان الهي چادر بر سر كرده باشد . همانطور كه اگر فرد بي حجابي داراي اعمال خوبي باشد ، به خاطر آن اعمال پاداش دريافت خواهد كرد به شرط آن كه نيتش خدايي باشد ولي به دليل نداشتن حجاب ،مجازات در انتظار او خواهد بود ، و در گناه كساني كه بر اثر بي عفتي او به انحاف كشيده شده اند هم شريك است.
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 91
از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچي ،همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شكار است و مرد شكارچي.(استاد مطهري)
تفاوت هاي فيزيكي زنان و مردان جاي انكار ندارد . در هيچ كجاي جهان نوع مردان از لوازم آرايش صورت براي زيبايي استفاده نمي كنند و … .
تمايلات جنسي در هر دو جنس به وديعه گذاشته شده است ولي تظاهر و نمود آن در دو جنس به يك گونه نيست. در مورد تحريك پذيري ؛غريزه جنسي مردان زودتر از زنان برانگيخته مي شود و آستانه تحريك پذيري آن بسيار پايين تر از زنان است. بسياري از چيزهايي كه براي مردان مهيج است زنان را به تهييج وا نمي دارد. بر اين پايه اگر قانون پوشش براي آن است كه زمينه هي تهييج جنسي در غير محيط خانواده از بين برود ، اين واقعيت هاي متفاوت در زن و مرد احكام ويژه اي را به دنبال خواهند داشت.
در واقع تفاوت حجاب زن و مرد از واقعيت هاي وجودي اين دو صنف برخاسته و اين تمايز ها به نحوي است كه جاي انكار ندارد و اصولا هميشه جاذبه جنسي زن براي مرد بيش از حالت عكس است . در عين حال توصيه مشترك به زن و مرد اين است كه چشم خود را از نگاه به نامحرم فرو بندند.
ليندزي كان در مقاله « مردان مي نگرند و زنان نگريسته مي شوند » مي گويد:
اين كه در آيين حق ،ستر و پوشش عاما امنيت و آرامش معرفي شده است به اين خاطر است كه زن در معاشرت با مردان با انديشه و تفكر وارد شود ؛ نه زن مرد را جنسي ببيند و نه زن با تن خود جلوه گري كند.
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 89
امام رضا عليه السلام در مورد اينكه چرا نگاه مردان نامحرم به موي زنان متاهل و مجرد حرام است ، فرمود: اين نگاه زمينه ساز هيجاني است كه درفرد نسبت به فساد كشش ايجاد مي كند و زمينه ارتكاب عمل ناپسند را كه حرام است فراهم مي نمايد و همانند نگاه به موي زن نامحرم نظر به ساير قسمت هاي بدن زن كه نگاه به آن حرام است نيز حرام مي باشد . ولي مواردي را خداوند استثنا نموده است ؛ چنانچه در قرآن مي فرمايد : « بر پيرزناني كه مردان ميل به ازدواج با آنها نمي يابند ؛ ايرادي نيست اگر حجابي نداشته باشند ؛ مشروط بر آنكه خود را نيارايند» ،مطابق اين آيه قرآن نگاه مردان به سوي چنين زناني اشكال ندارد.
(بحار الانوار ، ج104،ص 36)
بخشي از خطبه ي حضرت زينب سلام الله عليها در مجلس انتقاد از يزيد ، در رابطه با رفع حجاب از دختران پيامبر چنين است « اي پسر آزاد شدگان ، آيا عدالت آن است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاي دهي ؛ ولي دختران رسول خدا را اسير نموده و پرده آبرو و حرمت آنها را بدري و صورت آنها را بگشايي؟
( سوگنامه سالار شهيدان (ترجمه لهوف سيد بن طاووس )عليرضا جلالي)
دختر شش ساله حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام در مجلس يزيد با آستين خود روي خود را گرفته بود و اشك مي ريخت . يزيد پرسيد : چرا گريه مي كني؟ فرمود : چرا گريه نكند كسي كه پوشش و نقابي براي او نيست كه صورت خود را از تو و حضار مجلست بپوشاند.
( ترجمه نفس المهموم؛ ص221)
فاطمه دختر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در روز عاشورا پس از غارت و تاراج اهل بيت عليهم السلام خدمت عمه خود حضرت زينب سلام الله عليها رسيد و گفت : آيا پارچه اي هست كه سرم را بپوشانم ؟ حضرت زينب سلام الله عليها كه خود نيز مثل او گرفتار بود در جواب فرمودند : عمه ات نيز مثل شما احتياج به پوشش دارد.
( حجاب در اديان الهي ؛ص 107)
حدود 6 ماه پس از فاجعه مسجد گوهر شاد د ر17 دي 1314 رضا شاه با بي اعتنايي به علما و مردم به همراه همسر و دختران كشف حجاب كرده خود ، در مراسم جشن فارغ التحصيلي دختران دانش سراي مقدماتي كه به ابتكار علي اصغر حكمت وزير معارف و فرماسونر معروف تشكيل گرديد،حضور يافت.
اين اولين مراسم عمومي بود كه رضاخان با زن و دخترانش بدون حجاب حاضر مي شدند.
همه مسوولان كشوري كه كه در اين جشن دعوت شده بودند طبق يك برنامه ي از پيش طراحي شده با همسران بدون حجاب خود شركت كردند . رضاشاه طي سخنانش در اين مجلس اظهار داشت : من بي اندازه خوشحالم … من بي اندازه خوشحالم … شما زن ها بايد اين روز را كه روز سعادت و موفقيت شماست روز بزرگي بدانيد و از فرصتي كه به دست آورده ايد براي خدمت به كشور خود از آن استفاده كنيد… .
بايد خياط ها و كلاه دوزها را تشويق كردكه مدهاي قشنگ به بازار بياورند ، ما ميله هاي زندان را شكستيم، حالا خود زنداني آزاد شده وظيفه دارد كه براي خودش به جاي قفس ، خانه قشنگي بسازد.
در تمام طول سخنراني شاه ، بعضي بانوان چنان از بي حجابي خود ناراحت بودند كه رو به ديوار ايستاده و روي خود را بر نمي گردانندو از گريه خود نمي توانستند جلوگيري نمايند. از فرداي آن روز بر سر كردن چادر در خيابان هاي تهران ممنوع شد .
حريم ريحانه (كتابچه پوشش و عفاف؛ كاري از كانون تحقيقاتي بنياد خيبر)ص 102
همسفر خيال در دشت بلا
دلم مي خواد بگم برات يه قصه
يه قصه از خواهري دل شكسته
دلم مي خواد بگم برات با گريه
از تشنگي و لب پينه بسته
مي خوام بگم با بغض و آه و ناله
از غصه هاي دختري سه ساله
دلم مي خواد با من بياي به خيمه
زود باش بشين اين خيمه ي حسينه
دلم مي خواد يه ذره آروم بشي
با صوت قرآن حسين گم بشي
هواي اينجا مي بيني چه گرمه!
گرماي عشقه كه هميشه گرمه
زمزمه هاشو مي شنوي با كبري
داره مي خونه،مع العسر يسري
دلم مي خواد از خيمه بيرون بياي
ببين! يه خيمه ي ديگه هم اونجاست
بيا بريم تا پشت اون خيمه ها
گوش بده !روي يه جوون با خداست
ميگه خدا، من كجا و عزيز زهراكجا
به جاي آب مي دم همه دست و پا
طفل حرم با لب خشك دل خوشه
چون كه علمدار سپاه عموشه
مي گه، عمو فردا به ميدون مي ره
آب مياره ، تشنگي هامون مي ره
فردا ميشه، ولي عموش نيومد
فقط بابا با دست خالي اش اومد
مي خوام بيايي ! ولي نه، تنها مي رم
مي خوام كه با آل علي بميرم
زينب رو مي برن با دست بسته
رقيه جان، از ترس چشاشو بسته
ربابه، ديگه جون نداره، اي داد!
انگاري كه بال و پرش شكسته
زينب و بچه ها مي رن چه خسته
من تو خيالمم ، هنوز نشسته
نمي شه آروم دل بي تاب من
تا وقتي خنجر رو گلو نشسته
مي خوام كه خنجر رو درش بيارم
انگاري كه يادم مي ره تو خيالم
دوباره زينب رو مي بينم از دور
گره خورده نگاهش به خيالم
برو عزيز! خدا پشت و پناهت
نگاه نكن به پشت سر، قربون اون نگاهت
يه روز مياد يه مرد كربلايي
مياره عدل و داد مرتضايي
خدا كنه كه من الان نميرم
مي خوام كه روضه ي حسين بگيرم
افسانه لاغري فيروز جايي –طلبه پایه پنجم
روزي ابو حمزه ثمالي بر امام سجاد وارد شد و آن حضرت را گريان ديد . عرض كرد : مولاي من ! اين همه گريه و بي تابي براي چيست ؟ آيا عموي شما حمزه كشته نشد ؟ آيا جد شما علي عليه السلام با شمشير كشته نشد ؟ كشته شدن عادت خانواده ي شماست و شهادت عطيه اي الهي از آن شماست. امام عليه السلام فرمود: اي ابو حمزه خداوند به تو جزاي خير دهد ؛ چنان كه گفتي كشته شدن براي ما عادت است و خداوند نيز به ما شهادت را ارزاني داشته ولي اي ابوحمزه آيا هرگز شنيده اي يا ديده اي كه تا قبل از روز عاشورا ، زني از خانوادهه ي ما به اسارت رفته باشد و هتك حرمت شده باشد ؟
به خدا سوگند اي ابو حمزه هر وقت به عمه ها و خواهرانم نگاه مي كنم ؛ به ياد فرار آنها در بيابان مي افتم كه از خيمه اي به خيمه اي ديگر و از پناهگاهي به پناهگاه ديگر فرار مي كردند و دشمن فرياد مي زد : خيمه ي ستمكاران را به آتش بكشيد.
(مجمع مصائب اهل بيت ،ج1،ص61)
حجه الاسلام و المسلمين پناهيان در بيانات خود در باب « نهال ولايت در نهاد خانواده » در مهديه تهران فرمودند:
• بعضي ها سي سال است كه سعي كرده اند ولايت فقيه را به يك موضوع سياسي تبديل كرده و مانند ساير موضوعات ديني با آن بازي كنند ؛ اما موفق نشدند و مي بينند كه امروز ولايت فقيه در حال جهان گير شدن است . امروز يكي از مهمترين نقاط اتكاء خاورميانه ، بلكه بخشي از اروپا ،ولايت فقيهي است كه در كشور ما مستقر است . اينها علائم ظهور حضرت است.
• امروز شاهد هستيم كه فراتر از ايران اسلامي ما ، در جهان اسلام نقطه ي اتكا و نگاه ها به فرمايشات رهبري است . مثلا امروز آمريكايي ها از اين ناراحت هستند كه مرجع بزرگوار تقليد حضرت آيت الله سيستاني به تمام دوستان و مريدان خود مي فرمايد : « در مسائل سياسي هر چه رهبري جمهوري اسلامي فرمودند بايد تبعيت كنيد » و آنها تبعيت مي كنند .
• اگر اين ولايت فقيه جهان گير شود امام زمان ما خواهد آمد و اين مقدمه سازي براي ظهور حضرت است . ما در دوران نائب امام زمان امتحان مي شويم براي خود حضرت ؛ اگر در امتحانات پاي ركاب ولي فقيه پيروز شديم به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهيم رسيد
• ولايت تنها يك امر سياسي اجتماعي نيست .
• ولايت مداري و عشق به ولايت فقيه براي ما فقط يك مساله ي سياسي نيست بلكه ولايت مداري اصل دين ماست ،و ولايت فقيه دنباله ي آن ستاره ي دنباله دار نوراني است . هر كس اين را نمي داند در مطالعات ديني خود تجديد نظر كند .
• از همان روز اول كه ابليس ولايت كسي كه خدا ترجيح داده بود ، نپذيرفت و به آدم سجده نكرد معلوم شد كه اصل داستان حيات بشر بر سر ولايت مداري است . ولايت فقيه نيز بر مبناي همين ولايت مداري است كه براي ما اينقدر ارزش و احترام دارد .
• آيا ابزار عشق و محبت ما به امام حسين عليه السلام يك امر سياسي است ؟ آيا وقتي براي امام حسين عليه السلام به خيابانها مي ريزيم و دسته ي عزاداري راه مي اندازيم ؛ از اين كار تلقي سياسي مي شود ؟ در مورد ولايت فقيه نيز همين طور است ،يعني صرفا يك امر سياسي نيست بلكه با دل و جان ما عجين است . براي همين است كه در دوران جنگ اين همه از جوانان ما با فرمان ولايت فقيه رفتند و جان خود را فدا كردند ؛ به همين خاطر است كه در آماري كه از وصيت نامه ي شهدا گرفته شده است به طور متوسط در هر وصيت نامه اي چهار بار از امام حسين عليه السلام ياد شده است و چهار مرتبه نيز در مورد پيروي از ولايت و رهبري سخن گفته شده است .
(هفته نامه ي اخبار برگزيده خبرگزاري تخصصي ايثار و شهادت حيات ؛ شماره 29)